گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از اختتامیه جشنواره ادبیات داستانی بسیج

از داستان‌خوانی رضا رسولی تا تقدیر داوود آبادی از سکوت چندین ساله همسرش

داوودآبادی با همان صفا و صداقت و صمیمیت همیشگی شیرزن خانه‌ی خود را بر روی سن دعوت و لوح را به او تقدیم کرد و زنان حاضر در سالن به پای این سکوت چندین و چند ساله ایستادند.
کد خبر: ۳۰۶۷۹
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۱ - 08October 2014

از داستان‌خوانی رضا رسولی تا تقدیر داوود آبادی از سکوت چندین ساله همسرش

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس امروز فرهنگسرای ارسباران میزبان قدوم نویسندگان پیر و جوانی بود که قلم به دست گرفته و تصویری از ذهنیات خود را بر صفحهی کاغذ نقش بسته اند.

جنس این آئین متفاوت تر از مراسمهای رسمی دیگر بود. چهرههای نام آشنای ادبیات یکی یکی وارد مجلس می شوند. از داوود آبادی که سالها سلاح او و پس از ان قلم او برای این سرزمین جنگیده تا محبوبهی معراجی پور نویسندهی کتاب عباس دست طلا.

سالن مملو از نویسندگان جوانی است که از شهرهای دور و نزدیک وارد تهران شده اند. مراسم علی رغم رسم مرسوم، راس ساعت 10 با پخش سرود جمهوری اسلامی آغاز می شود و همه به احترام سرود میهن به پا می خیزند.

پس از تلاوت آیاتی چند از قرآن کریم، مجری روی سن ظاهر می شود.

به نام هستی مردان میدان، خداوند دل پاک شهیدان، خداوند زمین و آسمانها، خداوند تمام کهکشانها، خداوند پلاک و سنگر و خاک.

و هنرمندی دیگر آن طرف صحنه، با ظرافت تمام آهنگی نواخته و سالن را وجد می اورد و در گوش زمزه میکند "کجایید ای شهیدان خدایی، بلا جویان دشت کربلایی".
و باز نوای "ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران
  ای عشق سوزان ، ای شیرینترین رویای من تو بمان ، در دل و جان
  ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تاراج خزان ، جور زمان
  ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان" ؛تمام حاضران را سرا و پا شوق می کند و این پایان داستان نیست.

اصلاً بهتر است داستان را از زبان رضا رسولی، دبیر هشتمین  جشنواره سراسری ادبیات داستانی بسیج بشنویم و بخوانیم:

**داستان بسیج این گونه است...

این جشنواره داستان بسیج هم، برای خودش داستانی است...
داستانی که اگر نوشته می شد، یا جایزهی خود جشنواره بسیج را می برد یا لااقل در بخشی از بخشهای ایجاد نشدهی جایزهی "بوکر" یا " نوبل ادبی" خوش می درخشید.

نه این که حالا چون من آقای دبیر جشنواره شدهام، شده باشم "امیر ارسلان نامدار" و یا بخواهم همچون "رستم" دستان، از خانهای هفتگانهی یک جشنوارهی نه چندان جمعو جور حرف بزنم و حکایت نبرد با پول و نون و دون و اب و دعوای داور و مدیر از این حرفها را به میان بکشم نه،  بلکه حرفمم از همان مدل، "زن زیادی" آقا جلال است که با یک دلف نه صد دل ، قصهی کچلی خودش راب ه کنایه و نفرین، برای صغیر و کبیر تعریف می کند.

فلذا بر همه واضح و مبرهن است... که قصهی ما، نه، قصهی "شمشیر" از سنگ در اوردن " امیر نصر بیگی" در افسانهی آرتور شاه است و نه ماجرای "مخلوق" فیروز جلالی زنوزی، تمثیلی از مثالات...!

قصه گفتم و یاد آقای "قصهی ظهر جمعه" افتادم، شاید با حضور او، داستان  تعریف کردن، زیره به کرمان بردن است. اما با این حال، اگر قرار باشد داستان ما هم نوشته و خوانده شود،  همان حرف معروفی است که از بچهگی مان شنیدهایم و حالا برای بچهمان هم می گوییم.

 راستش را بخواهید... یکی بود، اما یکی نبود. با این همه و در این همه شلوغ و پلوغی، غیر از خدا هیچ کس نبود!

دنیا پر بود از "جنایات و مکافات"، استبداد هم سوار بر سر "بینوایان" و ... حالا این سوی قصه، کنار "کشتی پهلو گرفتهی یک "انقلاب زیبا" عده بودند که "خمره" های زندگیشان را پر از آرزوهای بزرگ کرده بودنو قرار بود از آنچه دیدهاند، برتر از هر چه می شد، آرمانهای بزرگ "علوی" مان را توصیف کنند!

این "بوی سبز پونهها" نبود که در "بامدادی خمار" هشیاری ما را بگیرد نه. این عطر بیداری بود که من و تو را، "من او" می کرد و باز در سر حلقهی عشقبازان مست، قصهی "سار و سیب" بیدارمان می کرد.

با این همه، انگار جشنوراهی داستان بسیج "شطرنج با ماشین قیامت" است نه گشت و گذار روی "خاک های نرم کوشک".

....

آسمان ادبیات جهان، شب هم که باشد اینها قرهمانهای "شب و قلندر"اند که از خراسان تا خوزستان و از آذربایجان تا سیستان و بلوچستان، حماسه سازیشان روی "اودیسه و الیاد" را سیاه می کند.

حالا حق بدهید که میان 3595 داستان گل و گل بهاری، من و امیر نصیربیگی و سهیلا عبدالحسینی و چند ده داور استانی و شش داور ممتاز این مرزو بوم ...

بعد از هفت دوره تلاشی که در آن، رنگ برادر بزرگتر هجرت کردهمان امیر ادبیات انقلاب امیر حسین  فردی عزیز، موج می زند، راهی هشتمین شهر آرزوها و ارزشهای داستانی نویسندگان پر شوری شده ایم که امروز برگزیدگانش به سمت سرزمین سرافرازی بدرقه خواهند شد.

شهر هشتم ما، شهر قصههای تعهد و تقوا، شهر داستان راستان پاکان، شهر روایتهای ناب دلدادگی به آرمانها و شهر زیبای ایمان و اندیشه بود.

اما هنوز داستان این اختتامیه به پایان نرسیده بود که محسن نعمت الهی برگزیده داستان کوتاه بزرگسال بر روی سِن ظاهر شد و داستانی را با عنوان "غواص" را خواند. داستانی روان و از هیجان و التهاب که یکی از میهمانان عقب سالن در گوش دیگری نجوا می کرد "واقعاً قشنگه ها"!

و باز مجری خبر از ورود تواشیح "ذکر" خبر می دهد که با دو قطعه فضای سالن را عوض کردند. قطعهی ابتدایی در مدح حضرت علی و دیگری با عنوان "امید روزگاران" در خصوص حضرت موعود خوانده شد.

**هنر زیبایی است و زیبایی پر از رمز و راز

سپس عبدالمجید نجفی بیانیه هیئت داروران هشتمین جشنواره سراسری ادبیات داستانی بسیج را قرائت کرد:

"هنر زیبایی است و زیبایی پر رمز و راز، از آن هنرمند یکتای بی همتاست و قلم، کلک زرین هنر و بر صفحهی هستی است. همانگونه که خالق بزرگ، اسرار عالم را بر سرا پردهی هستی حک کرد، نویسنده نیز با قلمی سرشار از شوق بالیدن، نا گفتههایی از احساس و اندیشه را می نگارد.

در این میانه و میدان، نوشتن بسیجی، حال و هوای دیگر دارد، زیرا که نویسنده بسیجی، جهادگری با دغدغههای مقدس است که هر گز تسلیم دشمن باورهایش نمی شود.

سازمان بسیج هنرمندان افتخار دارد که هشتمین جشنواره سراسری ادبیات داستانی بسیج را در سایهی لطف پروردگار حکیم به سرانجام رساند. جشنوارهای برای جریان سازی ادبیات متعهد از این رو هیئت داوران هشتمین جشنواره سراسری ادبیات داستانی بسیج ضمن تشکر از همهی جوانان و بزرگان داستان و داستان نویسی که آثار خودشان را برای این جشنواره ارسال کردند درنهایت دقت و با حسن نیت، آثار راه یافته به مرحلهی ملی را ارزیابی و بر اساس دوشاخص کلی نتایج  به دست آمده را به جامعه ادبی کشور معرمی می کند. شاخصهای کلی ارزیابی آثار هشتمینن جشنواره سراسری  ادبیات داستانی بسیج عبارت بودند از محتوای ارزشی، توجه به ساختار شکلی و سطح تکنیکی.

در پایان دریغ است که امیدواری خود را  نسبت به حرکت جریان ساز سرمایههای ادبی انقلاب اظهار نکنیم".

در ادامه آئین چراغهای خاموش سالن به استقبال کلیپی ازغزه با عنوان فریاد فرزندم که در مرکز بسیج هنرمندان تهیه شده بود رفت. در همین اثنا بود که سایهی مردی از جنس ادبیات در تاریکی دیده شد و او کسی جز غلامعلی حداد عادل نبود.

**دفاع مقدس ما یک دفاع ابزاری نبود

پایان کلیپ با ؛ آغاز سخنان سردار همدانی مشاور فرماندهی کل سپاه همزمان بود.

وی در این مراسم طمن تشکر از نوییسندگان به عنوان رزمندگان جنگ نرم اظهار کرد: چند اثر شما را ما ترجمه کردیم و در نمایشگاهی 15 روزه در استان لاذقیه سوریه به فروش رساندیم در حالی که تمام آن کتابها فقط در نیم روز به پایان رسید و این نشان دهنده این است که وظیفه شما بسیاری سنگین شده است.

وی افزود: جوانان علوی سوریه دو سال قبل توسط گروهی از تروریستها در چند روستا قلع و قمع شدند برای مثال یک جوان علوی که نام ذوالفقار را بر دست خود خالکوبی کرده بود گوشت قسمتهای بدن او را برای اینکه عبرت دیگران شود بریدند. امروز جنایاتی که دشمنان ما انجام میدهند وظیفه هنرمندان ما را اینگونه تعریف میکند که باید نشان دهند که این افراد از اسلام نیستند و خبیثانی بازمانده از خوارج هستند.

سردار همدانی در پایان با اشاره به کتاب راز نگین سرخ، گفت: دفاع مقدس ما یک دفاع ابزاری نبود و دفاعی انسانی بود.

**بسیجی که ادامهی انقلاب است

و رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی به عنوان اخرین سخنران این مراسم  طی سخنانی گفت : اکنون که ما حول محور بسیج جمع شدهایم من تصور خودم را از بسیج اعلام میکنم. به نظر من بسیج ادامه انقلاب است. آن انقلابی که ما شاهد مردمی بودن آن بودیم و انقلابی که به وجود آورندگان آن برای خدا اقدام کردند و به دنبال مال، مقام و ریاست انقلاب نکردند و وارد میدان نشدند. آن مردم نه برای پست و مقام بلکه برای رضای خدا انقلاب کردند.

وی با اشاره به ویژگیهای انقلاب خاطر نشان کرد: اخلاص و بی طعمی بود که انقلاب را به پیروزی رساند و خصوصیات روحی مردم بود که ناممکنها را در ایران ممکن میکرد.

حداد عادل ادامه داد: آرمانهای انقلاب  عبادت خدا، کار برای امت، کرامت انسانی، برقراری عدالت و مبارزه با ظلم و سلطه و آزادی انسانهای جهان بود.

رئیس فرهنگستان  زبان و ادب فارسی تصریح کرد: اکنون چگونه آن رودخانه زلال و حیاتبخش که انقلاب از آن به وجود آمده است میتواند ادامه پیدا کند؟ پاسخ آن است که انقلاب بعد از آن سالها با روحیه بسیجی و تحت نام آن ادامه پیدا میکند. تفاوت دوران بعد از انقلاب و قبل از آن این است که پیش از انقلاب هدف آن بود که سرنگونی طاغوت اتفاق بیفتد و این یک هدف قلبی بود و همه همت خود را برای این مسئله گذاشته بودند که این درخت پوسیده را از جای بکنند. اما بعد از انقلاب همان روحیه تحت نام بسیج وظیفه اثباتی و ایجابی برعهده دارد یعنی اینکه به جای آنکه نباید باشد باید چه چیزی که باید وجود داشته باشد را باید اثبات کنیم. اکنون دوران اثبات، سازندگی و تامین آرمانهایی است که پیش از انقلاب در ذهن داشتیم.

عضو شورای انقلاب فرهنگی ادامه داد: پیش از انقلاب سازماندهی بسیار ساده بود اما آن سازماندهی مناسب با هدف آن زمان بود اما امروز همان روحیه باید سازماندهی شود برای اینکه به وضعیت اثباتی و ایجابی دست پیدا کنیم. قطعا این سازماندهی سختتر، پیچیدهتر  و نیازمند مدیریت دقیقتری است و نیازمند دستگاهی درستتر است. چرا که نفی آسانتر از اثبات است. ما در دوران پس از انقلاب وظیفهای را برعهده داریم و همینطور هنرمندان نیز وظیفه دارند که با استفاده از این استعدادهای موجود ارزشها را از نسلی به نسل بعد منتقل کنند چرا که سرنوشت انقلاب اسلامی در گرو آن است.

حداد عادل تصریح کرد: اگر این جایگاه حفظ شود قطعا انقلاب اسلامی موفق خواهد بود و آن روحیه جهادی نیز حفظ میشود و انقلاب ما تضمین میشود و اگر نتوانیم به اهداف خودمان برسیم همان میشود که بر سر انقلابهای دیگر آمد. همان انقلابهایی که ما در گذشته داستانهای آنها را میخواندیم و امروز نیز باید به همان داستانها رجوع کنیم.

عضو مجمع تشخیص مصلحت انقلاب اسلامی بیان کرد: اما انقلاب اسلامی به لطف خدا تداوم پیدا کرده است و مرزهای جغرافیایی فراگیری را هدف قرار داده است. اینکه ما میبینیم بعد از چند سال در سوریه در کمتر از نصف روز تمام کتابهای یک نمایشگاه به فروش میرسد نشان از این است که کفر و استکبار با وجود ائتلاف برای نابودی مردم سوریه به هدفشان نمیرسند و این نشان از آن است که انقلاب ما در نسل قبل از آن متوقف نمانده است و پویایی خود را حفظ کرده و ما باید آن را به نسلهای بعد منتقل و سازماندهی کنیم.

وی با اشاره به اینکه یکی از شاخههای ادبیات داستانی دفاع مقدس است، گفت: بعد از مدتها توانستم که دو کتاب «پایی که جا ماند» و «من زندهام» را بخوانم و به این نتیجه برسم که قلمها برای جاودانه کردن ارزشها به کار گرفته شده است و ما باید تلاش کنیم که از آن قلمها حمایت کنیم.

حداد عادل با اشاره به اینکه اکنون موفق شدهایم نخستین فصلنامه ادبیات انقلاب اسلامی را منتشر کنیم افزود: فصلنامهای نیز برای تدریس ادبیات انقلاب اسلامی در دانشگاهها تدوین شده است تا از طریق آن ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در دانشگاهها نظم پیدا کند. همه ما باید کمک کنیم و نباید ذرهای ناامیدی به دل خودمان راه دهیم چرا که ممکن است طرحهای برخی ما را از راه خودمان مایوس کند.

و نوبت به تقدیر از نویسندگان رسید.

**تقدیر داوود آبادی از سکوت چندین ساله همسرش

صدای مجری در سالن طنین انداز شد محمدرضا سرشار، محبوبه معراجی پور و حمید داوودآبادی.

داوود آبادی در پشت تریبون حاضر شد و گفت: ما نویسندگان دفاع مقدس وقتی سلاح را بر زمین گذاشتیم و قلم را بر دست گرفیتم، یکی از کسانی که با سکوت و صبر در این راه همراه ما شد، همسران ما بودند. من این هدیه را تقدیم می کنم به همسرم که خواهر شهید نیز هست و دعوت می کنم که به روی سن تشریف بیاورند.

و این گونه بود که داوودآبادی با همان صفا و صداقت و صمیمیت همیشگی شیرزن خانهی خود را بر روی سن دعوت  و لوح را به او تقدیم کرد و زنان حاضر در سالن به پای این سکوت چندین و چند ساله ایستادند.

و این پایان داستان این جشنواره بودو داستانی که رضا رسولی با شخصیت خاص خود به اداره آن پرداخت و به حق می توان گفت در ادعای خود  مبنی بر انتخاب نویسندگان شهرستانی به خوبی عمل کرد.

 

انتهای پیام/
 

نظر شما
پربیننده ها