عشق به جهاد، رمل‌های خوزستان را هموار کرد

«حاج اسدالله هاشمی»، جهادگر فنی، متواضع و خونگرم هشت سال دفاع مقدس با چنان عشق و علاقه و شجاعتی قدم در میدان می‌گذاشت که سخت‌ترین راه‌ها در برابرش هموار می‌شد.‌
کد خبر: ۳۲۷۱۳۸
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰ - 24March 2019

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از اراک، شهید «اسدالله هاشمی» از جهادگران هشت سال دفاع مقدس بود که رشادت‌ها و دلیری‌های او بین هم رزمانش زبانزد است. این سنگرساز بی‌سنگر بار دیگر همرزمان و دوستانش را دور یک دیگر جمع کرد و در اجلاسیه سنگرسازان بی‌سنگر که در شهر «فراهان» و با محوریت این شهید والامقام برگزار شد، بار دیگر موجب دلگرمی و دیدار یارانش شد.

شهید «اسدالله‌ هاشمی»

شهید «اسدالله هاشمی» سال ۱۳۳۴ مصادف با روز تاسوعای حسینی در شهر «خنجین» از توابع شهرستان «فراهان» دیده به جهان گشود.

وی تحصیلاتش را تا مقطع کاردانی رشته برق گذراند و در آزمون ورودی دانشکده «نفت» قبول شد. قرار بر این بود تا جهت ادامه تحصیل از طریق شرکت نفت به انگلستان اعزام شود که به علت همزمانی با مبارزات ملت ایران علیه رژیم ستمشاهی، میدان مبارزه در صف انقلابیون را انتخاب کرد.

انقلاب برای وی دروازه‌ای برای ورود به سنگر کمیته انقلاب اسلامی شد و دیری نپایید که با تشکیل سازمان جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی (ره)، همراه با جهادگران عازم سیستان و بلوچستان شد تا غبار رنج و محرومیت را از چهره هموطنان خود بزداید و نوید آمدن انقلاب را به کامشان شیرین کند. اما دشمن زخم خورده که می‌خواست طعم استقلال و آزادی را به کام ملت ایران تلخ کند، حیله‌ای دیگر اندیشید و جنگ را بر انقلاب نونهال اسلامی تحمیل کرد.

اسدالله با لبیک به ندای معمار انقلاب، سلاح جنگ را در کف گرفت و به‌عنوان نیروی رزمی گروه جنگ‌های نامنظم، در کنار شهید «مصطفی چمران» در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت.

عشق به جهاد، رمل‌هاي خوزستان را هموار کرد

مسئولیت ترابری سنگین دفتر مرکزی جهاد سازندگی

وی مسئولیت ترابری سنگین دفتر مرکزی جهاد سازندگی را عهده‌دار شد و با وجود مشکلات بسیار در رابطه با تهیه و تأمین ماشین‌آلات، بسیج و سازماندهی رانندگان، کنترل و هدایت کار شبانه‌روزی در زیر آتش سنگین دشمن، نشان داد که با اداره امور حمل و نقل کمپرسی‌ها در مناطق جنگی و تشکیل گروه‌های نجات جهت راه‌اندازی دستگاه‌های سنگین و نیمه‌سنگین در خطوط جبهه‌ها، می‌تواند ترابری سنگین جهاد را به عنوان پایگاهی قوی و پشتوانه‌ای محکم برای جبهه‌های جنگ تبدیل کند.

هر یک از پل‌ها و جاده‌ها و خاکریز‌های جبهه، از غرب تا جنوب، نام او را برخود دارند، وی در پذیرفتن خطرات و رفتن به معرکه جنگ، همیشه پیش قدم بود و ۲ بار نیز بر اثر بمباران شیمیایی از ناحیه چشم آسیب دید، اما این صدمات مانع ادامه راهش نشد.

هیچ‌گاه از تلاش نمی‌ایستاد، دست‌هایش چونان فرشته نجاتی به فریاد دوستان در راه مانده‌اش می‌رسید و ماشین‌های از کارافتاده‌شان را رمقی دوباره می‌بخشید تا مجدداً زندگی را در کام رزمندگان جاری سازد.

حاج «اسدالله» در عملیات «خیبر» با ساختن جاده «سیدالشهداء (ع)» در آبادان و با برگرداندن مسیر آب رودخانه «بهمنشیر»  و نیز در عملیات «والفجر هشت» با احداث جاده شهید «اسلام پناه» و برپایی و احداث پل‌های مهم و استراتژیک در «فاو» و همچنین نقش کلیدی در عملیات‌های کربلای (۱)، کربلای (۲)، کربلای (۳)، کربلای (۴) و کربلای (۵)، زیباترین حماسه‌های تاریخ را آفرید.

کاردانی و توانایی وی زبانزد خاص و عام بود، شخصیتی کم‌حرف، متواضع و خونگرم، جهادگری که مرد عمل بود، به کسی بی‌جهت اجازه رفتن به خط مقدم را نمی‌داد و همیشه ظرفیت و توانایی افراد را در نظر می‌گرفت.

عشق به جهاد، رمل‌های خوزستان را هموار کرد

حاج اسدالله مدیری با درایت و فرماندهی مهربان بود. در عملیات طریق‌القدس با عشق تیم حاج اسدالله، شگفتی آفرید، جاده‌ای در میان رمل‌های خوزستان بطول ۱۹ کیلومتر که انتهای آن به پشت خاکریز دشمن ختم می‌شد، باید احداث می‌شد، شهید حاج اسدالله‌هاشمی در این عملیات با مدیریت و درایت خاص خویش و تلاش خستگی‌ناپذیرش توانست قسمت عمده‌ای از این کار را بنحو احسن به انجام رساند.

بچه‌های جهاد در تاریکی شب کار احداث جاده را شروع کردند و با مهارت و شهامت خاصی و تلاش بی‌وقفه همه اکیپ‌های مهندسی ـ. رزمی جهاد از رانندگان لودر گرفته تا رانندگان کمپرسی و بلدوزر و... احداث ۱۹ کیلومتر جاده به اتمام می‌رسد و در اینجا حاج اسدالله با پای پیاده، تنها و یکه این جاده را می‌پیماید و مسائل را هماهنگ می‌کند.

حاج اسدالله پس از انجام عملیات، بدون وقفه با توجه به نیازی که در آن زمان جبهه به ماشین‌آلات داشت شروع به جمع‌آوری و انتقال غنایم کرد و تعداد چهل و شش دستگاه اسکریپر را که حمل آن واقعا سخت و دشوار است با کمک همرزمان جهادگرش به اهواز منتقل کرد.

عشق به جهاد، رمل‌هاي خوزستان را هموار کرد

دشوار‌ترین ماموریت‌ها برای حاج اسدالله بود
درایت و شجاعت کم نظیر شهید هاشمی سبب شده بود، از سوی مسئولین بعنوان کاندیدای انجام ماموریت‌های مشکل و دشوار مطرح شود، در عملیات والفجر (۸) مسئولیت نصب پل‌های شناور و متحرک خضر را بر روی اروند عهده دار شد، تیم حاج اسدالله کار کردن با سیم‌بکسل را بسیار عالی بلد بود، در زیر شدیدترین بمباران‌های دشمن تیم حاج اسدلله مسئولیت را با موفقیت به انجام رساند.

در کربلای (۵) نیز او بار دیگر با استفاده از تجربه خود توانست بر روی آ‌بگرفتگی بوبیان پل‌های شناور و متحرک خضر را نصب کند و شبانه‌روز در انجام مسئولیت خویش کوشید و با این کوشش و تلاش سهم فراوانی را در تداوم و پیروزی عملیات ایفا کرد.

شهادت
حاج اسدالله‌هاشمی در آخرین مأموریتش در ۱۷ اسفندماه ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه در عملیات کربلای ۵، برای آوردن یک دستگاه بلدوزر که آسیب‌دیده بود عازم خط می‌شود، پس از تعویض فیلتر‌های بلدوزر برای آوردن یک قطعه دیگر با یکی از برادران دوباره راهی خط می‌شود، قبل از رفتن به برادرانی که آنجا بودند می‌گوید؛ «شما به سنگر بروید تا ما برگردیم» چند قدم برمی‌دارد و مجدداً همین مطلب را تکرار می‌کند و به سمت خط می‌رود، ناگهان بعد از لحظاتی، معلم ایثار و شجاعت مزد جهادگری خود را می‌گیرد و بعد از هفت سال به آرزوی دیرینه اش رسید.
همرزمان جهادگرش پل لوله‌ای تدارکاتی در منطقه کوهستانی «مائوت» عراق را به نام او احداث کردند.

عشق به جهاد، رمل‌هاي خوزستان را هموار کرد

فرازی از وصیت نامه شهید
به یاد خدا زندگی کردن و مردن بدست اوست و به یاد شهدا که عزت و شرف ما از آنهاست و به یاد رهبر و امام امت که بیداری ما و پیدا نمودن راه اسلام ما از اوست.

مردن حق است و مورد قبول همه، اما چگونه مردن مهم و تعیین کننده هدف و جهت راه ماست.

پس خدایا! چگونه مردن را به ما بیاموز. خداوندا تو مرا به نیکی فرمان دادی، اما من نافرمانی کردم، تو مرا از بدی‌ها نهی کردی، ولی من مرتکب منهیات شدم، نمی‌دانم چگونه و با چه وسیله‌ای به تو روی آورم‌ای مولای من، آیا با گوشم؟ باچشمم؟ با زبانم؟ بادستم؟ مگر همه این‌ها نعمات تو پیش من نیستند که با آن‌ها با تو نافرمانی کردم؟!‌ای مولای من حق با تو و مسئولیت با من،‌ای کسی که گناهان مرا از پدران و مادران پنهان کردی تا مرا به جرم و تنبیه نکشد و هم از اقوام و برادران، تا مراشماتت و سرزنش نکنند و هم از حکومت‌ها تا مرا مجازات نکنند.

خواهشمندم جوانان و مردم ما را از پیروان و سربازان حقیقی آقا امام زمان قرار دهی، آرزو دارم تا به جوانان ما روحیه شهادت طلبی، ایثار، گذشت، استقامت، پایداری در راه اسلام و قرآن و در رکاب آقا امام زمان عطا فرمایی. ضمن درود و سلام بر پدر مادر و برادان و خواهرانم برای تمامی آنان آرزوی درک و فهم اسلام و عمل بدان را دارم، چون خود گناه کارم و چشم انتظار بخشش و دعای خیر آنها، از همه آن‌ها حلالیت می‌خواهم و از دیگران که به شکلی با آن‌ها در ارتباط بودم، طلب عفو و بخشش دارم، همه دعا کنید بخصوص توای مادرم شاید که به خود آیم، شاید قلب زنگار گرفته‌ام صیقل یابد و شاید هم دعای خیر شما سبب قبولی اعمالم و بخشش گناهانم شود. خداوند بخشنده مهربان، حلیم، کریم، رحیم، کریم و قادر درست همان موقع که تمام بدی‌ها را کردم وپشت به او کردم طغیان کردم، نافرمانی کردم ودر لجن زار غرق بودم بدون هیچ واسطه‌ای خودش دعوت می‌کند و می‌گوید بیا، تو بیا پیش من تا تورا ببخشم راستی پیش او نروم به کجا می‌خواهم برم؟ به چه کسی می‌خواهم پناه ببرم؟ خدا می‌گوید کسی به تو پناه نمی‌دهد پس بازهم پیش خودمان بیا. خدا یا تو چه قدر بزرگی اگر ما می‌توانستیم همین یک صف بزرگی تو را بفهمیم به در خانه هیچ کس به غیر از تو نمی‌رفتیم. مادرم! این سفر‌ها فرق دارد، چون دعوت خدا است... پس حتما دعا کنید که سالم و بی خطر از شیطان درونی و بیرونی بگذرم به امید رسیدن به مقصد و قبول شدن طاعات و اعمالم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار