طلبه شهید «حسین رضایی»:

مرگی که سراسر سعادت و خوشبختی است با جان و دل می‌پذیرم

طلبه شهید «حسین رضایی» در وصیت نامه خود می‌گوید: مرگی را که سراسر سعادت و خوشبختی است با جان و دل می پذیرم.
کد خبر: ۲۹۲۲۴۹
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۷ - 22May 2018

مرگی که سراسر سعادت و خوشبختی است با جان و دل می پذیرمبه گزارش دفاع پرس از گرگان، طلبه «حسین رضایی» از شهدای طلبه استان گلستان است که در عملیات بیت المقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمد، که با روایتی زندگینامه و وصیتنامه پربارش را مرور می‌کنیم:

«حسین رضایی» سال 1344 در روستای «پابند» منطقه «هزار جریب» در شمال کشور به دنیا آمد.

همزمان با تحصیل در دوره ابتدایی، به مکتب خانه رفت و قرآن را در آنجا فرا گرفت. هدایتگری قرآن، دل با صفایش را به حوزه کشاند تـا روحش را با معارف الهی، تعالی بخشد. مدتی در حوزه «رستمکلای بهشهر» مشغول بـه تحصیل شد. پس از آن بـه شهر مقدس قم رفت و در زیر سایـه حضرت معصومه (س) به تحصیل ادامه داد. با آغاز جنگ تحمیلی شور و شوق عجیبی در او پیدا شد و دم مسیحایی خمینی کبیر او را به سوی کربلای جنوب کشاند. نظم و انضباط، سادگی و قناعت، سر لوحه زندگی این شهید مجاهد بود. با اینکه شهریه‌اش اندک بود، اما نیمی از آن را جهت کمک به جبهه و مقداری هم برای کمک به دوستانش مصرف می کرد. او در عملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر قهرمان حضور داشت و به عنوان تیربارچی انجام وظیفه می‌کرد. سرانجام در تاریخ 20 اردیبهشت 61 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در منطقه عملیاتی خرمشهر، تا بی نهایت پرواز کرد و بهشت را به نظاره نشست.

طلبه شهید رضایی، مرگ در راه خدا را سعادت می دانست. او در وصیتنامه خود آورده است:

خداوندا مرا در برقراری حکومت عادلانه اسلامی که خود مقدمه ظهور حضرت مهدی (عج) است، ثابت قدم نگهدار. پروردگارا! آخرین لحظات عمرم را آن گونه قرار ده که فقط تو را عبادت کنم. روح من که از گناه پرورش گرفته است، با عشق و محبت تو بسوی تو با سربلندی پرواز نماید.

خدایا! «انی لا اری الموت الا السعادة و لا الحیاة مع الظالمین الابرما» آری، تسلیم شدن ایرانی مسلمان به مزدوران صدامی، ذلت و ننگ همیشگی به همراه دارد. خدایا! مرگ را که زندگی جاوید به دنبال دارد می پذیرم. مرگی را که سراسر سعادت و خوشبختی است با جان و دل می پذیرم. مرگی که مرا از جهل و نادانی می رهاند را می پذیرم؛ مرگی را که با آن زنده می مانم؛ مرگ سرخ و شهادت در راه حسین (ع) را. مگر نه این است که هر کس عظمت مرگ خونین را شناخت به سویش رفت؟

شهید رضایی خطاب به مادر خویش می نویسد: یک عرض به خدمت مادرم دارم. مادرم! شاید جسدم به دست شما نرسد، آن گاه به یاد شهدای کربلا بر سر قبر شهدا برو تا دلت آرام بگیرد. مادرم! مبادا برایم گریه کنی بلکه شکرگزار باش. اگر برایم گریه کنی شاید خونم موثر نباشد.

مادر عزیزم! بعد از شهادتم به خانه مادران شهدا برو تا ببینی چه جوانان پاکی تقدیم خدا نموده اند ولی باز هم شکر گذارند. مادر جان! هیچ کار خوبی در مقابل آن همه زحمات زیاد تو انجام نداده ام، می خواهم که مرا حلالم نمایی که بسیار به دعای تو محتاجم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها