به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، کتاب «السابقون ابرکوه» روایتی از نقش اهالی روستای «مریمآباد» در دفاع مقدس است که در صحنههای علمی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی شهرستان ابرکوه میدرخشند.
این کتاب به قلم «محمدرضا بابایی ابرقویی» نگارش شده است و در برگیرنده معرفی شهدا، جانبازان و خاطرات رزمندگان است.
روستای «مریمآباد» از توابع شهرستان «ابرکوه» از جمله مناطق محروم از امکانات مدرن، اما غنی و سرشار از سرمایههای معنوی است.
این روستا مثل سایر مناطق شهیدپرور خطه حماسه خیز ایران، شهدایی را به اسلام تقدیم داشته که یکی از آنان شهید «شکرالله زارع » است.
شهید شکرالله زارع متولد سومین روز از دومین ماه بهار سال 1335 در روستای مریمآباد شهرستان ابرکوه است. شکرالله زندگی را با تربیت پدری مهربان به نام حسین و مادری دلسوز و پاکدامن آغاز و رشد و نمو کرد تا به سن نوجوانی و بلوغ جسمی و فکری رسید.
از همان ابتدا پسری کوشا، پرتلاش و به دنبال فراگیری متون و حرفههای مختلف بود تا اینکه در بنّایی مهارت یافت. وقتی توانست به استقلال برسد، تشکیل خانواده داد که ثمرۀ آن پنج فرزند است. فردی بسیار خوشخلق، آرام و متواضع بود. خوش مَشربی و مهربانی او در برخوردها و معاشرتهای اجتماعی زبانزد عام و خاص است.
با شروع جنگ تحمیلی و آغاز تهاجم عراق به کشور ایران، شکرالله نیز از قطرههای زلالی بود که موجودیت و هویت خود را در دریای انقلابیون و حماسه سازان ایرانی میدانست. به همین لحاظ با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چون رود به بحر خروشان مبارزان پیوست و برای دفاع از ملت و مذهب و ناموس خویش عازم میدان نبرد با کفار بعثی شد.
وی عازم منطقۀ عملیاتی جنوب شد و در عملیات های متعددی شرکت فعال داشت. سرانجام در تاریخ 24/3/1367 زمانی که مشغول انجام وظیفه در عملیات بیتالمقدس7 بود رایحۀ گلهای بهشت را با مشام جان استشمام نمود و در سن 32 سالگی همسر و فرزندان و آنچه رنگ مادی داشت را رها کرده در تاریخ حماسۀ خونبار ایران به ثبت رسانید.
«حسن کاظمی» همرزم شهید زارع در مرود نحو شهادتش می گوید: «موقع عبور از سه راه مرگ، گلولۀ تانک به عقب ماشین تدارکات خورد، با دوستان به سمتش دویدیم. یک ترکش به پیشانی و یکی هم زیر بغلش شکرالله خورده بود. او را به بیمارستان صحرایی امام رضا(ع) بردیم، امّا از دکتر کاری ساخته نبود، همانجا به شهادت رسید.»
انتهای پیام/