نشست عوامل سریال «مینو»؛

به بهانه دفاع مقدس امکانات جذب نکردیم/ اشراف‌زاده فرهنگی نیستیم

کارگردان «مینو» در نشست این سریال از کمبود امکانات و مشکلات مالی گفت و بیان کرد که به بهانه دفاع مقدس، امکانات و تجهیزات دریافت نکرده‌اند.
کد خبر: ۳۲۶۵۶۰
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۴ - 06January 2019

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس به نقل از مهر، سریال «مینو» که این شب‌ها از شبکه یک سیما روی آنتن می‌رود درباره سه شخصیت به نام‌های مینو، عماد و رضا است و قصه در جریان روز‌های نزدیک به محاصره خرمشهر می‌گذرد.

مینو یک بار ازدواج کرده است، ولی درحال حاضر مجرد است و یک فرزند دارد. رضا که پسرعمه اوست خواستگارش است. در همین حین پای عماد که یک جاسوس عراقی است به خرمشهر باز می‌شود. عماد هم به مینو دل می‌بندد و داستان با کشمکشی عاشقانه بین عماد و رضا با مینو ادامه می‌یابد.

سریال «مینو» به کارگردانی امیر پوروزیری و تهیه کنندگی مهدی همایون‌فر این شب‌ها ساعت ۲۲ از شبکه یک سیما روی آنتن می‌رود که عباس غزالی، سیاوش طهمورث، پروانه معصومی، مهدیه نساج، سلمان فرخنده، فرزین محدث و... در آن به ایفای نقش می‌پردازند.

در نشستی که به بهانه پخش این سریال برگزار شد، امیر پوروزیری کارگردان، سلمان فرخنده نویسنده و بازیگر و مهدیه نساج بازیگر حضور یافتند و درباره موضوعات مختلف گفتگو کردند.

بخش ابتدایی این نشست با محور صحنه‌های بصری و موقعیت‌های چالشی سریال برگزار شد و کارگردان بیان کرد که کمبود امکانات باعث شد که علی رغم پرداخت به اتفاقات جنگ، کشمکش و درگیری، بمب گذاری و... کمتر این تصاویر دیده شود.

مهدیه نساج بازیگر سریال نیز در بخشی از این گفتگو درباره نقش مینو گفت و اینکه این زن قرار نیست با همه مشکلاتی که برایش پیش می‌آید زمین بخورد و باید خودش را قوی نگه دارد.

در این سریال روایتی از محاصره مردم خرمشهر را می‌بینیم و به همین دلیل مخاطب انتظار دارد خیلی بیشتر از آنچه در این سریال می‌بیند صحنه‌های کشمکش و مشکلات مردمی را که با بمب‌گذاری، حمله و ورود تانک‌های عراقی مواجه هستند، ببیند. چقدر از نبود این تصاویر به کمبود امکانات مربوط می‌شد؟

امیر پوروزیری: تولید کار تصویری در کشوری که صاحب صنعت سینما نیست بسیار کار دشواری است. مخصوصا سریالی که نزدیک به ۳۰ قسمت است نیاز به پروداکشن عظیمی دارد. البته عده‌ای هستند که امکانات برایشان مهیاست و من اصطلاحا به آن‌ها اشراف زاده‌های فرهنگی می‌گویم. شاید به نظر بیاید که ما هم به دلیل کار کردن با سازمان اوج از این قبیل افراد باشیم، اما باید بگویم که اصلا اینطور نیست. ما با امکانات بسیار کم کار کردیم و همین مانع شد که بتوانیم تصاویر متنوعی را در این سریال ببینیم. شاید باورش سخت باشد، اما ما دوربین را فقط در یک فضای ۱۰۰ متری حرکت می‌دادیم! تمام تصاویری که شما از جنگ و فضای جنگی شهر می‌بینید فقط در یک فضای ۱۰۰ متری اتفاق می‌افتد.

چطور می‌توان قصه‌ای را در فضای جنگ تعریف کرد، اما فضا اینقدر محدود باشد؟ چرا قصه را به فضا و شرایط دیگری نبردید؟

پوروزیری: برای ما راحت‌تر بود که این قصه را در دوران معاصر بسازیم، ولی به نظرم این قصه را در هیچ دوران دیگری نمی‌شد، نشان داد.

با این حال وقتی سریال وارد فضا‌های جنگی می‌شود کمبود کشمکش‌ها و درگیری‌های مرتبط با صحنه‌های جنگی در ذوق مخاطب می‌زند.

پوروزیری: اگر «مینو» را با سریال‌های دیگر تلویزیون مقایسه کنید، متوجه می‌شوید که ما با وجود کمبود امکانات و اینکه صحنه‌های جنگی زیادی هم نداشته‌ایم باز هم بسیاری از تصاویر جنگی کارمان از سریال‌های دیگری که در این حوزه ساخته شده است، بهتر است. با این حال حرف شما را به نوعی تایید می‌کنم، چون یکی از دلایلی که باعث شد صحنه‌های جنگی کمی ببینیم، مشکلات مالی بود. البته همانطور که گفتم ما اشراف زاده فرهنگی نبودیم و به این که اشراف زاده فرهنگی نیستیم و سریالی با کمبود امکانات ساختیم افتخار می‌کنیم. شاید این کمبود امکانات باعث شد تا ما به قصه اهمیتی بیشتری بدهیم. البته دوست ندارم کمبود امکانات را بهانه کنم، ولی امکانات و مسایل مالی تاثیر بسیاری دارد. یکی از نقد‌هایی که مردم به ما وارد می‌کنند این است که چرا لباس شخصیت‌ها تکراری است و من با یک محاسبه تقریبی می‌توانم بگویم که پول همه لباس‌های بازیگران ما برابر است با لباس تنها یکی از بازیگران سریال‌های معمولی تلویزیون و از طرفی هم ما نخواستیم به بهانه سریال دفاع مقدسی امکانات جذب کنیم.

آقای فرخنده شما علاوه بر بازیگر به عنوان نویسنده نیز در این کار حضور داشتید. مسایل مالی و کمبود امکانات چقدر در نحوه نگارش متن تاثیرگذار بود؟

سلمان فرخنده: بگذارید یک مثال بزنم، زمانی هست که یک روزنامه نگار می‌خواهد خبرش را چاپ کند، ولی با کمبود کاغذ با کیفیت مواجه است و درنهایت، چون مطالب آماده انتشار است باید با در نظر گرفتن یک حداقل‌هایی به چاپ برسد. ما هم با چنین مشکلاتی مواجه بودیم، هنگام نوشتن فیلمنامه تا آنجایی که توانستیم، سعی کردیم سریال نیاز چندانی به پروداکشن نداشته باشد. البته این سریال در ابتدا قرار بود تحت حمایت بنیاد روایت فتح ساخته شود و بعد سازمان اوج با ما همکاری کرد که این سازمان هم همزمان درگیر فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی بود که در شهرک دفاع مقدس در حال ساخت بود و ما چندان نتوانستیم از تجهیزات این شهرک استفاده کنیم.

و قصه را به دلیل کمبود امکانات تغیر دادید؟

سلمان فرخنده: شما خودتان سوال را جواب دادید. ما مجبور شدیم خیلی از قسمت‌های فیلمنامه را به دلیل کمبود امکانات تغیر دهیم.

پوروزیری: ما خیلی از صحنه‌های فیلمنامه را در لحظه تصویربرداری تغییر دادیم.

فرخنده: بله به طور مثال وقتی اسلحه باشد، اما فشنگ وجود نداشته باشد باز هم نمی‌توان سکانس جنگی گرفت و به این ترتیب چاره‌ای نداشتیم جز اینکه فیلمنامه را تغیر دهیم، چون برای مخاطب اهمیتی ندارد که امکانات ما چقدر است، او فقط کار خوب از ما می‌خواهد پس نمی‌توان به این دلایل کار را رها کرد.

پوروزیری: با این حال همین کمبود امکانات باعث شد که بیشتر به قصه بپردازیم و شاید خود مردم هم این مساله را بیشتر دوست داشته باشند. ما اگر در تلویزیون به قصه و سریال نپردازیم حتما مخاطب خود را از دست می‌دهیم بنابراین ترجیح خودم هم بر این بود که به جای اینکه فکر خودم را درگیر کمبود امکانات کنم به روابط بین آدم‌ها و قصه سریالم بپردازم. حتی یکی از دلایلی که صحنه جنگی در سریال کم می‌بینیم به این دلیل است که خود من هم چندان علاقه‌ای نداشتم تا صحنه جنگی را وارد قصه کنم. حتی خیلی از لوکیشن‌ها را در فضایی بسته انتخاب می‌کردیم که نیاز به این نباشد به خیابان برویم و بعد صحنه‌ای جنگی را به تصویر بکشیم.

ما مجبوریم از همه صحنه‌های ایده آل و نکاتی که می‌خواهیم بگذریم و ممکن است کار ما به یک شیر بی یال و دم شبیه شود، اما با همه این‌ها باز هم خوب است که سریالمان را بسازیم، چون باز هم ساختن از نساختن بهتر است
سلمان فرخنده: عوامل این سریال، واقعا با امکانات خیلی کم «مینو» را ساختند و ما حتی با کمبود هنرور هم مواجه شدیم. امکات و تجهیزات سینمایی برای ما در ایران فقط به ۲ شهرک غزالی و دفاع مقدس منحصر می‌شود، شهرک دفاع مقدس که تانک‌های آن خراب است و از تمام نقاط این شهرک هم تصویربرداری صورت گرفته است و به نوعی می‌توان گفت: تصاویر آن لو رفته است. در شهرک غزالی هم سریال‌های زیادی مانند «سرزمین کهن»، «معمای شاه» و فیلم «ماجرای نیمروز» فیلمبرداری شده است و باز هم لوکیشن‌ها تکراری است. از طرف دیگر ما بودجه‌ای نداشتیم که بخواهیم لوکیشنی را بسازیم و قرار نبود پولی خرج کنیم تا استودیو بر پا کنیم

پس چاره‌ای نداشتیم تا از همین امکانات موجود استفاده کنیم. ما مجبوریم از همه صحنه‌های ایده آل و نکاتی که می‌خواهیم بگذریم و ممکن است کار ما به یک شیر بی یال و دم شبیه شود، اما با همه این‌ها باز هم خوب است که سریالمان را بسازیم، چون باز هم ساختن از نساختن بهتر است.

آیا با تمام این مشکلات باز هم باید سریال را در همچنین فضایی می‌ساختید؟

پوروزیری: به نظرم درباره این سریال قضیه فرق می‌کند. ما دو نوع فیلمسازی در ایران داریم یک نوع فیلمسازی دولتی که از قبل انقلاب هم شروع شده است و ادامه این نوع فیلمسازی فیلم‌های حکومتی هستند که برای جشنواره هاست و برای لذت بردن قشری از مردم ساخته می‌شوند. فیلم‌هایی که حکومتی هستند در جشنواره‌های داخلی جایزه می‌گیرند و فیلم‌های غیرحکومتی هم در جشنواره‌های خارجی جایزه می‌گیرند و همین‌ها سینما را به جایی رسانده است که گیشه‌های ما بسیار خلوت شده است. همین نوع از سریال سازی هم وجود دارد و ما گاهی با سریال‌هایی مواجه هستیم که کاملا فرمایشی هستند و با پروداکشن‌های بسیار عظیمی ساخته شده‌اند.

اما ما نخواستیم این کار‌ها را انجام دهیم. ما در «مینو» تمام تمرکز خود را روی قصه گذاشتیم و تمایلی نداشتیم که یک عده آقازاده را راضی نگه داریم.

وقتی مخاطب در درجه اول برای ما اهمیت داشته باشد دیگر به فکر این نیستیم که با سریالی که می‌سازیم خودمان را عرضه کنیم و در معرض دید قرار دهیم بلکه حتی اجازه می‌دهیم که مخاطب ما را نقد هم بکند. برخی برای اینکه خودشان را نشان دهند حتی سعی می‌کنند فیلمنامه را از حالت مردمی آن در بیاورند و پروداکشن را به رخ بکشند که معمولا این فیلم‌ها قصه خوبی ندارند. ممکن است که با این نوع فیلمسازی بتوان بعضی از مخاطبان را جذب کرد، اما اگر قصه خوبی نداشته باشند نمی‌توان مردم عام را جذب سریال کرد.

مسلما این خوب نیست که کارگردان بخواهد درگیر پروداکشن خودش شود و اهمیتی به قصه ندهد، اما کارگردان می‌تواند در کنار قصه خود به پروداکشن هم اهمیت دهد و به نظر من ایرادی هم ندارد.

پوروزیری: در ایران همچین فردی را که هر دو این مسائل را باهم جلو ببرد نداریم، یا اگر هم داریم تعداد خیلی کمی هستند.

یعنی شیفته کار خود می‌شوند؟

پوروزیری: البته همه ما درگیر این خودشیفتگی هستیم حتی خود من هم به نوعی با این موضوع درگیرم (باخنده). با این حال هدفم این بود که اثر مخاطب پسندی بسازم. هنوز به قسمت‌هایی از سریال نرسیده‌ایم که صحنه‌های جنگی زیادی دارد، اما زمانی که به صحنه‌های جنگی برسیم شما حتما تبحر من را در ساخت این نوع از صحنه‌ها خواهید دید.

هدف ما فقط و فقط جلب نظر مخاطب بود و قطعا قبول دارم که این سریال هم ایراد‌هایی دارد، اما سعی کردم به عنوان یک کارگردان اثری بسازم که از نظر قصه و محتوا خوب باشد. عمده ایرادی که به ما می‌گیرند این است که چرا لوکیشن‌های مختلف یا تصاویر باورپذیرتر و یا تصویر‌های لانگ شات نداریم درحالیکه دست ما در این موارد واقعا بسته بود. ما اگر دوربین را ذره‌ای باز می‌کردیم تمام شهر تهران در قاب معلوم بود، چون فضای محدودی داشتیم! این موارد حتی ما را هم آزار می‌داد، اما سعی کردم که با تمام این امکانات قصه سریالم را پربارتر کنم. اگر در قصه هم ضعفی دیده می‌شود حتما ایراد از کارگردان است.

خانم نساج، نقش مینو چقدر به زنان دهه ۶۰ نزدیک است؟

مهدیه نساج: مینو در زمان خود جزو معدود زنان مستقل و مقتدری است که به تنهایی کار می‌کند و زندگی خود را می‌گذراند و حتی به نوعی می‌توان آن را از جمله زنان پیشرو آن دوران نام برد. این فضایی کلی است که مینو شخصیت خود را در آن شکل می‌دهد. این نقش، چون در دورانی بود که من در آن زندگی نکردم ناخودآگاه برای من جذابیت‌هایی داشت، اما جدای از این مساله هر اتفاقی که در زندگی مینو رخ می‌دهد، می‌تواند به تنهایی تراژدی یک زندگی باشد و آدمی را به گونه‌ای زمین بزند که حالا حالا‌ها نتواند بلند شود و این برای من خیلی جذاب بود.

چرا کمتر واکنش‌های حسی از این زن دیده می‌شود؟

نساج: برخی از مردم در ابتدای سریال به من انتقاد می‌کردند که چرا اینقدر صورت یخی در سریال دارم! مینو یک مادر و در عین حال پرستار است و هیچ یک از این نقش‌ها اجازه نمی‌دهد که چنین زنی زمین بخورد و اگر هم می‌خورد هر بار باید دوباره بلند شود. اگر آدمی می‌خواهد خودش را در سریال قوی نشان دهد مجبور است احساسات خود را از چند جهت کنترل کند و وقتی آدم سعی می‌کند احساسات خود را کنترل کند و انسان قوی‌ای به نظر برسد ناخودآگاه حالت صورتش سرد می‌شود. البته از جایی به بعد این حالت چهره و سرد بودن او تغییر می‌کند، چون او دچار نوعی استحاله می‌شود. ما در شروع ماجرا زنی را می‌بینیم که بسیار رنج کشیده و دردکشیده است، ولی ممکن است از درون هم ضعیف باشد، اما ماسکی می‌زند تا خود را قوی نشان دهد. این زن باید زندگی کند و باید فرزند خود را به دندان بکشد تا از آن شرایط خارج کند.

با توجه به اینکه اغلب پرستار‌هایی که در تلویزیون می‌بینیم شخصیت‌های بسیار مثبتی دارند نظر خود شما نسبت به شخصیت پرستاران و «مینوی پرستار» چه بود؟

ما در تعاملی که با نویسندگان و کارگردان داشتیم به این فکر می‌کردیم که کاراکتری خاکستری باشد و شخصیت مثبت صرف نداشته باشد. در قسمت‌های اول مینو نسبت به درد کشیدن یک کودک و یا فوت فردی که زیر دست او می‌میرد واکنش چندانی ندارد و سعی کردیم او خاکستری باشد. اگر یک پرستار قرار باشد به ازای هر یک مریضی که می‌میرد و یا درد می‌کشد، حالش بد شود و منقلب شود دیگر چیزی از او باقی نمی‌ماند.

البته حتی در واقعیت ممکن است پرستاران خیلی جدی‌تر و برخورد‌هایی سردتر داشته باشند.

ما برای مخاطب تلویزیون کار می‌کنیم و این نکته را باید رعایت کنیم. برخی از اطرافیان من که این سریال را در قسمت‌های ابتدایی دیده بودند با کنایه می‌گفتند «یادمان باشد خواستیم بمیریم بیایم زیر دست تو» یا «تو چطور پرستاری هستی» چراکه همین قدر از واقعیت هم برای مخاطب تلویزیون ناخوشایند است. هرواقعیتی برای دیدن خوشایند نیست و مردم دوست ندارند هر چیزی را ببینند. البته همه پرستاران هم به یک شکل نیستند، خود من ۲ سال پیش به دلیلی در بیمارستان بستری بودم و پرستاری بود که آنقدر از من مراقبت می‌کرد که با خودم فکر کردم با این همه احساساتی که دارد از او دیگر چه چیزی باقی می‌ماند.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها