شهید «علی جودکی»:

خدایا! اگر قرار است این بدن بی جان شود؛ پس چرا در راه تو قطعه قطعه نگردد؟!

شهید «علی جودکی» در فرازی از وصیت نامه خود نوشته است: خدایا! اگر قرار است که این بدن در آخر بی جان شود؛ پس چرا در راه تو قطعه قطعه نگردد؟!
کد خبر: ۲۹۶۹۲۱
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۷ - ۲۳:۳۳ - 02July 2018

خدایا! اگر این بدن ساخته شده است که در آخر بی جان شود؛ پس چرا در راه تو قطعه قطعه نگردد؟!به گزارش  دفاع پرس از خرم آباد، شهید  «علی جودکی» در دهم تیرماه سال 1347 در روستای اسلام آباد پلدختر پا به عرصه  گیتی نهاد. مقطع ابتدایی را در دبستان شهید «محمد باقر عزیزی» روستای زادگاهش گذراند.

فعالیت های انقلابی  

با پیروزی انقلاب به فعالیت های مذهبی و انقلابی پرداخت و در پایگاه مقاومت شهید «مؤمنی» پلدختر فعالیت می کرد. روستای اسلام آباد مسجد نداشت؛ شهید جودکی با تلاش و رفت و آمدهای فراوان از طریق بخشداری محل، بلند گویی تهیه و آن را روی پشت بام منزلشان نصب کرد و از آن به بعد هر روز صبح، ظهر و مغرب صدای اذان در سراسر روستا طنین انداز می شد.

علی هر شب با پای پیاده خود را به پایگاه مقاومت می رساند تا از انقلاب و شهر و دیارش پاسداری کند. با ضد انقلاب و گروهک های منافق در ستیز بود. مردم را نسبت به نیات شوم آن ها آگاه می ساخت و نقشه هایشان را نقش بر آب می کرد.

چند سال می شد که جنگ تحمیلی آغاز شده بود. او هم یک دانش آموز بسیجی فعال بود. خبر جبهه و شهادت رزمندگان در او شوری ایجاد کرده بود که دلباخته جهاد و شهادت شد.

قبولی در دانشگاه  

شهید «علی جودکی» دیپلمش را که از دبیرستان 17 شهریور پلدختر گرفت در کنکور سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و در رشته  تربیت معلم پذیرفته شد و در مرکز تربیت معلم «علامه طباطبایی» شهر خرم آباد مشغول به تحصیل شد.

حضور در جبهه  

علی که در زمان بمباران شهر پلدختر، از ناحیه پا مجروح شده بود؛ هیچ سخنی را در خصوص نرفتن به جبهه برنمی تابید و با  وجود نهی اطرافیان و دوستانش، با بدنی جانباز به سوی میدان های نبرد شتافت.

او از طریق بسیج سپاه پلدختر داوطلبانه راهی نبرد با دشمن متجاوز شد. یک روز با اینکه مرخصی داشت و می توانست به خانه برود؛ پسر عمویش که با هم در جبهه حضور داشتند؛ از او خواست تا با هم به مرخصی بروند. اما او قبول نکرد و گفت: «برای به خانه رفتن همیشه وقت هست فعلاً حضور در جبهه برای ما ضروری تر است».

شهید جودکی وقتی به حلبچه اعزام شد؛ به خط مقدم که رسید؛ تابلویی را در کنار سنگرشان دید، آن را برداشت و با خط زیبایش روی آن  این سخن حضرت امام را نوشت:

«درخشش خون شهدا آفتاب را شرمنده کرده است».

شهادت   

تیر ماه سال 1367، او به همراه دیگر همرزمانش در خط مقدم منطقه شاخ شمیران مستقر شد. علی خدمه توپ ضد هوایی بود. هنوز چند ساعتی از ورود شان به خط مقدم نگذشته بود که فرمانده گردان، وظایف هر یک از رزمندگان را شرح داد.

در منطقه دو توپ ضد هوایی مستقر بود که باید توسط آنها پدافند منطقه تأمین می شد. یکی از آنها در جایی قرار داشت که در دید دشمن بود و موقعیت خطرناکی داشت. فرمانده چون می دید که علی از ناحیه پای چپ جانباز است؛ از او خواست تا در پدافندی خدمت کند که موقعیتش امن تر بود. این سخن برای علی سخت آمد و با ناراحتی گفت:

«بین من و دیگران هیچ فرقی نیست. اگر آنجا مشکل است؛ برای همه مشکل است».

او آنقدر صریح و بااقتدار حرف زد که فرمانده پذیرفت تا او در جایی که مشکل بود خدمت کند. سرانجام در همان موقعیت به مقام شهادت دست یافت.

گزیده ای از وصیت نامه شهید «علی جودکی»:

از ملت قهرمان ایران در خواست می کنم که همیشه گوش به فرمان امام بزرگوارمان باشید و از فرامین روح بخش او پیروی کنید.

خدایا! اگر این بدن ساخته شده است که در آخر بی جان شود؛ پس چرا در راه تو قطعه قطعه نگردد؟!

خدایا! اگر این بدن، در راه توست و دور از هر گونه ریاست و مملو از خلوص است راضی هستم به رضای تو.

خدایا! انقلاب اسلامی را حفظ فرما تا بتواند با استمرار خود، خواست مستضعفین جهان را در مسیر خود تحقق بخشد.

انتهای پیام /

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار