امیر سرتیپ دوم «محمد رضایی» از فرماندهان باسابقه و از پیشکسوتان لشکر 16 زرهی قزوین در گفتوگویی صمیمی با خبرنگار دفاع پرس در قزوین، مراحل زندگی و توفیقات نظامی، انقلابی و مدیریتی خود را شرح داده است.
دفاع پرس: امیر لطفاً خودتان را معرفی کنید و کمی از دوران کودکی و نوجوانیتان برایما بگویید.
در خانوادهای متولد شدم که سالها در خدمت مردم و کشور بودهاند، جد و پدرم سالها در مناطق صفر مرزی و پاسگاههای ناامن آن زمان کشور در حال خدمترسانی به مردم مظلوم و مناطق محروم بودند. متولد 2 مهرماه 1340 در بجنورد هستم، تحصیلات ابتدایی را در دهلران، مهران، ایلام و کرمانشاه سپری کردم. مقطع راهنمایی و متوسطه را نیز در بجنورد و خراسان شمالی به اتمام رسانده و در اواخر دوران تحصیلات متوسطه بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به وقوع پیوست و من که آن زمان 18 سال بیشتر نداشتم، فعالانه در راهپیماییها و تظاهرات و فعالیتهای انقلابی حضور داشتم، در سالهای 58-59 همزمان با فعالیتهایم در بسیج محلات نیز فعالیت میکردم.
دفاع پرس: از حضور خود در سالهای آغازین دوران دفاع مقدس برای ما بگویید.
با حمله رژیم بعث عراق به ایران و حضورم در مناطق شرق کشور و لمس کامل خاموشیها، بمبارانها و آژیرها، بهخوبی خطر را برای خود و خانوادهام حس مینمودم. اراده من را بر آن داشت که به همراهی کشور و مردمانم بشتابم، که در همین راستا به طی دورههای مختلف نظامی بهصورت داوطلبانه پرداختم و در قالب نیروهای بسیج اولیه و بعد از گذراندن دورههای امدادگری تخصصی در بیمارستانهای مختلف، مصادف با عملیات «بیتالمقدس» (فتح خرمشهر) به جبههها اعزام شده و پس از آن نیز در عملیاتهای مختلفی همچون رمضان افتخار حضور داشتم.
دفاع پرس: چه سالی و چگونه به عضویت ارتش جمهوری اسلامی درآمدید و چه اقداماتی داشتید؟
سال 1362 بود که در شرایط انقلاب دوم فرهنگی و مسائل مربوط به آن، با امتحان در مراکز مربوط، شرایط استخدام در دانشگاه پلیس و همچنین نیروی زمینی ارتش را کسب نمودم و با شرایط جسمی مناسب و فعالیتهای ورزشی در آن زمان و روحیه نظامی و انقلابی خدمت در مناطق محروم، نیروی زمینی ارتش را انتخاب کرده و جهت طی دوره مقدماتی در رسته «زرهی» به شیراز عزیمت نمودم. در اوایل سال 1363 بود که با اتمام دورهی آموزشی با نمرات ممتاز و کسب شرایط انتخاب یگان، خدمت را در لشگر 16 زرهی انتخاب نموده و خود را در تیرماه 1363 به ستاد اداری مستقر در منطقه عمومی فکه معرفی نمودم که بلافاصله پس از مصاحبه با فرمانده لشکر و مواجه شدن ایشان با یک افسر جوان با نمرات عالی و دانش نظامی مطلوب، بهعنوان جانشین گروهان در خط مقدم مشغول به فعالیت شدم.
پس از مدت کوتاهی، به لطف پروردگار و با موفقیتهای نظامی و الگوهای ابتکاری که در اداره گروهان ایفا نموده بودم که موجب بازدهی رزمی بالا میشد، بهعنوان فرمانده گروهان رزمی در گردان قدس که از بین نیروهای چابک وظیفهای که سابقه بالای 18 ماه خدمت در مناطق درگیر را داشتهاند و به همت و دستور شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی جهت کمک به یگانهای سازمانی کلاسیک و همراهی و هماهنگی مابین نیروهای ارتشی و سپاه تشکیل شده بود، به خطرناکترین و سختترین معابر در مناطق درگیر اعزام شدم.
پس از درگیریهای مختلف و شرکت در عملیات متعدد در منطقه «عین خش» اندیمشک و حوالی چهار راه فکه در ارتفاعات، یک ماه در پاتک شدید و گسترده دشمن در اردیبهشت ماه 1365 قرار گرفته بودیم، نیروهای خود را در سه دسته شرق فکه، غرب فکه و غربیترین حد بین تیپ یک و چهار لشکر 16 زرهی مقرر نمودم.
رشادتهای بینظیر همرزمان و سربازان و دلاوریهایشان و تلاش بیوقفه بهعنوان فرمانده نمونه لشکر به ارشدیت با یک درجه نائل شدم و بهعنوان فرمانده سازمانی گروهان سوم تانک به ادامه خدمت مشغول شدم و پس از سپری نمودن چندین دورهی آموزشهای تخصصی و کسب تبحرهای ویژه نظامی و ورزیدگی، ما بین کارکنان نزاجا در سال 1365 بهعنوان استاد دانشجویان دانشگاه افسری انتخاب شده و پس از آن با تشکیل گروهان شهادت حضور 99 درصدی خودم را در خط مقدم و اقدامات پدافندی در جبههها را با بیشترین تلاش ممکن و خون و عرق در حفظ جان کارکنان و نیروهای تحت فرماندهی خود نمودم که بارها مورد تشویق سلسله مراتب قرار گرفتم. در عملیاتهای شناسایی خاص به تشخیص نقاط قوت و ضعف نیروهای خود و دشمن به احداث معبرها و سنگرها و خاکریزها بهصورت ویژه نظارت داشتم.
در تمام سالهای حضورم در ارتش، خدمت در ارتش جمهوری اسلامی را افتخاری بزرگ برای خود میدانم، چرا که در کنار دفاع از میهن، از کیان اسلام نیز پاسداری میکنیم.
دفاع پرس: از تحرکات منافقین و اقداماتی که علیه آنان داشتید بگویید.
در تیرماه سال 1367 بود که منافقین با حمایت «مسعود رجبی» و «صدام»، با تحرکات متعدد و حملات نظامی علیه نیروهای ما و رخنه در بین عملیاتها بهعنوان ستون پنجم، شرایط جنگ را با مراحل جدیدی روبرو کردند.
بنده نیز با حضور در مناطق درگیر و فرماندهی یگانهای مختلف رزمی در خط مقدم و درگیری با گروهکهای منافقین و نیروهای وابسته و همینطور پس از قطعنامه 598 بهعنوان یگان مستقر در منطقه جهت خنثی نمودن هر گونه تحرک نظامی عراق و گروهکهای ضد انقلاب و کسب مسئولیت دفاع از شهر و منطقه مرزی مهران تا سال 1371 را بر عهده داشتم که طی بازدیدهای متعدد و ارزیابیهای ویژهی سلسله مراتب فرماندهی و همینطور شخص مقام معظم رهبری در یگانهای سازمانی ارتش یگان این جانب بهعنوان یگان برتر نزاجا انتخاب و مورد ترفیع مجدد درجه و ارشدیتهایی به لطف پروردگار قرار گرفتم و همچنین در بازگشت نیروها به مناطق سرزمینی نیز به عنوان مسئول انتقال نیروهای لشکر به قزوین و پاکسازی مناطق و حفظ امنیت منطقه انتخاب شدم.
دفاع پرس: بعد از دوران دفاع مقدس، چه خدماتی در ارتش جمهوری اسلامی داشتید؟
در اواخر سال 1371 بود که به دوره عالی رسته «زرهی» اعزام شدم و با داشتن 2 فرزند خردسال و دوری هزار کیلومتری از خانواده و شهر خود، مدت یکسال را به کسب دانشهای تخصصی نظامی پرداختم و پس از کسب عالیترین نمرههای ارزیابی و قرار گرفتن در بین 14 نفر برتر دورههای عالی کشور، به جهت روحیه خدمتگذاری در مناطق محروم، خدمت در استان سیستان و بلوچستان و لشکر 88 زرهی را داوطلبانه انتخاب نمودم و راهی مشهد مقدس شدم و خودم را با فاصله 200 کیلومتری از خانواده به یگان مربوطه معرفی کردم.
در بین مصاحبه و در حین رزمایش لشکر 88 زرهی، فرماندهی محترم لشکر پس از مواجه شدن با بنده و مطلع شدن از سابقه خدمتی، لوحها، رتبهها و ارشدیتهای گوناگونم، بلافاصله بنده را به عنوان فرمانده گردان در حین رزمایش انتخاب نمودند که به لطف خدا، بازخورد بسیار مطلوبی را ایفا کرده و نقش مهمی در روحیه و حس خدمتی بنده داشتند.
دفاع پرس: شنیدهایم که در مناطق عملیاتی محروم و پرتنش بهخصوص سیستان بلوچستان حضور داشتید، کمی از آن روزها برایمان بگویید.
خدمت در سطح فرماندهی گردان در مناطق عملیاتی جنوب و مراقبت و کسب رتبههای برتر سالیانه به عنوان فرماندهی گردان نمونه و شرکت در رزمایشهای مختلف همچون «پیروان ولایت» و خدمت در مناطق پرتنش «نیسان»، «زابل» و پس از بازدیدهای مختلف فرماندهیهای مختلف نیرو همچون امیر سرتیب «حبیبالله سیاری» و امیر سرتیپ «سید عبدالرحیم موسوی» و سایر فرماندهان ارشد و همچنین تدبیر مقام معظم رهبری مبنی بر حضور فعال ارتش در منطقه درگیری صفر مرزی و همچنین درگیری با گروهک تروریستی طالبان در مرز با افغانستان و نیز رشادتهای عزیزان جان برکف نیروی زمینی ارتش، به یک سفر حج عمره که زیبندهترین تشویق در تمام عمر بنده بود، مشرف شدم که حس دِین و عهد در پیشگاه ملت و پروردگار متعال در خانه کعبه، من را به عنوان خدمتگذار کشور و ملت، در انجام وظایف بیش از پیش مصمم نمود.
در سال 1379 بود که پس از درگیریهای مختلف با طالبان و خنثی نمودن تحرکات در مرزها و کشف انواع کالای قاچاق و دستگیری عناصر متعدد، طی دستور فرماندهی محترم لشکر 77 زاهدان با درجه سرهنگی به عنوان رئیس «رکن 4» در منطقه پهناور «زابل»، «زاهدان»، «خاش»، «ایرانشهر»، «تنارک» و «چابهار» به پشتیبانی و تدارکات منطقهای با وسعت بیش از 700 کیلومتر به ایفای نقش و انجام وظیفه پرداختم.
بنده با داشتن 3 فرزند پسر و دوری از خانوادهام که همیشه به عنوان یار وفادار و غمخوار از ایشان یاد میکنم، در سال 1382 پس از کسب تجربیات بسیار به قرارگاه عملیاتی مشهد مقدس اعزام شدم.
دفاع پرس: قبل از اینکه به لشکر 16 زرهی قزوین بیایید چه مسئولیت هایی داشتید؟
با بالا گرفتن درگیریها در منطقه «نیسان» و «بلوچستان» و گروهک جنایت کار «ریگی» در اواخر سال 1385، طی نامه کتبی در 26 بهمنماه به دفتر امیر فرماندهی محترم وقت کل ارتش امیر سرلشکر «عطاءالله صالحی» احضار شدم و با عنایت ویژه و توجیه شرایط منطقه و سابقه خدمتی موفق خود در این منطقه، بهعنوان فرمانده تیپ زرهی «خاش» با ظرفیت بیش از 800 خانوار ارتشی و 5000 نیروی نظامی به این مکان رهسپار شدم.
با تلاشهای متعدد و همکاریهای دلسوزانه که هنوز هم مورد لطف خانوادههای این تیپ قرار دارم و رفع و رجوع انواع نیازهای زیستی و تغییر جو موجود و برقراری بیش از پیش ثبات و امنیت در منطقه به همت هم رزمانم و لطف و عنایت پروردگار و تحمل مدتها دوری از خانه و خانواده و دفع تحرکات شدید موجود در منطقه در سال 1388 پس از راهنماییها و صلاح دید فرماندهی محترم وقت نیروی زمینی امیر سرتیپ «احمدرضا پوردستان» بهعنوان جانشن لشکر 16 زرهی راهی قزوین شدم.
در سال 1388، هنگام عزیمت به لشکر 16 زرهی به فکه، وارد قزوین شدم و با شرایط گستردگی لشکر در 4 استان قزوین، زنجان، همدان و گیلان پس از 6 سال تلاش صادقانه در سال 1394 به عنوان فرماندهی لشکر 16 زرهی انتخاب شدم.
دفاع پرس: با توجه به اینکه 34 سال در ارتش جمهوری اسلامی ایران خدمت کردهاید، قطعاً روزهای کمی را در کنار خانواده و فرزندانتان بودهاید. از همسر و فرزندانتان برایمان بگویید.
حقیقت این است که بانوان در موفقیت و روحیه خدمتگذاری همسران خود، سهم بسیار عظیمی دارند. بنده شاید پس از سالها، برای اولین بارم بود که در سال 1391 به عنایت سلسله مراتب فرماندهی نزاجا مدت 42 روز را در کنار همسرم در حج تمتع و خلوت و خلوص با پروردگارم قرار گرفتم و دِینی هرچند کم را نسبت به وی ادا نمودم. تحمل سالها دوری، رنج و تربیت 3 فرزند از افتخارات ایشان و روحیه انقلابی و ایمان به خالق یکتا بوده است و همواره دعای خیر وی بوده که بنده را در راه خود مصمم کرده است. جای دارد در اینجا از سالها وفاداری و همراهی ایشان نسبت به خود، کمال تشکر و قدردانی را نمایم.
انتهای پیام /