گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: محافظان بیت حضرت امام (ره) طی سالها، افتخار و شرف حراست از وجود مبارک امام (قدس سره) را داشتند و به واسطه کثرت تردد به بیت معظمله و نشست و برخاست در آن از نزدیکان ایشان محسوب میشدند. در ادامه شخصیت والای امام راحل را از زبان تیموری یکی از محافظان بیت میخوانید:
یکی از مسایل بسیار مهمی که در زندگی حضرت امام (ره) وجود و اهمیت خاصی داشت نظم در امور بود. ایشان تمام کارهایشان دارای شکل خاصی بود. همه برنامههای حضرت امام روی ساعت مشخصی انجام میشد. از استحمام گرفته تا قدم زدن، نماز، مطالعه و مرور مطالب سیاسی کشور و حتی دیدار با نزدیکان خویش بر مبنای نظمی خاص بوده است و نقل شده که وقتی ایشان در قم بودند، مغازهداران آن شهر ساعتهای خود را بر مبنای عبور امام(ره) تنظیم میکردند. مثلا اگر امام راحل راس ساعت 5 از مقابل مغازهای عبور میکردند، هر روز عبور ایشان راس همین ساعت انجام میگرفت. ایشان حتی ساعت خواب مشخصی داشتند که راس ساعت 10 شب میخوابیدند و خیلی جالب اینکه هیچ وقت این نظم امام (ره) به هم نمیخورد. امام راحل هر شب یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح نماز شب میخواند و این امر هیچ موقع تغییر نمیکرد. همچنین نیم ساعت قبل از اذان ظهر شروع به قرائت قرآن میکردند و درست وقت اذان برمیخاستند تا نماز را به جای آورند.
در مورد نظافت نیز امام (ره) حساسیت خاصی داشتند، به طوری که حتما هفتهای دو بار و آن هم روزهای سهشنبه و جمعه لباسهایشان را تعویض میکردند و همیشه لباس سفید میپوشیدند. امام (ره) اکثر اوقات که میل به چای داشتند، خود برخاسته و چای میریختند. گاهی اوقات که ما در خدمت ایشان بودیم، اگر لازم بود که کاری انجام بدهند، خود برخاسته و به انجام کار میپرداختند و پس از اتمام کار بازمیگشتند.
اخلاق حضرت امام (ره) واقعا نمونه بود. معمولا اگر شخصی پیر شود، به واسطه خلق تنگ، همه از او متواری میشوند. در صورتی که اهل بیت حضرت امام (ره) هر گاه پیش ایشان بودند از بزرگ و کوچک همه میآمدند و دور آقا را میگرفتند و در یک ساعت مشخص که میآمدند، با هم میگفتند و میخندیدند. امام یک بار به آنان پرخاش نمیکرد و اگر یک بار بستگان بچهها را نمیآوردند، امام راحل ناراحت میشدند و میگفتند که چرا بچهها را نیاوردهاید؟
از دیگر خصوصیات بارز امام (ره)، تقید خاص ایشان در انجام عبادات و فرایض بود. به طوری که وقتی در بیمارستان بستری بودند علی رغم ناراحتیهای جسمی و روحی فراوان با چنان صلابت و استواری نماز را قرائت میکردند که همه میشنیدند. با توجه به اینکه ماسک اکسیژن بر دهان و بینی حضرت امام نصب بود، ایشان نماز را به راحتی میخواندند. ولی وقتی نمازشان تمام میشد ما نمیتوانستیم سخنان حضرت امام را بشنویم و این وضعیت برای ما تعجب آور بود که چطور ایشان موقع نماز آنقدر فصیح کلمات را ادا میکنند.
خاطرهای از حضرت امام دارم مربوط به یکی از شبهای ماه مبارک رمضان میشود. نیمه شبی برای انجام کاری مجبور شدم که از مقابل اتاق امام (ره) گذر کنم و در حین عبور متوجه شدم که امام گریه میکنند، واقعا مرا تحت تاثیر قرار دادند که چگونه در آن موقع از شب با خداوند راز و نیاز میکردند.
برخورد امام (ره) با افراد در محوطه بیت بسیار متین بود. خاطرم هست که روزی آقا در حین قدم زدن به یکی از افراد انتظامات برخورد کردند و درختی را نشان داده و سوال کردند: «نام این درخت چیست؟» آن برادر به اشتباه فکر کردند که امام درخت دیگری را نشان میدهند و گفته بود که درخت کاج است و در این موقع حضرت امام سوال کرده بودند که شما میدانید من کدام درخت را میگویم؟ بعدا آن برادر متوجه شده بود که منظور امام درخت دیگری است و گفته بود نام این درخت را نمیدانم. فردای آن روز این برادر از دیگران سوال کرده بودند و وقتی که امام آمده بودند از آنجا عبور کنند گفته بود آقاجان نام این درخت اقاقیا است و امام ضمن تشکر از وی گفته بودند که خودم از شخص دیگری سوال کردم. این نشان دهنده این است که امام هیچ غروری نداشتند و با توجه به مقامی که داشتند، کسر شان خود نمیدانستند که از افراد زیر دست خود سوال کنند.
من بارها پشت سر آقا در صف نماز جماعت ایستادهام. امام (ره) همیشه در نماز جماعت رعایت مامومین را نیز میکردند و نماز را طولانی نمیکردند و طوری نماز را ساده برگزار میکردند که اگر شخص دیگری جای آقا بود، من فکر میکردم که نماز او اشکال دارد. نماز اول در جماعت بسیار ساده و پرمحتوا بود. برخورد امام راحل با ما طوری بود که من حتی از پدرم انتظار نداشتم. وقتی که خدمت امام (ره) میرسیدیم و میخواستیم از اتاق خارج شویم باز میل و اشتیاق دیدار امام سراپای وجود ما را فرا میگرفت. امام با اینکه پشت ابرجنایتکاران دنیا را به لرزه درآورده بود، هیچ گاه از ذکر خدا غافل نبودند و در همه حال ذکر خداوند بر زبان و قلب ایشان جاری بود. به طوری که هر روز نیایش همان روز را به جای میآوردند. هنگام وضو گرفتن و حتی در بیمارستان که بستری بودند حتما رو به قبله وضو میگرفتند. یکی دیگر از مواردی که من خود شاهد بودم، در شبهای حمله رزمندگان بود که تا سحر برای برادران رزمنده دعا می کردند و نکته دیگر اینکه ایشان علاقه شدیدی به سیدالشهدا (ع) داشتند و هر گاه اسم ایشان میآمد منقلب میشدند و با آوردن نام امام حسین (ع) چنان گریه میکردند که گویی میخواهد روح از کالبدشان جدا شود.
انتهای پیام/ 131