نامه همسر پاسدار شهید غلام عباس عباسی/ شما دین را دوباره زنده کردید

همسر پاسدار شهید «غلام عباس عباسی» در نامه خود آورده است: «شما دین را دوباره زنده کردید، دینی را که محمد (ص) پایه گذار آن بود و علی (ع) به آن قدرت بخشید و با خونش ثابت کرد که مرگ هم می‌تواند زیباترین لحظه‌ی زندگی باشد و حسین (ع) که نمی‌توانست ظلم را بپذیرد و برای برپایی دین جدش، خود و خانواده‌اش را فدا کرد و زینب (س) که بعد از حسین (ع) اسیری را پذیرفت و تازیانه‌ها را به جان خرید.»
کد خبر: ۳۰۰۱۷۲
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰ - 20July 2018

نامه همسر شهید غلام عباس عباسی/ شما دین را دوباره زنده کردیدبه گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «غلام عباس عباسی» در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۳۵ در شهر هفتگل از توابع شهرستان رامه‌رمز چشم به جهان گشود. وی پس ار فارغ التحصیل از دوره کارشناسی دانشگاه اهواز در رشته خاکشناسی از طرف سپاه پاسداران و به عنوان پاسدار به جبهه‌های حق علیه باطل عزیمت کرد. غلام عباس عباسی سرانجام در ۱۸ دی ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه جنوب فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

متن‌ نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید: 

«سلام غلام عباس من

بعد از گذشت ۲۷ سال خیلی حرف‌ها برایت دارم. عباس، می‌دانم که می‌دانی، اما می‌نویسم که نوشته باشم، شاید برای دل خودم و شاید برای آیندگان و برای این که فراموش نشوید و فراموشم نکنی و یادم نرود زمانی هرچند کوتاه در کنارت با عشق زندگی کردم. گرچه از امور دنیایی خبری نبود، اما شما بودید و با شما انگار همه چیز بود، خدا که بود همه چیز داشتیم و در رأس آن شما، خدایا! چه می‌توان گفت و چه می‌توان نوشت در ارتباط با فرشتگانی که لحظه‌ای کوتاه به دنیا آمدند و زمین را پر از عطر وجود خود کردند و هنوز بعد از گذشت سالیان دراز از کوچشان، طنین صدای دلنوازشان در گوشمان و عشقشان در قلبمان و عنایات آنان بر زندگی‌مان سایه گستر است.

آری، می‌دانم که هرچه بوددر قلبتان بود. کسی را یاری درک آن همه عظمت نیست. شما دین را دوباره زنده کردید، دینی را که محمد (ص) پایه گذار آن بود و علی (ع) به آن قدرت بخشید و با خونش ثابت کرد که مرگ هم می‌تواند زیباترین لحظه‌ی زندگی باشدو حسین (ع) که نمی‌توانست ظلم را بپذیرد و برای برپایی دین جدش، خود و خانواده‌اش را فدا کرد و زینب (س) که بعد از حسین (ع) اسیری را پذیرفت و تازیانه‌ها را به جان خرید.

پس بدان، همان گونه که شما زجر دوری و جدایی از عزیزانتان را پذیرفتید و با اشک از ما جدا شدید ما هم با اشک شما را روانه کردیم و به اسارت دنیا در آمدیم و تازیانه‌های زمانه را بر بدنمان حس کردیم و هرچه گذشت از درد فراق کم نشد و کمرمان زیر بار مسئولیت خم شد و در فراز و نشیب این راه زخم خوردیم، اما دل به عنایت پروردگار بستیم و خدا را سپاس گفتیم.

شهید بی مزار من کجایی؟ بی تو دلم گرفته است؛ کجای این وطن خفته‌ای؟ (صدیقه عبد مولایی-همسر شهید)»

انتهای پیام/ 900

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار