رسول شب قبل از شهادت در خواب مادرش آسمانی شد

صالحه خانم مادر شهیدان (نیری جوان) طاقت شنیدن خبر بد را نداشت، به همین خاطر نمی‌پرسید که چرا همه جمع شده‌اند تا اینکه رسول رو به مادرش کرد و گفت: «انا الله و انا الیه راجعون. برادرم محمدعلی هم شهید شد.»
کد خبر: ۳۲۵۷۲۰
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۵ - 31December 2018

مادرانه‌های سه شهید/ سه شهید؛ سهم یک خانواده از جنگگروه حماسه و جهاد دفاع پرس: چهار فرزند پسر به نام‌های محمد تقی، محمدعلی، رسول و رحیم داشتند. صالحه خانم و حاج محمود، رحیم سومین فرزندشان را پس از به دنیا آمدن نذر امام حسین (ع) کردند تا درس دین بخواند. آن‌ها فرزندانشان را در مسجد رشد دادند تا پیروی حق باشند و برای دفاع از مظلوم بپاخیزند. رشد این چهار فرزند مصادف با جمله تاریخی امام راحل بود که فرمودند «یاران من در گهواره‌ها شیر می‌خورند.» به حق هم همین گونه بود. فرزندان این خانواده در دوران انقلاب و دوران دفاع مقدس به پا خواستند و از یاران امام راحل شدند. آن‌ها در تظاهرات شرکت کردند و هنگام ورود امام به استقبال ایشان رفتند.

سال ۵۷ در حالی که محمدتقی ۲۰ ساله بود، وارد سپاه پاسداران شد. فعالیت‌هایش بیشتر در کردستان و درگیری با ضدانقلاب بود. رحیم هم که از کودکی پدر و مادرش او را به عشق امام حسین (ع) بزرگ کردند، وارد درس حوزه شد. مدتی بعد رحیم هم از قم به برادرش محمدتقی پیوست و به جبهه رفت. او در نامه‌هایش سعی می‌کرد پدر و مادرش را به صبر دعوت کند. رحیم نذر امام حسین (ع) شد و در اردیبهشت سال ۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. چند ماه از شهادت رحیم نگذشته بود که همه اعضای خانواده دور هم جمع شدند. صالحه خانم طاقت شنیدن خبر بد را نداشت، به همین خاطر نمی‌پرسید که چرا همه جمع شده‌اند تا اینکه رسول رو به مادرش کرد و گفت: «انا الله و انا الیه راجعون. محمدعلی هم شهید شد.» حاج محمود برای اینکه همسرش را آرام کند، گفت: «ما تسلیم خواست خداوند و راضی به رضای او هستیم.»

محمدتقی هم همچون دیگر برادرانش به عضویت سپاه درآمده و از همان روزهای نخست جنگ به جبهه رفته و تا آخرین عملیات‌ها حضور داشت. یک سال بعد، اعضای خانواده در حال تدارک برگزاری مراسم اولین سالگرد «محمد علی» بودند. سه فرزند دیگر خانواده هم در جبهه بودند.

صالحه خانم در همان ایام خواب دیده بود که «رسول» با دسته گلی وارد خانه می‌شود. خوابش را با همسرش در میان می‌گذارد و می‌گوید که گمان می‌کنم رسول شهید شده است. همسرش او را نهیب می‌زند که صلوات بفرستد و برای سلامتی رسول دعا کند.

شب بعد مصادف با ۲۹ دی ماه ۶۶ بار دیگر خواب می‌بیند که رسول همچون کبوتری به آسمان پر کشید. همسرش با شنیدن این خواب، بار دیگر می‌گوید: «ان‌شالله که خبری نیست.»

دختران خانواده سعی می‌کردند که مادرشان را آرام کنند، اما این نگرانی عادی نبود. این حس را پیش از این هم دو مرتبه تجربه کرده بود. روز بعد در خانه به صدا درآمد و چند نفر از اعضای تعاون سپاه وارد شدند. آن‌ها خبر شهادت رسول را آوردند. ۹ سال بعد، حاج محمود هم به فرزندان شهیدش پیوست. حالا صالحه خانم مانده است و کلی خاطره از عزیزانش.

مطلب بالا برگرفته شده از زندگی پر فراز و نشیب «صالحه داوودی» و مرحوم «حاج محمود نیری جوان» است که سه فرزندشان به نام‌های رحیم، رسول و محمدعلی را در راه اسلام و انقلاب به کشور تقدیم کردند.

انتهای پیام/ 131

نظر شما
پربیننده ها