ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین + تصاویر

یکی از زائرای اربعین تعریف می‌کرد: نیت کرده بودم که با عکس شهید خانزاده به پیاده روی اربعین بروم. وقتی به نجف اشرف رسیدم برای استراحت به منزل یکی از عراقی‌ها رفتم. نیمه‌های شب وقتی از خواب بیدار شدم دیدم چند جوان سوری بالای سرم گریه و زاری می‌کنند.
کد خبر: ۳۲۲۶۶۶
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۰ - 10December 2018

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید مدافع حرم «اسماعیل خانزاده» در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۶۳ در روستای زنگی‌کلاه بخش سرخ‌رود شهرستان محمودآباد استان مازندران متولد شد. او پس از گرفتن دیپلم در آزمون سراسری شرکت کرد، قبولی او در دانشگاه با قبولی گزینشش در سپاه همزمان شد و او رفتن به سپاه را انتخاب کرد. او در کنار خدمت در سپاه پاسداران در مقطع کاردانی نوشهر ادامه تحصیل داد و به دنبال آن مدرک کارشناسی خود را در رشته مدیریت از دانشگاه چالوس گرفت.

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

خانزاده در سال 1384 زندگی زندگی مشترک خود را آغاز کرد و ثمره این ازدواج یک دختر به نام نرگس شد.

این مدافع حرم اهل بیت (ع) در 11 آذرماه سال 94 موفق به حضور در سوریه شد و 29 آذر و همزمان با شب شهادت امام حسن عسکری (ع) در حلب سوریه به شهادت رسید. وی نخستین شهید مدافع حرم شهرستان محمود آباد بود. در ادامه سه روایت از این شهید را می خوانیم.

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

یکی از همرزمان شهید گفت: ماه رمضان شهید خانزاده مسئول شب بود. نزدیک سحر اگر بچه ها برای خوردن سحری بیدار نمی شدند با یک آب پاش به داخل آسایشگاه می آمد و با آب روی سرشان می ریخت تا بیدار شوند. می گفت اگر هم روزه نمی گیرید حداقل بیدار شوید تا ذخیره های غذایتان را بگیرید که وسط روز گشنه نشوید.

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

می خواهم زن و بچه ام مثل خانواده شهید خانزاده باشند

یکی از دوستان شهید سید رضا طاهر تعریف کرد: آخرین باری که سید رضا قبل از شهادت به منزل ما آمده بود، بعد از نماز صبح 2 نفری برای پیاده روی به جنگل رفتیم و چند ساعتی پیاده روی کردیم.

بیشتر حرفش در مورد سوریه بود و اتفاقاتی که بار اول حضورش در سوریه افتاد، اینکه چطور تا دم شهادت رفته و برگشته است.

به او گفتم اگه واقعا اینقدر که می گویی خطر نزدیک است اعزام این دفعه را نرو تا بچه ها بیشتر تو را ببینند و کارها جمع و جور بشود و بعد برای رفتن اقدام کن. گفت چند روز پیش با دوستانم به منزل شهید خانزاده رفتیم، شهیدی که کنار خودم شهید شد و تیر به سرش اصابت کرد. وقتی چشمم به دختر کوچکش نرگس افتاد و دیدم چطور با مادرش تنها شده خیلی برایم سخت تمام شد.

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

شهید سید رضا خیلی تحت تاثیر این صحنه قرار گرفته بود و می گفت: الام در وضعیتی قرار دارم که اگر زن و بچه ام شبیه زن و بچه شهید خانزاده بشوند راحتترم تا اینکه من بالای سرشان باشم.

همسفری چند جوان سوری با عکس شهید خانزاده در اربعین

یکی از زائرای اربعین تعریف می کرد: نیت کرده بودم که با عکس شهید خانزاده به پیاده روی اربعین بروم. وقتی به نجف اشرف رسیدم برای استراحت به منزل یکی از عراقی ها رفتم. نیمه های شب وقتی از خواب بیدار شدم دیدم چند جوان سوری بالای سرم گریه و زاری می کنند. از شخصی که کنارم بود و کمی عربی می دانست پرسیدم که به این ها بگویید چه اتفاقی افتاده، چرا گریه می کنند.

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

گفتند این شهید همرزم ما بوده و با چشمان خود شاهد شجاعت و مردانگی اش بودیم که چطور خالصانه می جنگید.

در آخر هم عکس شهید خانزاده را از من گرفتند تا همسفر همرزم خود شوند.

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

ماجرای همسفری چند جوان سوری با عکس شهید ایرانی در اربعین+ تصاویر

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار