«لبخند گمشده» به نمایشگاه بین المللی کتاب می رود

کتاب «لبخند گمشده» خاطرات آزاده و جانباز 70 درصد «اسدالله گرامی» در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه می‌شود.
کد خبر: ۲۸۵۹۲۱
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۴ - 12April 2018

«لبخند گمشده» به نمایشگاه بین المللی کتاب می‌رودبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب «لبخند گمشده» خاطرات آزاده و جانباز 70 درصد «اسدالله گرامی» است. زادگاه این آزاده جانباز اگرچه در آبادان است اما از آنجایی که از سن پنج سالگی به همراه خانواده خود به اصفهان آمد و در آن جا ساکن شد ایشان را به عنوان یک آزاده اصفهانی می شناسند.

اسدالله گرامی در سال 1359 در نفت شهر به اسارت نیروهای عراقی درآمد و به مدت 10 سال از بهترین سال های جوانی خود را در اردوگاه های عراق سپری کرد. اکنون این آزاده صبور و شجاع علاوه بر اینکه جانباز اعصاب و روان است به دلیل تبعات ناشی از دوران اسارت از بیماری های گوناگون از جمله بیماری گوارشی رنج می برد.

اسدالله گرامی اگرچه خودش در طول مدت اسارت سرشار از رنج و درد بود اما به تاسی از مقتدای آزادگان، مرحوم ابوترابی متوجه شد که فقدان نشاط برای آزادگان تا چه حد مخرب است، از این رو با حضور در تئاترهای کمدی در اردوگاه موجبات شادی دیگر اسرا را فراهم می کرد.

«لبخند گمشده» در 300 صفحه رقعی با قیمت پشت جلد 14 هزار و 500 تومان در «سی و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران» در اختیار علاقه مندان این عرصه قرار خواهد گرفت.

در بخشی از این کتاب آمده است: صدای پایکوبی عراقی ها که خوابید، یواش یواش ناله مجروحان و همهمه مبهمی فضا را پر کرد. حبیب که مشهدی بود و شانه های پهنی داشت، گلوله شانه اش را سوراخ کرده بود. آن ها زودتر از ما به بعقوبه آمده بودند و ظرف چند روز به خاطر گرما و عدم شست و شو  زخم پر از کرم شده بود. کرم ها توی گوشت و خون او می لولیدند. بچه ها بزاق را توی دهانشان جمع می کردند و مدتی نگه می داشتند تا چسبندگی پیدا کند، بعد بزاق را با دقت روی انگشت اشاره جمع می کردند و توی سوراخ کتف حبیب فرو می کردند تا کرم ها به بزاق بچسبد و آن ها را بیرون بکشند.

بعضی از کرم ها چنان چسبنده بودند که ترفند آب دهان و انگشت هم کارگر نمی افتاد. وسایل شخصی که همراهمان بود گرفته بودند، هیچ کس چیزی نداشت، دنبال چیزی می گشتیم که توی جدال با این کرم ها به کار ببریم. زرورق سیگاری گوشه سالن پیدا شد و این بار زرورق را به آب دهان آغشته کردیم...

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها