به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، محمد جهانآرا در سال 1333 در خرمشهر متولد شد. شهری زیبا با مردمی خونگرم و دوست داشتنی كه خاطره دلاوریهایشان برای همیشه در تاریخ كشور باقی خواهد ماند. نوجوان بود كه پایش به فعالیت های دینی در مساجد و هیأت های مذهبی باز شد. در كلاس های آموزش و تفسیر قرآن شركت میکرد و عضو ثابت جلسات هفتگی هیأت های مذهبی بود. در تمام این كارها برادر بزرگش «علی» مشوق و راهنمایش بود. یك سال بعد برادرش او را با یك گروه مبارز مخفی به نام «حزب الله خرمشهر» آشنا كرد و او مشتاقانه وارد آن شد.
مبارز سیاسی دوران انقلاب
دو سال بعد یعنی در 1351 گروه «حزب الله» توسط عوامل ساواك شناسایی شد و تمام اعضایش از جمله «محمد» دستگیر و زندانی شدند. محمد به همراه دیگر اعضای گروه در دادگاه نظامی محاكمه شد و به خاطر سن كمش او را به یك سال زندان محكوم كردند. سال بعد وقتی كه از زندان آزاد شد از او تعهد گرفتند و تهدیدش كردند كه اگر بار دیگر وارد فعالیت های سیاسی شود به شدت با او برخورد خواهند كرد. اما این تعهد و این تهدید نتیجهای جز مخفی شدن فعالیت سیاسی او نداشت.
وقتی كه تظاهرات مردمی علیه رژیم شاه در روزهای بهار و تابستان 1357 بالا گرفت، او نیز به همراه دوستانش با فعالیت های چریكی و مسلحانه به حركت مردم یاری میرساند. در یكی از روزهای پائیز سال 57 هنگامی كه نیروهای نظامی به سمت مردم تظاهر كننده اهواز تیراندازی میكردند، او و دوستانش وارد عمل شدند و طی یك درگیری سنگین نیروهای نظامی را مجبور به عقب نشینی و فرار كردند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی «محمد» پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر برگشت. در سال 1358 محمد ازدواج كرد. آن روزها وی سخت درگیر مسؤولیت بود. او فرماندهی سپاه خرمشهر را بر عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایهگذاری كرد. علاقه او به عمران و آبادانی و نجات مردم خرمشهر از محرومیت به حدی بود كه در سپاه هم یك «واحد عمرانی» راهاندازی كرد.
رویای دشمن را بر باد داد/ 45 روز مقاومت
نیروهای ارتش عراق در تجاوزی همه جانبه خرمشهر را به محاصره درآوردند. او و نیروهای سپاه دوش به دوش سایر مردم خرمشهر دلیرانه از شهر دفاع كردند و دشمنی را كه رویای فتح بیست و چهار ساعته خوزستان در سر داشت 45 روز پشت دروازههای شهر نگاه داشتند. اما این گروه جان بر كف بیسلاح از هیچ سو تقویت نمیشد. تماس های مكرر وی با بنیصدر برای گرفتن كمك به جایی نرسید. انتظار برای رسید قوای كمكی از دقیقه و ساعت گذشت و به روز و هفته رسید. مدافعین خرمشهر یك به یك بر خاك افتادند و سرانجام دشمن از روی انبوه جنازهها گذشت و شهر را به تصرف درآورد. «محمد» و قلیلی از یارانش كه عقب كشیده بودند خود را برای نبردی مجدد آماده میكردند.
عزل بنیصدر از فرماندهی كل قوا جان تازهای به جبههها داد. نیروهای سپاه، ارتش و بسیج یك دل و متحد شدند و به دشمن یورش آوردند. اولین گام آنها شكستن محاصره آبادان بود كه چون خرمشهر در آستانه سقوط قرار داشت. این پیروزی بزرگ روحیه نیروهای خودی را به شدت تقویت كرد. و امید بیرون راندن دشمن از خانه را در دلها نشاند. و این در مهرماه سال 1360 روی داد.
به دنبال این پیروزی بزرگ «محمد» و تعداد دیگری از فرماندهان ارتش و سپاه راهی تهران شدند تا گزارش عملكرد شجاعانه نیروهای خود را به امام خمینی (ره) رهبر انقلاب و فرمانده کل قوا تقدیم كنند. در میانه راه هواپیمای حامل آنها دچار نقص فنی شد و سقوط كرد. با سقوط هواپیما، «محمد» و دیگر مسافران هواپیما به شهادت رسیدند.
کربلا در نظرم بود
«محمد» که بود؟ وی فرمانده سپاه خرمشهر بود که خاطره مقاومت جانانه او و نیروهای تحت امرش در این شهر، بخشی از تاریخ ایران است. او به هنگام آزادی خرمشهر، به خیل شهدا پیوسته بود و همرزمانش بعد از فتح خرمشهر، به یادش میخواندند: «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته...»
سردار شهید محمد جهانآرا، شهید والامقامی که تا به امروز نامش وردِزبانهاست و خرمشهر را با نام او میشناسند. او که در وصیتنامهاش اینگونه آورده است: «از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظهای که خرمشهر سقوط کرد، یکماه بطور مداوم کربلا را میدیدم...»
آری، جهانآرا و یاران شهید او با اقتدا به سالار شهیدان و با تبعیت از ولیفقیه در مقابل دشمن بعثی ایستادگی کردند و طعم آزادی را به ملت ایران چشانیدند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
انتهای پیام/ 116