برشی از یک کتاب (۲)؛

حمید دلش دل نبود، انگار آیینه بود

مادر شهید «حمید آسنجرانی» گفت: حمید در یک BMW از این مدل قدیمی‌های دهه شصتی‌ها نشسته بود، پیاده شد و گفت: «آن‌ها مسافر هستند و دزد کیف پول و مدارک‌شان را برده و حالا این‌جا در شهر غریب بدون پول و بنزین سرگردان مانده‌اند».
کد خبر: ۲۷۸۹۰۳
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۱:۳۹ - 22February 2018

حمید دلش دل نبود، انگار آیینه بودبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از اراک، مادر شهید «حمید آسنجرانی» طی خاطره‌ای در کتاب «پرستوی آذرین» این چنین از فرزندش برای مخاطبان می‌گوید:

یک روز عصر بود که از خانه بیرون زد، غروب که برگشت در یک BMW از این مدل قدیمی‌های دهه شصتی‌ها نشسته بود و یک مرد و زن به همراه دو بچه کنارش بودند.

غریبه بودند برای‌مان، جا خوردیم، حمید پیاده شد و گفت: «آن‌ها مسافر هستند و دزد کیف پول و مدارک‌شان را برده و حالا این‌جا در شهر غریب بدون پول و بنزین سرگردان مانده‌اند».

آن وقت‌ها مثل حال نبود که بنزین آزاد وجود داشته باشد، بنزین کوپنی بود و محدود، من و مادرش دلواپس بودیم، بازار ترور داغ بود وقت و بی وقت صدای انفجار از خانه‌مان بلند می‌شد.

ترسیده بودیم، اما حمید آرام بود و از ما می‌خواست که کمک‌شان کنیم، دست آخر به خاطر بچه‌هایی که همراه‌شان بودند اعتماد کردیم و آن‌ها را در طبقه بالای خانه‌مان که محل مطالعه حمید بود جا دادیم.

گرسنه و خسته بودند، غذای‌شان را دادیم، می‌خواستند بمانند، اما معذب بودند، من آن وقت‌ها ماشین داشتم، برای‌شان بنزین آوردم و باک‌شان را پر کردیم و همراه با آذوقه راهی‌شان کردیم.

همه‌اش به اصرار حمید که آن وقت‌ها سنی هم نداشت بود؛ دلش دل نبود انگار آیینه بود.

به گزارش دفاع پرس، شهید «حمید آسنجرانی» ۱ اسفندماه سال ۱۳۵۳ در اراک متولد شد و در ۳۰ فرودین‌ماه سال ۱۳۸۹ در محلی معروف به «سنگ‌های آذرین» واقع در شمال‌غرب کشور، در درگیری با گروهک «پژاک» به آرزوی دیرینه خود رسید و هم‌اکنون پیکر مطهر وی در گلزار شهدای اراک در کنار همرزمان شهیدش آرام گرفته است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار