یادداشت/ صادق فرامرزی

داستان قهرمانی نسل سوم

«به وقت شام» نخستین فیلم حاتمی‌کیاست که در آن نسل سوم انقلاب با وجود گلایه‌هایش خود را فدای انقلاب می‌کند و به اینکه بچه جنگ است مفتخر است.
کد خبر: ۲۷۷۴۹۲
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۹ - 06February 2018

داستان قهرمانی نسل سومبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، صادق فرامرزی در یادداشتی نوشت:

نام حاتمی‌کیا برای اینکه بخواهیم وارد سالن سینما شویم کفایت می‌کند، همچنان که «به وقت شام» به خاطر نام ابراهیم حاتمی‌کیا بهترین فیلم از نگاه مخاطبان برنامه «حالا خورشید» شد و در جشنواره هر روز با چند سانس فوق‌العاده همراه بوده است؛ فیلمی که در روند فیلمسازی حاتمی‌کیا تکاملی به حساب می‌آید.

اگر از تکامل فیلم بخواهیم بگوییم پیش از هر چیز باید به بُعد اکشن آن پرداخت. فیلم از نظر اکشن نمی‌لنگد؛ چه در نیمه اول آن که لوکیشن‌ها و محدوده‌ای که اتفاقات در آن می‌گذرد، وسیع است و چه در نیمه دوم فیلم که بیشتر در فضای محدود یک هواپیما می‌گذرد، حاتمی‌کیا در هر دو موقعیت متفاوت بخوبی توانسته است نمونه‌ای کم‌نقص از یک فضای پرموقعیت را ایجاد کند که به لحاظ جلوه‌های ویژه از سینمای ایران بسیار فراتر است. اگر به سکانس سقوط هلی‌کوپتر در «چ» و سکانس انفجار اتومبیل در «بادیگارد» که هر دو از موفق‌ترین سکانس‌های سینمای ایران بوده‌اند بنگریم، «به وقت شام» یک تکامل غیرقابل انکار از حاتمی‌کیا است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم این حقیقت دارد که حاتمی‌کیا در آستانه دهه چهارم فیلمسازی خود جنبه‌ای از سینمای اکشن و حماسی را احیا کرده که غالبا کارگردانان جوان به دنبالش می‌گردند. از سوی دیگر نمی‌توان موقعیت‌های اکشن فیلم را تحسین کرد و سخن از جلوه‌های ویژه، موسیقی و بازی‌های گرفته شده از بازیگران نگفت. حاتمی‌کیا در مجموعه این امور اوج تجربه خود را به نمایش می‌گذارد، حتی قاب بندی‌های فیلم در نوع خود بی نظیر است؛ دوئل اسب و هواپیمایی که او در قاب‌بندی‌های خود به نمایش می‌گذارد، ایجاد نسبت میان هر چیز که جنبه‌ای از مدیا داشته باشد و نیرو‌های داعشی در جزء به جزء فیلم با ظرافتی مثال‌زدنی و ده‌ها مورد از چنین جلوه‌های بصری‌ای گویا تکامل حاتمی‌کیا در ترکیب عناصر تصویری با یکدیگر است.

با همه این اوصاف تکامل سینمایی حاتمی‌کیا صرفا در جنبه‌های فرمی محصول محدود نمی‌شود؛ حاتمی‌کیا در نسبت میان شخصیت‌ها هم تکامل نشان می‌دهد. «به وقت شام» باز هم صحنه‌ای از تزاحم نسل جنگ و نسل پس از جنگ است (عنصر بشدت آشنای فیلم‌های حاتمی‌کیا در تمام ۲۰ سال اخیر)، باز هم جنگ‌ندیده‌ها و جنگ‌دیده‌ها در موقعیت‌هایی با یکدیگر به مشکل می‌خورند، اما این بار نه خبری از سلمان آژانس شیشه‌ای است، نه از حبیب موج مرده، نه از حبیبه به نام پدر و نه از میثم بادیگارد. علی (بابک حمیدیان) به وقت شام، سرانجام پس از ۲ دهه نسل پس از جنگ را تبدیل به امتداد و «تکامل» نسل جنگ، رفته در سینمای حاتمی‌کیا می‌کند تا او سرانجام پس از ۲ دهه از یاس و گله فراگیرش نسبت به فرزندان نسل جنگ، این بار آنان را در موقعیتی فراتر از نسل پدران‌شان قرار دهد. به وقت شام نخستین فیلم حاتمی‌کیاست که در آن نسل سوم انقلاب با وجود گلایه‌هایش خود را فدای انقلاب می‌کند و به اینکه بچه جنگ است مفتخر است.

«به وقت شام» فیلمی سراسر موقعیت، هیجان و تمام انگاره‌هایی است که مخاطب را می‌تواند پای فیلم بنشاند که البته می‌نشاند! با این تفاوت که این بار معنا زیر پوست داستان نیست. حاتمی‌کیا احتمالا به این اعتقاد رسیده که آنقدر فضا شفاف است که نیازی به کنایه و استعاره برای انتقال معنای خود ندارد. جنگ است، اگر آنجا دفاع نکنیم باید در تهران بجنگیم؛ تجربه‌ای که مردم تهران چند ماه قبل آن را چشیده‌اند؛ پس دیگر زیرپوستی حرف زدن معنا ندارد! لذا به وقت شام تماما همان چیزی است که تصویر می‌شود، گزارشی از یک عملیات سخت! البته در ابتدای فیلم نگاه متفاوت داخلی به جنگ از سوی خانواده همسر علی به صورت کامل بیان می‌شود که داستان و دیالوگ‌های داعشی‌ها به راحتی پاسخ درست آن را به مخاطب ارائه می‌دهد.

حاتمی‌کیا در «چ» بین چمران، بازرگان و خمینی رفت و آمد می‌کرد، در بادیگارد آمد که از «شخصیت نظام» دفاع کند و هم خیبری باشد و هم موتوری و حالا در «به وقت شام» ثابت‌قدم‌تر از حریم کشور دفاع می‌کند.

«به وقت شام» را می‌توان خبری خوب دانست، چرا که حاتمی‌کیا با تمام قدرت در برابر سینمای خاکستری‌پسند و ضدقهرمان این روز‌ها ایستاده و حماسه‌ای با شکوه و دارای قهرمان را روایت می‌کند؛ او آمیزه‌ای از «ایمان و امید» که اولی را در نسل جنگ و دومی را در نسل پس از جنگ به تصویر کشانده است در برابر نگاه مخاطب مایوس این روز‌های سینمای ایران می‌گذارد تا همچنان سینمای حماسی با قهرمانان بومی زنده بماند.

منبع: وطن امروز

نظر شما
پربیننده ها