به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب «لشکر 31 عاشورا در عملیات والفجر8» کارنامه عملیاتی لشکر 31 عاشورا در یکی از مهمترین عملیاتهای دفاع مقدس را شرح میدهد. این کتاب در هفت فصل شامل: «لشکر عاشورا پس از عملیات بدر»، «جغرافیای منطقه»، «شناسایی و اطلاعات»، «سازماندهی و آمادهسازی واحدها»، «خط مانور و یگان»، «شرح عملیات» و «نقش و عملکرد واحدها» وقایع پس از عملیات «بدر» و «والفجر8» را مفصلا توضیح داده است.
به دلیل ذکر جزئیات فراوان، عکسها، نمودارها، جداول و سایر اسناد مربوطه کتاب «لشکر 31 عاشورا در عملیات والفجر8» یکی از آثار مهم و قابل استناد به منظور بهرهگیری در تحقیق و پژوهش دفاع مقدس مورد استفاده قرار میگیرد.
در پیشگفتار این کتاب آمده است:
«یکی از دغدغههای اصلی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس پس از دوران دفاع مقدس تکمیل کردن گزارشهای عملیاتی از صحنههای نبرد جنگ ایران و عراق و تهیه اسناد، مدارک، عکسها و نقشههای مربوط به حوزه مأموریتشان و جمعآوری اطلاعات بیشتر در این زمینه میباشد. اگر چه گزارشها و آثار مکتوب به جا مانده از گذشته که متأثر از حال و هوای جهاد و شهادت و فضای معنوی آن دوران است، گزارشهای منحصر به فردی است اما گستردگی کار در آن دوران و حجم انبوه منابعی که جمعآوری میشد، اعم از نوار، نقشه، عکس و سایر اسناد و از طرفی دیگر مأموریتهای پی در پی راویان، فرصتی برای جامعیت بخشیدن به گزارشها و رفع پارهای از ابهامات و سوالات برای آنها باقی نمیگذاشت»
قسمتی از متن کتاب:
«مدتی پس از شهادت برادر باکری، مسئولان قرارگاه و معاونان لشکر به دنبال پیدا کردن فردی بودند که با منصوب کردن او به فرماندهی لشکر ضمن بازسازی یگان، از دلسردی کادرهای باقی مانده لشکر هم جلوگیری کنند. در این باره جلساتی برگزار گردید و صحبتهای زیادی شد. ابتدا مسئولیت لشکر را به برادر کبیری که جانشینی یگان را به عهده داشت سپردند لیک ایشان قبول نمیکرد و به دلیل اصرار زیاد حتی چند روزی از حضور در لشکر خودداری کرد. پیشنهاد برادران کادر لشکر برای این مسئولیت 2 نفر بودند: برادر عزیز جعفری و برادر امین شریعتی.
برادر محسن رضایی در یکی از روزهای نتیجه گیری نهایی میکند و به برادر امین شریعتی میگوید از طرف برادران لشکر عاشورا پیش من آمدهاند و گفتهاند که آقای امین شریعتی را به عنوان فرمانده لشکر عاشورا به ما معرفی کنید.
برادر شریعتی که انتظار چنین حرفی را نداشت این مطلب را نمیپذیرد و به ایشان میگوید من این مسئولیت را نمیتوانم قبول کنم اما فرمانده سپاه همچنان اصرار میکند که شما باید مسئولیت لشکر عاشورا را بپذیرید و این صحبت چند روز ادامه مییابد.
برادر شریعتی در این باره میگوید: ... به آقای محسن رضایی گفتم من نمیتوانم جای شید باکری بروم. دو شبانه روز مرا در قرارگاه نگهداشت میگفت اگر نپذیری باید بروی فلان کار و فلان کار را انجام بدهی. یک روز صبح خیلی زود بلند شدم که از قرار گاه بیرون بزنم. دژبانی جلوم را گرفت و گفت باید برگردی؛ یعنی اصلا مرا ممنوعالخروج کرده بود. به هر صورت اردیبهشت 1364 من را به لشکر معرفی کردند.»
در قسمت دیگری از متن کتاب آمده است:
«یکی از ابتکارات جالب لشکر در حوزه حفاظت این بود که در منطقهای از آبادان محلی به نام موقعیت احد برای ترابری کل یگان در نظر گرفته بود. در آنجا هیچ گونه ارتباط تلفنی وجود نداشت و رفت و آمدهای متفرقه هم انجام نمیشد. حمل و نقل وسایل در این محل متمرکز شد. به رانندگان ترابری هم گفته بودند؛ تا 2، 3 ماه دیگر حق خروج از منطقه را ندارند. به طور کلی اگر واحدی برای آوردن وسایل و نفرات خودماشین میخواست با مراجعه به موقعیت احد در آبادان ماشین میگرفت و وهله اول سعی میشد رانندگی آن به عهده مسئولان واحد باشد. چنانچه ترابری همراه ماشین راننده هم در اختیار آنها میگذاشت، با قرار دادن نیروی حفاظت در کنار او کلیه تماسها و رفت و آمدهایش را زیر نظر میگرفت. در واقع راننده تا پایان کار تحت کنترل بود.»
«لشکر 31 عاشورا در عملیات والفجر8» به روایت «محمد الهیاریفر» در 194 صفحه مصور تالیف و توسط «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» سپاه پاسداران در 500 نسخه منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161