قسمت اول/ علی سالمی در گفت‌وگو با دفاع پرس مطرح کرد؛

بانوان خرمشهری در دوران دفاع مقدس آموزش نظامی دیده بودند/ اطلاعات شهید جهان آرا از جابه‌جایی و تحرکات لب مرز

جانباز و رزمنده دفاع مقدس گفت: خواهران‌ رزمنده در دوران دفاع مقدس آموزش نظامی دیده‌ بودند و بسیاری دیگر از بانوان نیز در امر جا به جایی مهمات و انبارداری تجهیزات نظامی فعالیت می‌کردند.
کد خبر: ۳۰۹۵۷۱
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۷ - ۰۲:۳۰ - 02October 2018

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، علی سالمی یکی از جانبازان و رزمندگان دفاع مقدس خرمشهری است که خاطرات روزهای ابتدایی جنگ و مظلومیت رزمندگان را به خوبی به یاد دارد. روزهای جنگ و درگیری روزهای سخت دفاع مقدس، روزهای هجوم دشمن بعثی به کشور، روزهایی که در خرمشهر کمبود اسلحه بیداد می کرد، روزهایی که نیروهای مسلح هنوز آمادگی لازم را نداشتند، روزهایی که سازمانها و مراکز دچار نابسامانی بودند و در چنین شرایطی بود که جوانان پرشور و انقلابی  ایران اسلامی پا به عرصه دفاع از کشور گذاشتند و با تمام توان و وجود حماسه ها آفریدند حماسه و مقاومتی که ریشه در نهضت عاشورا داشت.

کمبودها و نداشت‌ها را به حساب نیاوردند، تمام هوش، استعداد، ذکاوت، همدلی، مقاومت و همکاری خود را به کار گرفتند تا پیروز شدند. در این خصوص خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس با «علی سالمی» رزمنده دفاع مقدس گفت وگویی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:

خودم را از کرمان به لب مرز انتقال دادم تا بتوانم مستقیم در صحنه جنگ شرکت کنم

زمانی که جنگ شروع شد، سرباز بودم برای سربازی از تهران به اهواز انتقالی گرفتم هیچ کس نمی‌دانست چه خبر است و وضعیت چگونه خواهد شد؟

من به سمت جاده اصلی اهواز خرمشهر راه افتادم سوار تاکسی بودم به 20 کیلومتری جاده خرمشهر اهواز که رسیدم تانک های عراقی دیده می‌شدند مرتب هواپیماهای عراقی دیوار صوتی را می‌شکستند و مردم و ماشین‌های آنها را در جاده می‌زدند.

زمان برای من خیلی سخت می گذشت نزدیک شهر رسیدیم ولی نتوانستیم وارد شهر شویم به اهواز که رسیدم 30، 40 تا نان خریدم و دوباره تلاش کردم تا خودم را به خرمشهر برسانم، به سمت جاده  آبادان و خرمشهر حرکت کردیم، زمانی که به منزل رسیدم دیدم همه اعضای خانواده‌ام دور هم جمع شده‌اند، راحت و آسوده نشسته‌اند انگار که جنگ هم برای آنها عادی شده است. اعضای خانواده‌ به یکدیگر می‌گفتند جنگ 2 روز دیگر تمام می‌شود مسئله‌ای نیست نگاه به چهره‌هایشان کردم دیدم انگار برایشان عادی شده و خیلی راحت دارند زندگی می‌کنند. کم کم امکانات شهر آب، برق و تلفن قطع شد و شهر از حالت عادی خارج شد.

با صدای حملات بمباران‌ها و به ویژه صدای خمسه خمسه آشنا شدم. از مادر و خواهرهای خود خواستم شهر را ترک کنند، تا من بتوانم با خیال راحت بمانم و بجنگم بالاخره با کلی تهدید آنها را فرستادم بروند.

دشمن با همه امکانات و مجهز به ایران حمله کرده بود، حتی در بحث تبلیغات نیز وارد شده و قبل از جنگ رادیو عراق را راه اندازی کرده بود.

قسمت اول/درگیری‌هایی که قبل از آغاز جنگ در شهر‌های مرزی رخ داد/ مقاومت ۴۵ روزه خرمشهر و مظلومیت رزمندگان ///آماده انتشار

رادیو فارسی در عراق راه اندازی شد

با شروع پیروزی انقلاب رادیو عراق شروع به تحرکاتی در مرزهای ایران اسلامی کرد و داستان‌هایی برای مردم خرمشهر ایجاد شد آنها توانسته بودند بین قومیت‌های مختلف عرب و عجم اختلافاتی ایجاد کنند. قبل از اختلاف انداختن و تفرقه افکنی که دشمن ایجاد کرد مردم عرب و عجم یک پارچه بدون هیچ مشکلی در کنار یکدیگر زندگی آرامی داشتند، به عنوان نمونه مادر خودم عرب و پدرم فارس بود. هیچ حرفی مبنی بر عرب و عجم مطرح نبود اما با ترفندی که دشمن در این زمینه زد تا حدی موفق شد.

راه‎‌اندازی رادیو فارسی در عراق یکی از ترفندهای دشمن برای ایجاد تفرقه بین مردم بود؛ زیرا که شهرهای مرزی به راحتی می‌توانستند دسترسی به اخبار و برنامه‌های رادیو عراق در بخش فارسی داشته باشند. داستان عرب و عجم را دشمنان برای ما ایجاد کردند.

اختلاف قومیت نداشتیم سالها در کنار یکدیگر با صلح و صفا زندگی می‌کردیم

سالها مردم خرمشهر در کنار هم با قومیت‌های مختلف زندگی می‌کردند، اصلا عرب و عجم نداشتیم، تقسیم مسولیت‌ها و مدیریت‌ها را انجام می دادند.

دشمنان با ایجاد 2 دستگی و اختلاف آشوب و نا امنی را برای منطقه رقم زدند و باعث شدند درگیری‌های مسلحانه صورت بگیرد، که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.

خرابکاری های مسلحانه قبل از جنگ

بچه‌های خرمشهر خلق عرب را تشکیل دادند. بعدها متاسفانه وارد کارهای نظامی نیز شدند، که منجر به درگیری و شهر دچار آشفتگی شد و یکی 2 نفر هم در این زمینه به شهادت رسیدند. اگر اشتباه نکنم اولین شهید «انوشیروان رضایی» از لرستان بود که به شهادت رسید.

بمب گذاری در بازار، مکان‌های عمومی و مسکونی مردم اولین جرقه های آشوب و درگیری را رقم زد و طولی نکشید درگیری و جنگ رسمی در 31 شهریور 59 آغازشد.

درگیرهای 100 روز قبل از جنگ

100 روز قبل از جنگ درگیری‌های زیادی در شهرهای مرزی داشتیم و هواپیماهای عراق مرتب شناسایی مناطق مختلف را انجام می‌دادند.

قسمت اول/درگیری‌هایی که قبل از آغاز جنگ در شهر‌های مرزی رخ داد/ مقاومت ۴۵ روزه خرمشهر و مظلومیت رزمندگان ///آماده انتشار

مقاومت 45 روزه در خرمشهر یا بیشتر از 45 روز 

دلیل این که می‌گوییم مقاومت 45 روزه خرمشهر همین درگیری ها است وگرنه اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم مقاومت بیش از 45 روز است و 100 روز درگیری در خرمشهر  و لب مرز نیز محسوب می‌شود تا آغاز جنگ 31 شهریور سال 59  هر روز 2 تا سه شهید یا بیشتر داشتیم و تا زمان سقوط بخشی از خرمشهر این روند ادامه داشت. چون منطقه  «کوت شیخ »در زمان اسارت خرمشهر هم در دست ما بود و از همین منطقه شناسایی و عملیات های کوچکتر بسیاری انجام می‌شد، که بعدها منجر به آزادسازی خرمشهر شد.

شرایط سخت و دشوار جنگ

امکانات شهر همه قطع شده بود، ارزاق و ملحفه های تمیز را مردم از منازل به مسجد جامع می‌آوردند. مسجد جامع مکان و ماوای عاشقان بود مشکل اصلی بچه های خرمشهر نبود اسلحه و سلاح بود.

خواهران برای مداوای زخمی ها به خط می‌رفتند

بیشتر بچه های سپاه انقلابی و شناخته شده بودند. برای هر اسلحه یک خشاب می‌دادند. دشمن در شهر بود و مردم به مسجد می‌رفتند خواهران در چند زمینه در مسجد فعالیت می‌کردند. مداوای زخمی‌ها، تهیه غذا و لباس و بسته‌‌ بندی مواد غذایی برای ارسال به رزمندگان، خواهران فعالیت می‌کردند و برخی خواهران با زیرکی به بهانه  رساندن غذا به دیدن برادران خود به خط مقدم می‌رفتند. خواهران‌ رزمنده آموزش نظامی دیده‌ بودند؛ خواهرانی همچون «هوروسی»، «کازرونی»، «حاجی شاه»، «نرگس محمدی»، «مریم امجد» و بسیاری دیگر از بانوان در امر جا به جایی مهمات و انبارداری تجهیزات نظامی فعالیت می‌کردند.

شهید جهان آرا خبر از جابه جایی و تحرکات لب مرز داده بود

عده‌ای از مسئولان شهر خیال رسیدن به جایگاه بالاتر را داشتند؛ می‌خواستند خودی در منطقه خوزستان به مردم نشان بدهند، چشم‌های خود را در برابر تحرکات خلق عرب و عراقی‌ها بسته بودند  هر چه از حوادث و اتفاقاتی که درلب مرز اتفاق می‌افتاد و بچه های سپاه خرمشهر به ویژه شهید جهان آرا گزارش می‌دادند چشم پوشی می کردند، این جمله یادم نمی‌رود که در برابر دلسوزی‌ها و ابراز نگرانی شهید جهان آرا گفتند عراقی‌ها مشغول ساخت سد برای سیل بند و جلوگیری از نفوذ آب هستند، اشتباه می‌کنید، خبری از جنگ و ایجاد آمادگی و استحکامات نیست.

«موسی بختور» و «فراهانی» قبل از آغاز رسمی جنگ در درگیری های اولیه خرمشهر به شهادت رسیدند، بالاخره درگیری ها آغاز شد و درست 100 روز قبل از آغاز جنگ درگیری‌های مرزی آغاز شد، به همین خاطر می‌گوییم مقاومت خرمشهر 34 روز نیست؛ بلکه 45 روز است.

10 روز قبل از 21 شهریور چند تا از بچه های خرمشهر شهید می‌شوند، برای همین می‌گوییم مقاومت 45 روزه نبوده بلکه بیشتر از 45 روز بوده است. خرمشهر حتی زمانی که توسط ارتش عراق اشغال شد کامل سقوط نکرد و دست رزمندگان اسلام بود.

البته باید بگویم؛ قبل از جنگ، سپاه خرمشهر به برادران و خواهران آموزش نظامی داده بود و تعداد نیروی ماهر و آموزش دیده داشتیم ولی کمبود سلاح و امکانات و این نکته که به نسبت دشمن تعداد ما خیلی کم بود.

ادامه دارد...

انتهای پیام/191

نظر شما
پربیننده ها