ازدواج آسان (۴)/

مهریه سنگین معجزه نیست

«گفتم حاج آقا! حضرت آقا را که قبول دارید؟ فرمودند بله که قبول دارم. گفتم شما فرمودید برای تحکیم بنیان خانواده مهریه را بالا گرفتید؛ درست است؟ اشاره کردند بله! عرض کردم اما حضرت آقا فرموده‌اند: بعضی خیال می‌کنند مهریه‌ی سنگین به حفظ پیوند زناشویی کمک می‌کند؛ این خطاست، اشتباه است؛ اگر خدای ناکرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریه‌ی سنگین هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند بکند.»
کد خبر: ۳۰۲۵۴۹
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۸ - 04August 2018

مهریه ی سنگین معجزه نیستگروه فرهنگ و هنر دفاع پرس: دفاع از حرم محصور در جنگ و شهادت نیست. دفاع از حرم حدُ حدود مشخصی ندارد. یک نفر با پوشیدن لباس رزمُ محکم کردن بند پوتین‌هایش به جنگ با کفار می‌رود و می‌شود مدافع حرم و شخص دیگری با حجاب و متانت زینب گونه‌اش می‌شود مدافع حریم آل الله (علیه السلام). قطع به یقین مدافع حرم که باشی سرمشق زندگیت می‌شود آیاتُ روایات و سبک زندگی‌ات می‌شود سبک زندگی اهل بیت (علیه السلام).

رامین فرهادی یکی از مدافعان حریم آل الله (علیه السلام) در سلسله یادداشت‌هایی از چگونگی ترغیب خود به امر ازدواج توسط همرزمانش می‌گوید.

وی در چهارمین شماره از یادداشت های خود آورده است:

بالاخره بعد از چند ساعتی، اجازه صادر شد تا برویمُ با فاطمه خانم کمی حرف بزنیم. راستش مقداری از حرف هایمان مانده بود. در آن زمان کوتاه کلی گفت‌وگو کردیمُ آخرین آنالیزها صورت گرفت. صحبت ها که تمام شد رفتیم پایین. وقتی عروس خانم شیرینی را آورد، همه متوجه نظر مثبت ایشان شده و با صلواتُ مبارک باد شیرینی برداشتند. در همین حال یکباره سوالی برایم پیش آمد. اینکه ما از سر شب تا الان که حدود 2 بعد از نیمه شب است درباره همه چیز حرف زدیم، اِلا مهریه. از جمع عذرخواهی کردمُ گفتم جسارت است این سوال را مطرح می کنم. اما خانم ط.ن به من گفتند عروس خانم موافق مهریه 14 سکه هستند. می خواستم این موضوع عنوان شود تا خیالمان راحت شده و حرفی برای گفتن نماند.

از چهره برادران عروس خانم معلوم بود که موافق هستند اما یکباره پدر ایشان گفت نه. 14 سکه کم استُ نمی شود زندگی های امروزی را روی 14 سکه بنا کرد. دختر باید دلش قرص باشد تا راحت تر زندگی کند. چون دختر بزرگترم 300 سکه مهرش بوده پس این یکی هم باید 300 سکه باشد. انگار روی همه ی حضار آب یخ ریخته بودند. چند دقیقه ای سکوت حکم‌فرما شده بود. نه کسی حرفی می زدُ نه کسی کاری می کرد. همه ی نگاه ها به من بود تا ببینند چه می گویمُ مَخلَص کلام چیست. مادرم سوال کرد موافقی با 300 سکه؟ گفتم مادرجان با عرض شرمندگی موافق نیستمُ نمی توانم قبول کنم.

آنقدر که خانواده ها صمیمی شده بودند پدرم گفت من روی آن را ندارم که بگویم نه! اگر تصمیمت را گرفتی، بهتر است خودت بگویی و کار را تمام کنی. من هم شروع کردم به حرف زدن. از پدر عروس خانم خواستم کمی ملاحظه کنند تا بتوانیم با این ازدواج برای دیگران الگو شویم. اما انگار قرار نبود کار ازدواج من به انتها برسد. از من اصرارُ از ایشان انکار. گفتم حاج آقا حضرت آقا را که قبول دارید؟ فرمودند بله که قبول دارم. گفتم شما فرمودید برای تحکیم بنیان خانواده مهریه را بالا گرفتید درست است؟ اشاره کردند بله! عرض کردم اما حضرت آقا فرموده اند: بعضی خیال می‌کنند مهریه‌ی سنگین به حفظ پیوند زناشویی کمک می‌کند؛ این خطاست، اشتباه است؛ اگر خدای ناکرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریه‌ی سنگین هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند بکند. عرض کردم خب الآن نظرتان چیست؟ سکوت کرده بودند و چیزی نمی گفتند. بعد از چند دقیقه نظر نهایی را از من خواستند و بنده با جدیت و کاملا محکم گفتم که متاسفانه من این شرایط را نمی پذیرم. ان شاءالله دختر خانمتان خوشبخت شود. همین را که گفتم روی پا ایستادمُ با چهره ای درهم از پدر و مادر خواستم تا رفع زحمت کنیم. هیچ کَس انتظار نداشت که نه بگویم. اما آن شب هم با تمام زیبائی هایش تمام شد. بعد از چند وقت از برادر عروس خانم پیگیر شدم که شما یکبار دیگر از حاج آقا سوال کنید. شاید رضایت دادن. ایشان گفت من و خانواده موافقیم. حاج آقا کمی سخت گیریُ پافشاری می کند.

هیچی دیگر! دوباره همان آشُ همان کاسه. اما معتقد بودم کاری که می کنمُ چیزهایی که می خواهم قطعا خداپسندانه است. البته این فکر زائیده ذهن خودم نبود. از سنین نوجوانی پای هر صحبتی از بزرگان که نشسته بودم همین چیزها را شنیده و به همین دلیل می گفتم هر زمان که ازدواج روزی ام شود خدا خودش ردیف می کندُ فکرش را نمی کردم.

یادم است بعد از این موضوعات با مادرجان زائر مشهد مقدس شدیم. از لحظه ای که وارد حرم شدیم وِرد زبانم این بود که یا امام رضا (علیه السلام) کمک کنید یک همسر خوب نصیبم شود. شاید باورنکردنی باشد اما آن چهار روزی که مشهد بودم بِلا استثناء تمام سخنران های حرم مطهر درباره انتخاب در ازدواج و چگونگی برگزاری مراسمات حرف زدند. بعد از اینکه در خواستگاری های قبلی به دلیل مهریه بالا موفق به ازدواج نشده بودم، فکر می کردم شاید اشتباه از من استُ دارم بی منطقی می کنم. اما خدا شاهد است تمام وعاظ از قولُ زبان ائمه (ع) و بزرگان همین چیزهایی را ملاک زندگی آسان می دانستند که در ذهنُ زبانم بود. مادرم همه اش می گفت چقدر خوب است که مطابق میل خدا و امام زمان (عج) برای ازدواجت تصمیم گرفتی. این اتفاق باعث شد روی تمام خواسته هایم محکم بایستمُ ناامید نباشم.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار