روایتی از زندگی شهیدی که «دفاع از حرم» شرط ازدواجش بود

مادر شهید مدافع حرم رضا عادلی گفت: زمانی که برای خواستگاری رفتیم رضا به همسرش گفته بود «من سرباز هستم و می‌خواهم به سوریه بروم» که همسرش نیز شرط وی را پذیرفت و در نخستین سالروز عقدش به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۷۷۲۵۲
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۰ - 04February 2018

روایتی از زندگی شهیدی که «دفاع از حرم» شرط ازدواجش بودبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، به مناسبت دومین سالگرد شهادت بسیجی مدافع حرم شهید رضا عادلی، با زهرا کرد زنگنه مادر این شهید والامقام به گفت‌وگو نشستیم که مشروح این گفت‌وگو در ادامه آمده است.

فرزندتان چه زمانی شهید شدند؟ 

رضا 11 بهمن 1394 در سن 26 سالگی در منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین نبل و الزهرا به شهادت رسید.

شهید چه مدت در سوریه بود؟

ماموریتش 45 روزه بود و رضا سه روز قبل از اتمام 45 روزش به شهادت رسید.

چه شد که تصمیم گرفت به سوریه برود؟

رضا عاشق اهل بیت (ع) بود و نمی‌توانست شاهد تخریب حرم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) و حضرت سکینه (س) باشد. او از این دنیا چیزی جز شهادت نمی‌خواست، رفت تا فدایی این بانوان بزرگوار باشد و به خواسته قلبی‌اش که شهادت بود دست یافت.

شما و پدرش مانع رفتنش نشدید؟

دغدغه هر پدر و مادری، قرار گرفتن جوانش در مسیر صحیح و البته راه خدا و اهل بیت (ع) است. پسر من راه صحیح را در زندگی اش انتخاب کرده بود و من و پدرش نمی توانستیم او را از راه خدا و اهل بیت (ع) دور کنیم. از وقتی در سوریه جنگ درگرفت، رضا همیشه می‌گفت «اگر یک زمانی امام حسین (ع) یار می طلبید و ما نبودیم تا او را کمک کنیم، امروز وظیفه ما است تا به یاری حضرت زینب (س) برویم تا دیگر حرم مطهرش به دست دشمن ویران نشود.

شهید عادلی ازدواج کرده بود؟

بله. رضا طبق فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر ازدواج جوانان، اقدام به ازدواج کرد.

همسرش چطور؟ مخالف رفتن او به سوریه نبود؟

زمانی که برای خواستگاری رفتیم، به همسرش گفته بود «من سرباز هستم و می خواهم به سوریه بروم» که همسرش نیز شرط او را پذیرفت و 11 بهمن 93 عقد کردند و شهادتش با نخستین سالگرد ازدواجش یکی شد.

از عکس العملتان در زمان خبر شهادت فرزندتان برایمان بگویید.

پسرم، دو روز یکبار یا هر روز قبل از نماز صبح به منزل زنگ می زد و ما را برای نماز صبح بیدار می کرد. یک هفته ای بود که دیگر با ما در تماس نبود. چون مادر زودتر وجودش از اتفاقات آگاه می شود، می دانستم اتفاقی افتاده که دیگر رضا به ما زنگ نمی زند. تا اینکه خبر شهادتش را دادند. او به من و خواهرانش خیلی تأکید می‌کرد، اگر اتفاقی افتاد یا خبر شهادت من را شنیدید، با صدای بلند شیون و گریه نکنید که نامحرم صدای شما را بشنود و دشمن از بی تابی شما خوشحال شود. بنابراین آن لحظه که خبر شهادت فرزندم را دادند، همان طور که آرام اشک می ریختم و لبیک یا زینب (س)، لبیک یا حسین (ع) می گفتم، سرم را رو به آسمان کردم و گفتم «شهادتت مبارک».

رابطه او با خانواده چطور بود؟

وی به خانواده بسیار اهمیت می داد، خواهرانش و برادرش را به یک اندازه دوست می داشت، یکسان به همه محبت می کرد و احترام می گذاشت، برای او خواهر بزرگ و کوچک نداشت با همه آن ها مهربان بود.

رابطه رضا با شما چگونه بود؟

رضا بچه با محبت و مهربانی بود و علاوه بر رابطه مادر و فرزند، او با من رابطه ای صمیمانه و دوستانه داشت و با من درد دل می کرد و اگر مشکلی برایش پیش می آمد با من در میان می گذاشت.

شاخص ترین خصوصیت شهید چه بود؟

خوش اخلاقی و خنده رویی خصلت او بود. در همه عکس ها و فیلم هایی که از او داریم لبخند بر لب دارد و نمی توانست ناراحتی کسی را ببیند و تا او را نمی خنداند، دست بر دار نبود.

مهم‌ترین وصیت شهید چه بود؟

رضا در دست نوشته هایش به اطاعت از امر ولایت فقیه، حجاب و نماز بسیار تأکید داشت و در وصیت نامه اش آورده است: «مگر ما شیعیان نباشیم که واقعه عاشورا دوباره رقم زده شود و حضرت زینب (س) دوباره به اسارت برود».

منبع: فارس

نظر شما
پربیننده ها