قصیده فتنه سروده حجت‌الاسلام انصاری‌نژاد؛

ایران کجاست خاک شهیدی که از ازل/ از وسعت شقایقی‌اش آب و رنگ بود

محمدحسین انصاری‌نژاد از شاعران کشورمان «قصیده فتنه!» را سرود.
کد خبر: ۲۷۲۳۷۹
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۶ - 31December 2017

ایران کجاست خاک شهیدی که از ازل/ از وسعت شقایقی‌اش آب و رنگ بودبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محمدحسین انصاری‌نژاد از شاعران کشورمان قصیده فتنه! را سرود.

محو کدام منظره‌ی رنگ رنگ بود
او را بهار گمشده، باغ فرنگ بود

جز من کجاست فاتح میدان؟ -سوال کرد-
تنها گواه فاتحی‌اش پای لنگ بود!

بر خاک خود تطاول رنگینم آرزوست
گفت و در آن میانه چه جای درنگ بود

در گرمگاه معرکه آن سو تر ایستاد
ساعت به وقت تفرقه در دنگ، دنگ بود

چشمش کجای نقشه‌ی جغرافیا دوید؟
محو کدام صفحه‌ی تاریخ جنگ بود؟!

بربوم، روی بام که تکبیر می‌کشید
پیرانه سر به هلهله، مست و ملنگ بود

هر سو هجوم خرملخ او را به کشتزار
در پیش رو بدیع ومناظر قشنگ بود

با شال سبز، تفرقه اندیش‌تر ز پیش
با شال سبز، مست شبیخون سنگ بود

می‌دید پایکوب شغالان به باغ را
در گرگ خیز حادثه ها شوخ و شنگ بود

اکران مشق تفرقه می‌کرد از "اوکراین"
آنجا که بیشه زار تهی از پلنگ بود

اردو کشید سوی خیابان به سوت و کف
اردو کز آن بر آینه‌ها عرصه تنگ بود

شهدش به کام بود از آن فتنه زادها
سهم وطن اگرچه پیاپی شرنگ بود

آن شامگاه دستخوش ماهواره‌ها
چشمش به موج فتنه و گوشش به زنگ بود

گویی در آن تهاجم توفان پیمبری ست
گویی در آن تلاطم دریا نهنگ بود

در وهم او، موازنه‌ی شرق و غرب نیز
چیزی شبیه بازی الاکلنگ بود

بر قبله فرنگ، نمازش شروع شد
فارغ شیبه ملعبه از نام وننگ بود

او به روی بوم قلم مو به خون نشست
دستش به نقشبندی طرح تفنگ بود

بادست خویش، خون پشوتن به خاک ریخت
در انتظار معجزه از رود گنگ بود

بر خاک ریخت خون سیاووش و بعد از آن
هنگامه از تهمتن و پور پشنگ بود

ایران کجاست خاک شهیدی که از ازل
از وسعت شقایقی‌اش آب و رنگ بود

ایران! تویی درخت برومندو گاه رزم
هر برگ تو به چشم پلیدان پرنگ بود

ایران من ببخش از این وصف ناتمام
تکرارشد قوافی ازآن عرصه تنگ بود

ایران من!به شورشهیدانه ات درود
کی می‌شود به شعربلندی تو را سرود

منبع: فارس

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار