همسر شهید سید کاظم هاشمی در گفت وگو با دفاع پرس:

اولین جایی که با همسرم رفتم گلزار شهدا بود

همسر شهید سید کاظم هاشمی گفت:اولین مکانی که با همسرم رفتیم گلزار شهدا بود، در آنجا گفتم خدا جوانان زیبا را گلچین کرده است همسرم گفت: نوبت من هم می‌شود، منظورش را تا زمان شهادت متوجه نشدم.
کد خبر: ۳۱۵۱۴۱
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۳ - 28October 2018

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهدا این قدر خوب ساده و صمیمی صادقانه زندگی کرده‌اند، که هنوز بعد از گذشت چند دهه که از شهادت آنان می‌گذرد همسرانشان با یاد و خاطرات آنها روزگار را سپری می‌کنند. در راه رسیدن به خانه شهید مردم را نگاه می‌کردم که در جنب و جوش هستند و در امنیت به کار خودشان مشغول هستند، در فکر فرو رفتم و با خود گفتم اگر شهدا نبودند تا از میهن خود دفاع کنند، چه می‌شد.

زمانی که به خانه شهید وارد شدم اولین چیزی که به ذهنم آمد حرفهای مردم بود که می‌گویند خانواده شهدا امروز بدون دغدغه زندگی می‌کنند و فرزندان آن‌ها در رفاه هستند، اما این خانه و سادگی آن با حرفهایی که مردم می‌زنند زمین تا آسمان متفاوت است. در این خصوص خبرنگار دفاع پرس با «سکینه میرزایی» همسر شهید «سید کاظم هاشمی» گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه می‌‎خوانید:

دفاع پرس: زندگی کوتاه با آقا سید چگونه بود؟

زندگی با سید کاظم آنقدر خوب، ساده، صمیمی و صادقانه بود که هنوز بعد از گذشت 38 سال که از شهادت وی هنوز هم خاطراتش با من هست. زندگی سید آنقدر ساده و بی آلایش بود که هنوز هم حتی خاطرات کوچکمان را به خاطر دارم.

دفاع پرس: درخصوص ازدواجتان بگویید؟

آشتایی و ازدواج ما به همان سبک و سیاق قدیم بود، خرید ازدواجمان را هم طبق عرف خانواده‌ها انجام دادیم. سید در زمان خرید در جبهه بود. کاظم حتی حاضر نشد کت و شلوار بپوشد، با یک پیراهن ساده و شلوار بسیجی در مراسم ازدواج حاضر شد. موقع نماز، ابتدا سید با همه مهمانان به اقامه نماز جماعت پرداختند و سپس خطبه عقد جاری شد و مورخ 14  مرداد سال 64 زندگی ساده و بدون تشریفات خود را آغاز کردیم.

چهار ماه بعد از ازدواج مان با هم به اولین جایی که قدم گذاشتیم، مزار شهدا بود. در اثنای زیارت قبور شهدا، همسرم نگاهی به من کرد و گفت نوبت من هم می‌شود، منظورش را تا شهید نشد نفهمیدم.

دفاع پرس: درباره سبک زندگی شهید برایمان بگویید.

 خیلی زندگی ساده ای داشتیم بی تکلف و ادعا زندگی می‌کرد، با یک نوع میوه و غذا از مهمانها با اخلاق خوب و با محبت پذیرایی می‌کرد. اهل تجملات و تشریفات نبود در کمال سادگی مهمانی برگزار می‌کردیم. تا درب ورود به استقبال مهمانها می رفت و در آخر هم آنها را بدرقه می‌کرد.

دفاع پرس: چه مواردی برایش مهم بود؟

مادرش از کنار زمین خودشان مقداری سبزی خوردن چیده بود. سید پرسید: از زمین دایی چیده‌اید؟ جواب واضح و درستی نشنید، برای همین از خوردن سبزی ها امتناع کرد، زیرا به حلال و حرام خیلی توجه می‌کرد و از مال شبهه‌ناک به شدت پرهیز  می کرد و خیلی دقیق همه چیز را رعایت می‌کرد.

همیشه در کمک کردن به دیگران پیش‌قدم بود و هر کاری می‌توانست برای مردم انجام می‌داد. در دوران مجردی درحالی که نوجوان بود، زمانی که فهمید خانم همسایه نیاز به خون دارد در کوتاهترین زمان ممکن خود را به بیمارستان می رساند و خون خود را به وی اهدا می کند، همیشه در امور خیر از اولین ها بود.

یتیمی از چشمانم دخترم می‌بارد،در چهره وی از هم اکنون بی پدری نمودار است ///////در حال ویرایش

 دفاع پرس: درمورد به دنیا آمدن فرزندتان بگویید؟

زمانی که فرزند اولمان مطهره می‌خواست به دنیا بیاید همزمان با ماه رمضان بود، سید 10 روزه قصد می‌کرد. 10 روز کنار ما بود و 10 روز دوم را به جبهه می رفت و 10 روز سوم دوباره برمی گشت و روزه‌هایش را می گرفت تا فرزندمان به دنیا آمد؛ ولیمه ای به نام«شب شیشه» برای به دنیا آمدن فرزندمان دادیم و دوباره سید به جبهه رفت.

سید پاسدار رسمی سپاه و مرتب در جبهه بود. خیلی کم به مرخصی می‌آمد، بعد از 2 یا سه ماه در جبهه بودن که به مرخصی می‌آمد، پنج تا 10 روز بیشتر نمی‌ماند.

دفاع پرس: سیدکاظم در مورد مطهره به شما چه گفت؟

سید با دقت در چهره مطهره نگاه می‎‌کرد. گفتم عیبی داخل چشم بچه می‌بینید؟ گفت: یتیمی از چشمان دخترم می‌بارد، در چهره وی از هم اکنون نبود پدر پدیدار است. می‌خواست مرا آماده کند. تکیه کلام هایی که سید می‌گفت و من بی توجه از کنار آنها عبور می‌کردم و نشنیده می‌گرفتم. ولی بعد از شهادتش مرتب در ذهنم مرور می‌کردم و تازه متوجه می شدم که سید تا چه اندازه برای شهادت آماده بود.

پانوشت: شب شیشه در اصطلاح به شام ولیمه ای می گویند که بعد از شش روز از بدنیا آمدن نوزاد داده می‌شود. «آیینی کهن که از قدیم برای محافظت نوزاد از خطرها و آسیب ها به جا آورده می شود. در این مراسم با بیان داستانها و 2 بیتی های محلی و پذیرایی، شب را تا صبح می‌گذرانند و بهترین غذاها را تهیه می کنند.

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها