شهید حسین عبداللهی در نوجوانی شهادت را در آغوش گرفت

مادر شهید حسین عبداللهی گفت: حسین آنقدر شیفته شهادت بود که در 17 سالگی شهادت را در آغوش گرفت.
کد خبر: ۲۶۳۲۷۳
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۶ - ۱۴:۵۴ - 24October 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، شهید حسین عبداللهی فرزند سیف اله سال 1345 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود و در تاریخ 14 آبان 1362 به شهادت رسید.

رشد و نمو او در روستای باصفا و خرم ویریج بود. اقلیم خوب و خوش ویریج بچه های آنجا را پاک و بی آلایش بار می‌آورد. وقتی جنگ شروع شد حسین نیز مانند بسیاری دیگر از جوانان این آب و خاک که دلشان برای عظمت و اعتلای اسلام و میهن اسلامی می‌تپید از طریق بسیج وارد جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. البته قبل از اعزامش مقداری با مشکل مواجه بود. چرا که سن او کم بود و ما دلمان نمی‌آمد او را در نوجوانی راهی جبهه کنیم. به هر حال من گفتم: فرزندم! اگر پدرت موافق باشد من حرفی ندارم. او پیش پدرش آمد و پدر مرحوم او نیز به راحتی اجازه داد فرزندش به جبهه برود. وقتی رضایت پدر را دید آنقدر از او تشکر کرد که حد و حساب نداشت.
 
شهید حسین عبداللهی در نوجوانی شهادت را در آغوش گرفت

او به جبهه رفت و در سمت تخریبچی با دیگر رزمندگان اسلام به نبرد و جنگ با دشمن متجاوز بعثی پرداخت. در عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر 1 و 3 شرکت داشت تا اینکه در عملیات والفجر 4 بر اثر اصابت ترکش نارنجک به سینه و قلب پاکش شربت شیرین شهادت را نوشید.

حسین بسیار مهربان، مردم دار و اهل نماز بود. تا صدای موذن از مسجد شنیده می‌شد وضو می‌ساخت و روانه نماز جماعت می‌شد. او به یک معنا شیفته شهادت بود. آنقدر شیفته شهادت بود که در سن 17 سالگی شهادت را در آغوش گرفت.

راوی: مادر شهید

برادر عزیزم حسین تا سن 14 سالگی در روستای ویریج به فعالیت های کشاورزی مشغول بود و آنگاه به همراه دیگر برادرش در شهر قم به حرفه منبت کاری اشتغال ورزید و توانایی اش در این حرفه بسیار خوب شده بود. او بسیار باهوش بود و هر چیزی را زود فرا می‌گرفت.

خبر شهادت او را در سالگرد شهادت سیدحسین شریفی به ما دادند. ایشان چندین نوبت در عملیات های مختلف شرکت کردند و گاهی اوقات سه ماه متوالی و یا حتی چهار ماه در مناطق جنگی می‌ماندند و فعالیت می‌کردند. دفعه آخری که ایشان می‌خواستند اعزام شوند به من گفتند: خواهر! من می‌دانم که برنمی‌گردم و در این حمله شهید خواهم شد. من این حرف را نمی‌توانستم بپذیرم به هر حال برادرم بود و جدا شدن از برادر بسیار مشکل است. می‌گفتم حسین جان این حرفها را نزن.

ایشان رفتند در منطقه عملیاتی درون خاک عراق به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش را در روستای ویریج در گلزار شهدای روستا به خاک سپردند.  

راوی: خواهر شهید

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار