وصیت‌نامه شهید بهرام لشکری/ شهادت آرزوی دیرینه‌ی من است

شهید لشکری در وصیت‌نامه خود آورده است: «خدایا! رحم کن، تا امشب در صحنه‌ی کارزار حاضر شوم و همچون یاران امام حسین (ع) بجنگم و به درجه‌ی رفیع شهادت که آرزوی دیرینه‌ی من است نائل گردم.»
کد خبر: ۲۷۵۴۷۲
تاریخ انتشار: ۰۵ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۰ - 25March 2018

ویژه ایام عید//وصیت‌نامه شهید بهرام لشکری/ شهادت آرزوی دیرینه‌ی من استبه گزارش خبرنگار ساجد، شهید «بهرام لشکری» ۹ دی ۱۳۰۹ در تاکستان چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲ بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«امشب، همچون شب عاشورای حسینی است و من باید راه خویش را انتخاب نمایم؛ یا به صف یاران حسین (ع) بپیوندم و یا او را تنها و میدان را برای یزیدیان باز بگذارم. نه، هرگز! من این کار را نخواهم کرد! چگونه کسی که به فرمان رهبرش و به دنبال پیام امامش در این راه قدم نهاده است، حالا از اینجا برگردد؟ چگونه می‌شود کسی که شادی‌ها، آسایش و راحتی زندگی را رها کرده است، اینک که زمان امتحان و آزمایش خداوندی فرا رسیده است، قدم به عقب بگذارد؟ و چگونه می‌شود کسی که همسرش شریک زندگی، یاور و غم خوارش را تنها گذاشته، به امید خدا رها کرده و به خدا سپرده است، اکنون در این برهه‌ی حساس که اسلام جز با خون پاکان پایدار نخواهد ماند و مکتب نیاز به خون دارد به عقب برگردد و دعوت خدا را نپذیرد؛ آن هم در زیر خمپاره‌ها و گلوله‌های دشمن.

پس، خدایا! رحم کن، تا امشب در صحنه‌ی کارزار حاضر شوم و همچون یاران امام حسین (ع) بجنگم و به درجه‌ی رفیع شهادت که آرزوی دیرینه‌ی من است نائل گردم.

پدر مهربانم! من الان درک می‌کنم چه سختی‌هایی به خاطر من کشیدی و روز‌ها زیر آفتاب گرم و سوزان، عرق ریختی تا بتوانی مرا بزرگ کنی و رنج‌ها بردی تا من در کمال آرامش و راحتی به سر برم؛ ولی اکنون زمان خداحافظی و وداع رسیده است.

من به دیدار خدا می‌روم و از تو می‌خواهم برایم طلب عفو و بخشش نمایی؛ باشد که خدا از تقصیراتم درگذرد.

مادر مهربانم! در تربیت من، نقش بزرگی داشتی. چه شب‌ها نخوابیدی و چه رنج‌ها نکشیدی تا توانستی مرا بزرگ کنی و باز هم من، قدر تو را ندانستم؛ برایم از خدا طلب بخشش نما.

همسر عزیزم! تو را نیز در یک سال زندگانی‌مان رنج دادم و چه شب‌ها تو را تنها گذاشتم.‌

می‌دانم و درک می‌کنم که بعد از خدا، امیدت به من بود؛ اما اینک تو و بچه‌هایم را به خدا می‌سپارم که او تو را یاری خواهد کرد.‌

می‌دانم که در غم دوری من، رنج‌ها بردی و عذاب کشیدی؛ اما، چون من به خاطر خدا قدم در این راه گذاشتم در فراقم صبر داشته باش و قدم در راه شهیدان بگذار تا هم خدا خشنود گردد و هم من؛ و شما نیز، برادرانم! امیدوارم از من در این مدتی که نبودم هر ناراحتی به شما رسیده است، مرا ببخشید و حلالم کنید و توصیه‌ام به شما برادران، این است که: همیشه به یاد خدا باشید و نماز بخوانید و از او یاری بخواهید، تا شما را یاری دهد و از اسلام با جان و دل دفاع نمایید و برای سلامتی امام دعا کنید.»

انتهای پیام/ ۱۱۱

نظر شما
پربیننده ها