ظریف در کنفرانس بین‌المللی رایسینا:

محیط در حال ظهور جهانی، «جهانی پساغربی» است

وزیر خارجه کشورمان در کنفرانس بین‌المللی رایسینا در دهلی نو، گفت: محیط در حال ظهور جهانی، «جهانی پساغربی» است. این به معنای تحقیر جهان غرب نیست.
کد خبر: ۳۲۷۰۸۷
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۷ - ۲۰:۵۰ - 09January 2019

محیط در حال ظهور جهانی، «جهانی پساغربی» استبه گزارش گروه سیاست خارجی دفاع پرس، محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان در کنفرانس بین‌المللی رایسینا در دهلی نو، اظهار داشت: اجازه دهید بحث خود را با بیان یک گزاره آغاز نمایم. محیط در حال ظهور جهانی، «جهانی پساغربی» است. این به‌معنای تحقیر جهان غرب نیست، بلکه صرفا بیان این واقعیت است که غرب در ساخت جغرافیایی و سیاسی خود – انحصار خود را بر تحولات مهمی که دلالت بر امنیت و سعادت جهانی را دارد، از دست می‌دهد.

متن سخنان ظریف به شرح زیر است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عصر بخیر خانم‌ها و آقایان

شرکت در گفت‌وگوی «رایسینا ۲۰۱۹» باعث مباهات اینجانب است. اجازه‌ می‌خواهم از مردم و دولت هند و نیز برگزارکنندگان این کنفرانس به جهت میزبانی و برنامه‌ریزی عالی و همچنین در اختیار قرار دادن این فرصت به من برای «گفت‌وگو» حول موضوع «بازنظمی جهانی» قدردانی نمایم.

معتقدم این دو مفهوم کلیدی، یعنی گفت‌وگو و بازنظم جهانی بسیار مناسب وضعیت کنونی ما بوده و نیازمند توجه جدی است.

خست، گفت‌وگو، این مفهوم نیازمند آمادگی برای گوش سپردن و ارزیابی مجدد مفروضات است. بنا به تعریف «دستور کار جهانی گفت‌وگوی تمدن‌ها» که یک هفته پس از تراژدی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با اجماع اعضاء در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. گفت‌وگو «مبتنی بر شمولیت و علاقه جمعی به یادگیری، واکاوی و بررسی مفروضات، گشودن معانی مشترک و ارزش‌های کلیدی و نیز ادغام رویکردهای چندگانه است».

بدون شک، یک گفت‌وگوی واقعی نیازمند «موقعیت برابر و احترام متقابل» و نیز «شناسایی منابع متنوع دانش» و خرد است. گفت‌وگو باید با هدف نیل به «غنابخشی متقابل» و «شناسایی و ارتقای زمینه مشترک به منظور پرداختن به چالش‌های مشترک باشد».

در همین راستا، در تقابل با «طرد» به عنوان پارادایم حاکم، گفت‌وگو به پارادایمی جدید تبدیل شده است. برای سده‌ها و حتی هزاران سال، سیاستمداران روابط را از رویکرد حاصل جمع صفر مد نظر داشته و تعریف و تبیین کرده‌اند. این بدین‌ معنی است که در هر موقعیت و شرایطی، برندگان و بازندگانی وجود داشتند.

معیارهای بسیاری خلق یا ابداع شد تا «طرف دیگر» را بسازد، طرفی که باید طرد و کنار گذاشته می‌شد. تنوع چه از حیث جغرافیایی، سیاسی، تمدنی، فرهنگی، دینی، الگوهای ائتلاف نظامی و سطح توسعه اقتصادی به عنوان تهدید و لذا توجیهی برای طرد در نظر گرفته شده می‌شد.

دشمنان بر اساس تفاوت‌های واقعی یا برداشتی نه تنها با هدف طرد دیگری، بلکه درواقع به عنوان ابزار مدیریتی در دسترس شکل گرفتند. نیاز به دشمن به عنوان ابزاری مدیریتی بسیار شایع بود به طوری که در مقاطعی، دشمنان درواقع خلق می‌شدند. شیطان‌سازی نیازمند جهل دیگران بود و نه تنها منتج به دشمن‌سازی می‌شد، بلکه وضعیت تقابلی دائمی نیز ایجاد می‌نمود.

سیاری از موضوعات محیط‌ زیست، اقتصاد جهانی، تجارت و انتقال دانش و فناوری گرفته تا محو افراطی‌گری و تروریسم، جرائم سازمان‌یافته و تسلیحات کشتار جمعی می‌توانند به عنوان نتایج «حاصل جمع مثبت» یا «حاصل جمع منفی» تحلیل شوند.

درواقع ما می‌توانیم آن را به «حاصل جمع مثبت» یا «حاصل جمع منفی» تبدیل نماییم. اگر رویکرد ما به این چالش‌های مشترک بر اساس «ذهنیت حاصل جمع صفر» باشد، همه ما این بازی را باخته و چیزی جز وضعیت «حاصل جمع منفی» به دست نخواهیم آورد. بی‌ثباتی، مواد مخدر، افراطی‌گری و تروریسم، دقیقاً همچون تنزل کیفی محیط‌ زیست، هیچ مرزی نمی‌شناسد.

لذا «گفت‌وگو» به عنوان موضوع این کنفرانس نمایانگر حرکتی انقلابی است، به طوری که در مقایسه با دشمنان ذهنی یا ساختگی، ارزش‌های انسانی مشترک و آسیب‌پذیری‌های مشترک ابزار بهتری برای حکمرانی جهانی هستند.

به عنوان جمع‌بندی گفت‌وگو، موقعیت و شرایط برابر را با خود به همراه می‌آورد. به عنوان فرآیندی که تا آنجایی که قصد داریم پذیرفته شویم، می‌پذیریم. تا آنجایی که قصد داریم دربر گرفته شویم، دربر می‌گیریم. تا آنجایی که قصد داریم شنیده شویم، می‌شنویم. گفت‌وگو می‌توان چارچوبی برای این موضوع باشد که صدای ضعیف‌ترین‌ها شنیده شود و قوی‌ترین‌ها نیاز پیدا کنند تا مسائل خود را به دیگران توضیح دهند.

اجازه دهید به موضوع کلیدی دوم اشاره کنم و آن «بازنظم جهانی» است. بازنظم این معنای ضمنی را دربر دارد که ما هم‌اکنون در مرحله گذار زندگی می‌کنیم، مرحله‌ای که شاهد آرامش در نظمی جهانی که انتظارات ما را هدایت و سازماندهی می‌کند، دیگر وجود ندارد. این مرحله گذار با خود خطر محاسبه اشتباه را به همراه دارد و همچنین به معنی اهمیت بنیادین فهم درست واقعیات نوظهور است که می‌تواند تفاوت‌ها بین ظهور و افول کشورها و مناطق را معین نماید. این موضوع تأکیدی بر چالشی بنیادین به معنای اصلاح آشفتگی‌های شناختی می‌باشد.

اجازه دهید بحث خود را با بیان یک گزاره آغاز نمایم. محیط در حال ظهور جهانی، «جهانی پساغربی» است. این به معنای تحقیر جهان غرب نیست، بلکه صرفاً این واقعیت است که غرب در برساخت جغرافیایی و سیاسی خود، انحصار خود را بر تحولات مهمی که دلالت بر امنیت و سعادت جهانی دارد، از دست می‌دهد.

امروزه تردیدی نیست که برخلاف قرن بیستم میلادی، تمامی موضوعات مهم در جهان غرب به وقوع نمی‌پیوندد. همچنین برخلاف چند دهه گذشته، غرب هم‌اکنون کنترل و حتی نفوذی بر تمامی تحولات مهم نیز ندارد. من از بیان جزئیات و مثال‌های متعدد عبور می‌کنم. معنای واقعی و عملی آن برای همسایگی پرآشوب ما در غرب آسیا، آسیای مرکزی و جنوب آسیا این است که ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم غرب تمامی راه‌حل‌ها را در اختیارمان قرار دهد و نیز نمی‌توانیم غرب را برای تمامی مشکلات و دشواری‌های خود مقصر معرفی کنیم.

دوستان عالی‌قدر!

از آنجا که مناطق جغرافیایی غیرمنعطف نیستند بلکه برساخت‌های منعطف تحلیلی هستند، این منطقه چه به عنوان غرب آسیا، چه آسیای مرکزی یا جنوب آسیا، کانون بسیاری از مشکلات جهانی به ویژه افراطی‌گری و تروریسم در نظر گرفته شده است.

برای ما در این همسایگی بسیار آسان است که غرب را به عنوان مقصر نهایی مشکلات خود بدانیم و نمونه‌های متعدد تاریخی برای اثبات این مدعا وجود دارد. همزمان برای غرب به مراتب راحت‌تر بوده که ما بخصوص مسلمانان را مقصر مشکلاتی بداند که به مرزهای غرب نیز رسیده است. مقصر جلوه دادن یکدیگر و مقصر نشان دادن همدیگر حتی میان اعضای منطقه ما شاید ساده‌ترین انحراف برای همگان باشد.

شرایط اسفباری که در آن حضور داریم، برای مقصر نشان دادن یکدیگر بسیار خطیر است. واقعیت این است که ضمن تصدیق قصور بسیار زیاد در این میان، اما ما نیازمند ترک این عادت هستیم که توپ را به زمین دیگری بیاندازیم.

همانطور که در ابتدای سخنان خود اشاره داشتم، کشورهای منطقه باید دو تصور واهی را کنار بگذارند؛ اینکه آنها می‌توانند امنیت را از خارج از منطقه وارد کنند یا اینکه امنیت خود را به بهای ناامنی دیگری به دست آورند. ما باید افسوس‌ها و روایت‌های خود از گذشته را به کناری نهاده و حرکتی واقع‌بینانه در مسیر بنای سازوکار منطقه‌ای کارآمد اما واقع‌بینانه و معتدل داشته باشیم.

ما نه می‌توانیم آرزو کنیم که تفاوت‌هایمان از بین برود و نه می‌توانیم نگرانی‌های خود را که ناشی از تفاوت‌ها از حیث اندازه و منابع انسانی و طبیعی است، نادیده انگاریم.

ما می‌توانیم با «مجمع گفت‌وگوهای منطقه‌ای» به ویژه در خلیج‌فارس که شاهد جنگ‌های بسیاری در طول چهار دهه گذشته بوده است، از تهاجم صدام حسین به ایران و سپس کویت تا عملیات نظامی آمریکا و در نهایت فاجعه انسانی در یمن، آغاز نماییم.

ورود به چنین مجمعی باید مبتنی بر پذیرش اصول به رسمیت شناخته شده کلی و اهداف مشترک بخصوص احترام به حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی تمامی حکومت‌ها، غیرقابل تغییر بودن مرزهای بین‌المللی، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، حل و فصل مسالمت‌آمیز منازعات، ممنوعیت تهدید یا استفاده از قوه قهریه، ترویج و ارتقای صلح، ثبات، پیشرفت و رفاه در منطقه باشد.

چنین مجمعی می‌تواند به ارتقای ادراکات‌ و تعاملات در سطوح دولتی، بخش خصوصی و جامعه مدنی کمک کند و به توافقی حول طیفی گسترده از موضوعات از جمله اقدامات اعتمادساز، مقابله با تروریسم، افراطی‌گری و فرقه‌گرایی، تضمین آزادی ناوبری و جریان آزاد نفت و دیگر منابع و صیانت از محیط‌زیست که به چالشی جدی و حیاتی بخصوص برای همسایگانمان در جنوب خلیج‌فارس شده است، منتج گردد.

ما نیازمند منطقه‌ای قوی هستیم تا اینکه شاهد تفوق قوی‌تری در منطقه باشیم. از دیدگاه ما، یک منطقه قوی دارای چنین ویژگی‌هایی است:

۱ـ ثبات سیاسی و سرزمینی درونی

۲ـ اتکا به توده مردم به عنوان منبع مشروعیت، امنیت و سعادت

۳ـ هماهنگی هویت‌های ملی با شهروندی منطقه‌ای

۴ـ تضمین صلح در منطقه با مشارکت تمامی کشورهای منطقه از طریق نهادها، سازمان‌ها و ترتیبات ویژه منطقه‌ای

۵ـ اعتماد، تجارت و تعامل بیشتر با و بین کشورهای منطقه تا با قدرت‌های بیرونی و خارجی

۶ـ روابط اقتصادی و تعاملات مردم با مردم و تبدیل جنگ به گزینه‌ای پرهزینه و بی‌اعتبار

۷ـ فرهنگی منطقه‌ای که امنیت ملی را معادل با امنیت منطقه‌ای قرار دهد

۸ـ یک محیط منطقه‌ای باثبات

ما در ایران به وضعیت ممتاز اتکا صرف به مردم خود به عنوان منبع امنیت و پیشرفت نگاه کردیم، درحالی‌که از فرصت‌های پیشرفت از طریق همکاری منطقه‌ای و جهانی استقبال می‌کنیم. ما همچنین یاد گرفتیم که امنیت را می‌توانیم صرفاً در منطقه‌ای امن که همسایگانمان از ثبات داخلی و بیرونی بهره می‌بردند، به دست آوریم. ذیل این فهم مشترک، این موضوع از سوی ما مورد پذیرش قرار گرفته است که عصر استیلاجویی منطقه‌ای و جهانی مدت بسیاری است که پایان یافته است و اینکه منطقه‌ای قوی‌تر در راستای منافع ما و منافع تمامی منطقه و همچنین در نهایت منافع تمامی جهانیان می‌باشد.

از این رو، ما آمادگی خود را برای تعامل با همسایگانمان و تمامی علاقه‌مند به ثبات این منطقه کلیدی، هر چند پرآشوب، مبتنی بر التزام متقابل و جمعی به اصول و اهداف زیر اعلام می‌نماییم:

۱ـ حفظ تمامیت ارضی و ثبات کشورهای منطقه از طریق تقویت حکمرانی داخلی و اجتناب از تهاجم خارجی

۲ـ ترویج حکمرانی خوب در سرتاسر منطقه

۳ـ به‌کارگیری خویشتن‌داری راهبردی از سوی تمامی بازیگران منطقه‌ای

۴ـ منع اشاعه تسلیحات هسته‌ای و تسلیحات کشتار جمعی و پرهیز از رقابت‌های تسلیحات متعارف پرهزینه و بی‌ثبات‌ساز

۵ـ ترویج موازنه منطقه‌ای و عدم پذیرش استیلاجویی از سوی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای

۶ـ تقویت صلاحیت‌ها و حکمرانی منطقه‌ای اقتصادی

۷ـ التزام به چندجانبه‌گرایی

۸ـ ارتباطات و بهره‌برداری کارآمد از مسیرهای ترانزیتی بین شمال و جنوب و نیز بین شرق و غرب

ما با هند در ایجاد چنین شرایط همسایگی در آسیای جنوبی، مرکزی و غربی اشتراکات فراوانی داریم. ما مجدداً دست دوستی به سمت همسایگان خود به ویژه در خلیج‌فارس دراز کرده تا با یکدیگر در این مسیر قدم برداریم.

از توجه شما سپاسگزارم.

انتهای پیام/ 151

نظر شما
پربیننده ها