به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در دومین روز از اردیبهشت ۱۳۲۶ در روستای برزآباد فراهان از توابع شهرستان فرمهین استان مرکزی پسری به دنیا آمد که نامش نمادی برای شناختن آن روستا شد.
خانواده وی به علت ارادتی که به علمدار کربلا داشتند اسم عباس را برایش انتخاب کردند. شهید «عباس برزآبادی فراهانی» در خانوادهای رشد و پرورش یافت که از خادمان سیدالشهدا (ع) و شهدای باوفایش بودند؛ از همین رو عباس نیز با این رویه و فرهنگ عاشورایی بزرگ شد تا وی نیز همچون امام شهیدش به آسمان پر بکشد.
حب به امام شهید (ع) در کودکی
شهید برزآبادی در کودکی به نمایش تعزیهخوانی علاقه داشت و در کنار دیگر دلدادگان واقعه عظیم عاشورا و همچنین بزرگترها به ایفای نقش میپرداخت. وی تحصیلات ابتدایی خود را در روستای برزآباد فراهان آغاز کرد و پس از گذراندن دوره ابتدایی و راهنمایی برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد و توانست مراحل پیشرفت را گام به گام طی کند.
بعد از اخذ مدرک دیپلم توانست در آزمون ورودی دانشکده افسری قبول شود و وارد ارتش شود و با توجه به استعداد و توان بدنی بالایش توانست با موفقیت از دانشکده افسری فارغ التحصیل شود. وی بعد از موفقیت در دانشکده افسری به لشکر ۱۶ زرهی قزوین و سپس به پادگان همدان پیوست.
شهید عباس برزآبادی فراهانی در سال ۱۳۵۵ با یکی از فامیلهای پدری خود ازدواج کرد که ثمره آن ازدواج ۲ فرزند پسر به نامهای «محمد و امیرعباس» شد. فرزند دوم شهید برزآبادی فراهانی چند ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد.
از غائله کردستان تا عملیات طریقالقدس
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان، غرب کشور و شهر کردستان دچار آشوب و توطئه شد. با توجه به اهمیت این موضوع و روحیه انقلابی شهید فراهانی به کردستان رفت و در کنار سایر رزمندهها مبارزه کرد.
با شروع تجاوز رژیم بعث عراق علیه کشورمان در سال ۵۹ شهید فراهانی به صف رزمندگان جبهه حق علیه باطل پیوست و در عملیات طریق القدس که با ندای «یا حسین (ع)» در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد سال ۱۳۶۰ شروع شد که یکی از عملیاتهای سخت دوران دفاع مقدس بود حضور مستمر داشت که امام خمینی (ره) جمله فتح الفتوح را برای این عملیات انتخاب کردند.
عباس برزآبادی فراهانی در تاریخ ۱۲ آذرماه ۱۳۶۰ در جریان عملیان طریق القدس طی پاتکهای متعددی که دشمن وارد میساخت بر اثر بمباران هوایی شهید شد به آسمان پر کشید.
وصیتنامه
شهید برزآبادی فراهانی در متن وصیتنامهاش آورده است:
«من ستوان یکم عباس برزآبادی وصیت میکنم که اگر زمانی از این دنیا رفتم، مسئولیت اداره خانه و فرزندانم به عهده همسرم زهرا احمدی است و وکالت داراییام را ایشان دارد. حقوق، مزایا و تمام لوازم منزلمان برای وی و فرزندم محمد است. اگر سرپرستی فرزندمان محمد را برعهده گرفت حق برداشت از داراییمان را دارد؛ و اگر ازدواج کرد محمد را باخود نبرد.
طبق قوانین اسلامی باید ثروت و اموالم تقسیم شود، اگر همسرم نخواست فرزندمان محمد را نگه دارد؛ وصیت میکنم که سرپرستی فرزندم را به برادرم غلامحسین واگذار کند. وکالت فرزندم تا رسیدن به سن قانونی به عهده همسرم میباشد؛ حتی تمامی املاکی که در برزآباد اراک به اسم بنده میباشد.
جنازه من را در کنار قبر مادرم دفن کنید. وصیت میکنم که در روستایمان کسی برای مراسم ختم من خرج نکند؛ فقط یک ختم ساده کافی است.
یک قربانی به نام ابوالفضل (ع) و چهار مجلس عزاداری ابوالفضل (ع)، علی اکبر (ع)، حضرت رقیه (س) و امام موسی کاظم (ع) بر عهده دارم که وظیفه همسرم است که ادا کند و مبلغ پانصد تومان نیز به رقیه دختر سید حسین بدهید و مبلغ پولی که پدرم میخواست به من بدهد به حساب پسرم محمد واریز کنید. همسرم هزینه کفن و دفن و خرج من را از موجودی من بپردازد و از همسرم میخواهم که نگذارد فرزندم طعم بیپدری را بچشد و پدرم، فرزندم و همسرم افتخار کنند که فرزندشان در جنگ با دشمن خارجی و در راه خداوند شهید شده است.»
بیان خاطرهای از شهید
برادرزاده شهید عباس برزآبادی فراهانی در بیان خاطرهای از عموی شهیدش میگوید:
«آخرینباری که عمو عباس به دیدن خانواده ما و زیارت حرم حضرت معصومه (س) به قم آمده بود. یکی از رفقای پدرم به دیدن عمو عباس آمد و از وی درخواست کرد که پسرش را حمایت کند و مقدمات سربازیاش را فراهم کند. عمو به دوست پدرم قول داد که این کار را انجام دهد و به قول خود نیز عمل کرد.
دفعهی بعد که دوست پدرم به خانهی ما آمد و با عکس عمویم که بر سردر خانه چسبیده و بر روی آن نوشته شده بود: «به کدامین گناه کشته شدید» مواجهه شد. تا نگاهی به پدرم انداخت نتوانست بغض خود را نگه دارد و اشکهایش جاری شدند.
در سفری که عموی بزرگترم به همراه همسرش برای دیدن خانواده عمویم عباس به همدان میروند، باخبر میشوند که عمویم تلفن میزند و میگوید که برگه مرخصیاش را گرفته و فردا به خانه میآید که همهی اعضای خانواده بسیار خوشحال میشوند. اما همان روزی که قرار بود به خانه بیاید؛ مورد تهاجم دشمن قرار گرفته و از ناحیه پا و پشت زخمی میشود و سرانجام بعد از ۲ روز به شهادت میرسد.»
انتهای پیام/ ۱۱۴