حماسه خیبر و شهید حسن باقری

حسن باقری در عملیات خیبر به همراه نیروهای گردانش در محاصر دشمن قرار گرفت؛ با تنگ‌تر شدن حلقه محاصره، تیرباری را از دست یکی از نیروها گرفت و از پشت خاکریز شروع به تیراندازی کرد؛ در همین هنگام تیری به گلویش اصابت کرد.
کد خبر: ۲۶۰۴۲۶
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۳ - 03October 2017
حماسه خیبر و شهید حسن باقریبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حسن (رسول) باقری اول فروردین ماه سال ۱۳۳۹ در روستای والارود زنجان متولد شد. پدرش کارگر کارخانه چوب‌بری بود. خانواده وی پس از مدتی به زنجان آمدند و در خانه‌ای استیجاری ساکن شدند.
 
حسن از سال ۱۳۴۵ تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سعدی آغاز کرد و پس از اتمام دوره راهنمایی در رشته اتومکانیک در هنرستان صنعتی مشغول به تحصیل شد. تعطیلات تابستان بنایی می‌کرد دستمزد خود را به خانواده می‌داد.

با شکل‌گیری انقلاب اسلامی به طور چشم‌گیر در فعالیت‌های انقلابی اعم از شرکت در تظاهرات و راهپیمایی‌ها و شعارنویسی بر روی دیوارهای شهر شرکت می‌کرد.

در یکی از روزهای سال ۱۳۵۷ که برای خرید نفت رفته بود توسط ماموران ساواک مورد ضرب و شتم قرار گرفت‌، با این حال هنگامی که نفت را تهیه و به منزل آورد سهم خود را جدا کرد و به همسایگان نیازمند داد. او شب‌های سرد زمستان را با پیچیدن پتو به خود می‌گذراند. ماموران حکومت شاه در زنجان تلاش زیادی کردند تا حسن باقری را به خاطر فعالیت‌های موثر علیه رژیم طاغوت دستگیر کنند، اما هر بار به طریقی فرار می‌کرد.

پس از یک سال تحصیل در هنرستان صنعتی به علت حضور مستمر و مداوم در جریان نهضت مردم مسلمان ایران، ترک تحصیل کرد و به کارهای انقلابی مشغول شد.

در تظاهرات و راهپیمایی در چهارراه امیرکبیر زنجان که به دستور رئیس شهربانی وقت عده زیادی از مردم بر اثر تیراندازی نیروهای نظامی به شهادت رسیدند، حسن به همراه نیز حضور داشتند.

او در راه گسترش انقلاب بسیار فعال بود به نحوی که برای تهیه کتاب‌های مذهبی برای جوانان و نوجوانان به قم می‌رفت و پس از تهیه کتاب‌ها را در اختیار جوانان قرار می‌داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که نسبت به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در زنجان اقدام کرد. در این زمان با وجود اینکه از وضع مالی مناسبی برخوردار نبود از سپاه حقوق نمی‌گرفت، تا اینکه مجید کیمیاقلم از همکارانش به مسئولان وقت سپاه گفت‌: حسن حقوق نمی‌گیرد ولی شما باید حقوق او را به خانواده‌اش بدهید.

حسن باقری در ماموریت‌های مختلف از جمله در مقابله با اغتشاش حزب خلق مسلمان در تبریز و حزب دمکرات کردستان شرکت داشت و وقتی از ماموریت بازمی‌گشت، می‌گفت: از این مردم شرمنده‌ام، دعا کنید که ان‌شاءالله وظیفه خود را به نحو احسن انجام داده باشم. او از هوشیاری خاصی سخنان و نظرات ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت را جمع‌آوری و با نظرات حضرت امام (ره) تطبیق می‌داد و از عدم انطباق آنها سخن می‌گفت‌. او به این نکته پی برده بود که بنی‌صدر در خط ولایت نیست، لذا به شدت از او تنفر داشت.

باقری در مبارزه با منافقان نیز بسیار فعال بود. از جمله در یک سری عملیات تعقیب و گریز برای دستگیری یکی از عناصر آن گروهک موفق شد او را در نزدیکی مسجد غریبیه دستگیر و خلع سلاح کند و مسئولان وقت نیز آن سلاح را به عنوان پاداش به او اهدا کردند که تا آخرین ماموریت و عملیات همراه داشت.

حسن، فردی کم‌حرف و جدی بود. به همین خاطر عده‌ای او را خشن می‌دانستند ولی آن‌هایی که با او آشنایی داشتند او را با رافت و دلسوزی و ظرافت می‌شناختند. از خصوصیات بارز او کمک به نیازمندان بود. پوتین و یا لباس‌هایی را که از سپاه دریافت می‌کرد به افراد نیازمند می‌داد. روزی به هنگام رفتن از محل کار به منزل با فرد معتادی مواجه شد، او را در خانه بستری و حقوق دریافتی را صرف مخارج خانواده وی کرد.

وی از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به طور مستمر در جبهه‌های جنگ حضور می‌یافت و تنها به هنگام شروع عملیات والفجر ۴ که برای گذراندن دوره فرماندهی به تهران اعزام شده بود در منطقه جنگی حضور نداشت و در انتهای عملیات خود را به منطقه رساند.

حسن باقری در منطقه دارخوین بر اثر بمباران هواپیماهای عراقی از ناحیه پا دچار جراحت و شکستگی و به بیمارستان اعزام شد. پایش را گچ گرفتند ولی با این وضعیت هم در پشت جبهه نماند و در عملیات شرکت کرد و موضوع مجروحیت خود را هم به خانواده‌اش نگفت تا اینکه پس از بهبودی به مرخصی رفت. فرماندهان سپاه اصرار داشتند او به عنوان مربی آموزش در پادگان‌های سپاه در تهران خدمت کند ولی او حاضر به دوری از جبهه نبود و تنها یک دوره آموزشی را در پادگان مالک اشتر رنجان به عنوان مربی تاکتیک گذراند و بالافاصله بعد از اتمام دوره به جبهه شتافت.

در اول فروردین ماه ۱۳۶۲ در پاسگاه زید بود و پس از مدتی در روز ۱۱ خرداد ۱۳۶۲ عازم منطقه سردشت کردستان شد. در این منطقه شبی محل استقرارشان در یک خانه مسکونی تحت محاصره نیروهای کومله قرار گرفت‌، در حالی که تعداد آنها شش نفر بیشتر نبودند دمکرات‌ها آنها را به تسلیم شدن فرا می‌خوانند. باقری به نیروها می‌گوید: خشاب اسلحه‌های خود را پر کنید و هر یک در گوشه‌ای از پشت بام درازکش سنگر بگیرید و همزمان شروع به تیراندازی کنید. به دنبال این اقدام‌، ضدانقلاب بر حجم آتش خود افزود. در این هنگام باقری گفت: باید این قضیه در خارج از خانه حل شود. لذا با یکی از نیروهای داوطلب از ساختمان خارج شد و بعد از مدتی بازگشت در حالی که حلقه محاصره را شکسته و عناصر ضد انقلاب را متفرق کرده بود.

بنابر گفته همرزمانش،حسن باقری در ششم اسفند ۱۳۶۲ و یک روز قبل از عملیات خیبردر حالی که برای ارائه گزارش و تحویل پست خود به فرمانده بعدی به سراغ سردار شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب می‌رفته، مورد اصابت ترکش راکت هواپیماهای عراقی که منطقه را بمباران می‌کردند، قرار می‌گیرد و برای بار دوم زخمی می‌شود. او به کمک مصطفی بهرامیون با چفیه برای جلوگیری از خونریزی، پایش را می‌بندند و هر چه بهرامیون اصرار می‌کند که برای مداوا و پانسمان زخمش به موضع و سنگر آنها برود، قبول نمی‌کند تا اینکه پس از یافتن مهدی زین‌الدین، پایش را مداوا می‌کند.

در عملیات خیبر، حسن باقری به همراه نیروهای گردانش در محاصر دشمن قرار می‌گیرند. با تنگ‌تر شدن حلقه محاصره، تیرباری را از دست یکی از نیروها گرفته و از پشت خاکریز شروع به تیراندازی می‌کند. در همین هنگام تیری به گلویش اصابت می‌کند. با پیشروی نیروهای عراقی، فرمانده گردان ولیعصر (عج) لشکر ۳۱ عاشورا پس از حضوری موثر در حدود ۹۹ عملیات کوچک و بزرگ در هفتم اسفند ۱۳۶۲ به همراه 160 نفر از نیروهایش در عملیات خیبر به شهادت می‌رسد.

مادرش که رابطه عاطفی و معنوی خاصی با حسن داشت قبل از اینکه خبر شهادتش برسد، به خانواده می‌گوید: رابطه با حسن قطع شده و او به شهادت رسیده است‌.

پیکر حسن باقری پس از شهادت‌، در منطقه عملیاتی جا ماند و جاویدالاثر اعلام شد تا اینکه سال ۱۳۷۶ با شناسایی پلاک هویتش به زادگاهش انتقال یافت و در گلزار شهدای زنجان به خاک سپرده شد.
 
منبع: ایسنا
نظر شما
پربیننده ها