زندگینامه شهید «ضیاء دلخواه»؛

تا چهلم ابراهیم نشده، شهید خواهم شد

شهید دلخواه در هنگام خداحافظی آخر به خانواده اش گفت: «این بار، خداحافظی آخر من است و من تا چهلم ابراهیم نشده، شهید خواهم شد.» همین طور هم شد؛ شهید در سیزدهمین ماه خدمت خود و در حالی که تنها 34 روز از شهادت ابراهیم گذشته بود، در 14 بهمن 1360 با اصابت ترکش‌های خمپاره به ناحیه کتف و گردن به لقاء الله پیوست.
کد خبر: ۳۱۵۶۹۲
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۷ - ۱۵:۲۷ - 03November 2018
تا چهلم ابراهیم نشده، شهید خواهم شدبه گزارش دفاع پرس از ساری، به مناسبت برگزاری یادواره شهید «ضیاء دلخواه» از شهدای ورزشکار ساری، متن زندگینامه این شهید به قلم «سیدحسین ولی‌پور زرومی» از نویسندگان برجسته حوزه دفاع مقدس استان مازندران تقدیم می‌شود.
 
شهید «ضیاء دلخواه» فرزند عباس در سال 1340 در «نقاره چی محله» ساری (خاقانی فعلی) به دنیا آمد. فرزند ششم خانواده بود و 4 برادر و 4 خواهر داشت. پدرش بنّا بود و برای کفاف زندگی خود از کار بر روی زمین‌های کشاورزی نیز کمک می‌گرفت. سطح اقتصادی خانواده تقریباً متوسط بود.
 
ضیاء دوره ابتدایی را در دبستان سیروس و دوره راهنمایی را در مدارس «پیشرو» و «حافظ» گذراند. دیپلم خود را در رشته اقتصاد (بانکداری) از «هنرستان خدمات» ساری اخذ کرد.
 
با مسجد جامع ساری رابطه نزدیکی داشت. از همان نوجوانی با نماز عجین بود و در نمازهای جماعت شرکت می کرد؛ به طوری که برادران و خواهران خود و همچنین جمع دوستانش را در این مسیر دعوت می کرد. فکر و روحش با اهل بیت عصمت و طهارت (ع ) پیوند خورده بود. در عزاداری های ائمه (ع) شرکت فعال داشت و در ایام محرم تا دیر وقت در حسینیه می ماند. عاشق امام زمان (عج) بود؛ در جشن میلاد نیمه شعبان سنگ تمام می گذاشت و در بستن طاق نصرت همواره پیشگام بود.
 
از همان نوجوانی با قرآن آشنا شد و حتی بخشی از آن را نیز به ذهن مبارک خود سپرد. به گفته خانواده معمولا بعد از نماز، خواندن  قرآن را فراموش نمی‌کرد. با ملتهب شدن فضای انقلابی، کم‌کم با امام امت آشنا شد و عاشقانه در مسیر هدایتش قرار گرفت. به گفته خانواده و دوستان در بسیاری از تظاهرات قبل از انقلاب شرکت داشت. اعلامیه‌های انقلابی را می‌خواند و در حد امکان به توزیع آن می‌پرداخت. نقل است که در یکی از درگیری‌ها بازداشت شد و یک شبانه روز در بازداشتگاه رژیم شاه قرار داشت.
 
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره در بطن تحولات انقلابی حاضر بود. در بسیج محله و انجمن اسلامی عضویت داشت و در کشیک های شبانه نیز یاری‌گر وضعیت انقلابی بود. با شروع جنگ تحمیلی، برای جمع آوری کمک‌های مردمی و ارسال آن به مناطق جنگی همکاری می‌کرد.
 
شهید ضیاء فوتبالیست توانایی بود. اوقات فراغتش بیشتر در فوتبال می‌گذشت. در باشگاه‌های «راه آهن» و «شجاع» ساری عضویت داشت. با تیم شجاع قهرمان آموزشگاه‌های استان شد. برای تیم منتخب جوانان استان نیز انتخاب شد. شهید دلخواه در کنار درس و فوتبال، همواره کمک کار خانواده بود. به پدر در کار بنّایی و کشاورزی  یاری می‌رساند، تا جایی که در کار بنّایی یک استادکار شده بود. تبعیت کامل از پدر و مادر داشت و به آن ها بی نهایت احترام می‌گذاشت؛ به ویژه رابطه نزدیکی با مادر گرامی‌اش داشت. محبوب خانواده و خاندان بود. مزیّن به صفات وارسته و نیکویی چون صبر و حیا و صداقت و نجابت بود؛ ویژگی‌هایی که اغلب اقوام و دوستان بدان معترفند.
 
شهید بسیار درس خوان بود و بدون توقف در دوران تحصیل، دیپلم خود را در خرداد 1359 گرفت. اما با شروع انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه‌ها نتوانست ادامه تحصیل دهد. در همان سال در نهم دی ماه 1359 به سربازی اعزام شد. از طریق ارتش به لشکر 16 زرهی قزوین پیوست و در خط مرزی تنگه چزابه مستقر شد. با دوست نزدیکش شهید ابراهیم معصومی جویباری هم خدمت بود. این دو دوست از همان دوران تحصیل در دوره دبیرستان همواره با هم بودند و در تظاهرات قبل از انقلاب نیز در کنار یکدیگر قرار داشتند. به هنگام سربازی نیز هم زمان اعزام شدند. شهید ضیاء تیربارچی لشکر بود.
 
در هنگام حضور شهید در جبهه، منطقه دشت آزادگان در شرایط بسیار سختی قرار داشت. نیروهای بعثی بخش‌های وسیعی از این منطقه را به اشغال خود در آورده بودند. بستان و هویزه اشغال شده بود، سوسنگرد در شرایط بسیار سخت محاصره قرار داشت، دهلاویه در اشغال دشمن بود... بر این اساس آزادسازی شهرها و مناطق روستایی و عشایری و رسیدن به نقطه صفر مرزی ماموریت اصلی سپاهیان اسلام بود. لشکر 16 زرهی قزوین از جمله یگان‌های حاضر در بیشتر تحولات جنگی در این منطقه بود. شهید ضیاء به همراه همرزمانش در بیشتر عملیات های آفندی و پدافندی لشکر در منطقه دشت آزادگان شرکت داشت. عملیات شهید چمران (عملیات طرّاح)، عملیات شهید مدنی و عملیات طریق القدس از جمله عملیات‌هایی بود که با ایثارگری رزمندگان لشگر 16 زرهی قزوین و سایر یگان های درگیر به نتایج درخشانی رسیدند.  فتح تپه‌های الله اکبر، فتح دهلاویه و فتح بستان از جمله پیروزی‌های شهید و یارانش در این عملیات ها بود. بعد از عملیات طریق القدس در آذرماه 1360 که به آزادسازی بستان انجامید و از سوی امام خمینی به «فتح الفتوح» لقب گرفت، رزمندگان لشکر 16 زرهی قزوین از جمله شهید دلخواه و شهید ابراهیم معصومی، پدافند منطقه مرزی در تنگه چزّابه را به عهده گرفتند. تبادل آتش توپخانه‌ای و خمپاره‌ای میان دو طرف در این ایام بسیار گرم بود.
 
یک سال از خدمت شهید دلخواه و شهید «ابراهیم معصومی جویباری» نگذشته بود که شهید معصومی در دهم دی ماه 1360 در کنار شهید دلخواه با تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید. شهید دلخواه پیکر مطهر شهید معصومی را برداشت و به همراهش به مازندران آمد و بعد از خاک سپاری در جویبار، به منطقه بازگشت. روح شهید در فراق دوست نازنینش به تلاطم افتاده بود. هنوز در یاد بازماندگان شهید دلخواه، این خاطره به یادگار مانده است که شهید در هنگام خداحافظی آخر، به خانواده‌اش گفت: «این بار خداحافظی آخر من است و من تا چهلم ابراهیم نشده، شهید خواهم شد.» همین طور هم شد؛ شهید در سیزدهمین ماه خدمت خود، و در حالی که تنها 34 روز از شهادت ابراهیم گذشته بود، در چهاردهم بهمن 1360، با اصابت ترکش های خمپاره به ناحیه کتف و گردن به لقاء‌الله پیوست. پیکر مطهر شهید ابتدا به مشهد برده شد و سپس به ساری منتقل شد.
 
در یک روز به یادماندنی و در زیر بارش باران و با به صدا درآمدن مارش عزا از سوی یگان موزیک پادگان ارتش و با حضور امت حزب الله، در کوچه مسجد جامع ساری با شکوه فراوان تشییع شد. این روز بیست و دوم بهمن سال 1360 بود، یعنی مصادف با سومین سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی. دوستان ورزشکار و فوتبالیست شهید، در مراسم تشییع و خاکسپاری شهید در گلزار شهدای ملا مجدالدین ساری سنگ تمام گذاشتند. از شهید وصیت‌نامه یک صفحه ای به یادگار مانده است که در آن خانواده‌اش را به تداوم راه خود و تبعیت از امام عزیز و الگو‌گیری از حضرت زینب (س) سفارش می‌کند.
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار