صبح امروز

مراسم وداع با شهید گمنام در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس برگزار شد

در سالروز شهادت امام محمد تقی(ع) مراسم وداع با پیکر یکی از شهدای گمنام هشت سال جنگ تحمیلی در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس برگزار شد.
کد خبر: ۲۹۳۳۳
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۴ - 25September 2014

مراسم وداع با شهید گمنام در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس برگزار شد

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در چهارمین روز هفته غرورآفرین دفاع مقدس و همزمان با سالروز شهادت امام محمد تقی(ع)، صبح امروز پیکر یکی از شهدای گمنام دفاع مقدس برای ساعتی میهمان حسینیه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بود.

این مراسم ساعت 7 صبح امروز و با حضور نیروهای کادر و وظیفه این بنیاد و با قرائت زیارت عاشورا و مدیحه سرایی به مناسبت شهادت امام محمد تقی(ع) برگزار شد.

در برگه اطلاعات اولیه بر روی تابوت این شهید نوشته شده بود: 24 ساله، عملیات آفندی جزیره مجنون، کلاته رودبار، دامغان.

در این مراسم، یکی از مسئولین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس با اشاره به اهمیت فرهنگ جهاد و شهادت گفت: اگر امروز در آرامش و امنیت به سر میبریم، اگر هنوز بالای سر خانواده خود هستیم و غرق در دنیا و لذات آن نشدهایم از برکت همین جوانانی است که با تمام وجود، خود را در راه خدا و اسلام فدا کردند و هیچگاه نخواهیم توانست که جای خالی این عزیزان را پر و احساس پدر و مادر این شهیدان را درک کنیم.

وی ادامه داد: چه در عملیات والفجر مقدماتی که به پیروزی نرسیدیم و چه در عملیات والفجر 1 که با پیروزی رزمندگان اسلام همراه بود، شاهد ایثار و از جان گذشتگی این عزیزان بودم و اگر بخواهیم رنگ و بوی شهادت را در خود حفظ کینم و همچنان سرباز ولایت باشیم باید بدانیم که این شهدا با چه هدفی قدم به جبهههای جهاد گذاشتند و خون خود را فدا کردند.

وی با بیان خاطرهای از اطمینان رزمندگان به نحوه شهادتشان، افزود: در عملیات والفجر 1 که در سال 62 و در شمالغربی فکه انجام شد یکی از بچههای بسیجی اعزامی از تهران به نام "حسین عرب کرمانی" برگه وصیتش را به من داد. وی از من پرسید که یک شهید، چند نفر را میتواند شفاعت کند؟ من گفتم که یک نفر. گفت: پس من پدر مرحومم را شفاعت خواهم کرد. سپس دوباره پرسید که فرد دیگری را نیز میتوان شفاعت کرد؟ که من به شوخی گفتم یک نفر دیگر را هم میتوانی شفاعت کنی! گفت پس من مادرم را نیز شفاعت میکنم.

وی ادامه داد: به قدری این رزمندگان به شهادت خود مطمئن بودند که حد و مرزی نداشت. زمانی که در همان عملیات، خمپارهای در کنار حسین فرود آمد تمام قسمت زانو به بالای این رزمنده قطع شد و پیکر پاره پاره او به اطراف متلاشی شد و پاهایش به روی تپه افتاد. این شهید بزرگوار که فقط چند ماه از ازدواجش میگذشت، تنها فرزند خانوادهاش بود و پدرش را نیز در تصادف رانندگی از دست داده بود و تنها امید مادر پیرش به شمار میرفت.

وی در پایان گفت: ما هیچگاه نخواهیم توانست احساس مادران شهدا و صبر آنها در از دست دادن عزیزانشان را درک کنیم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار