گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول شادمانی؛ در شمارۀ هفتم خواندید که سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی، بنا به دلایلی با ساحت سیاسی گره خورد و تناسبی نمادی و نهادی با آن یافت. از یک سو وقوع انقلاب مبتنی بر مؤلفههای دینی بود که به بازتعریف سینما پرداخت و بر آن بود تا در این بازخوانی مجدد، با تسخیر روح آن به نفع ارزشهای خودی، بر تکنیک و کالبد سینما فائق آید و به بازسازی متعهدانه هنرهفتم دست زند. از دیگر سو، وقوع جنگِ تحمیلی با گذشت حدود 20 ماه از وقوع انقلاب بود که ساحت جدیدی در عرصهی فیلمسازی ایران گشود و به خلق ژانری نو، سیاسی و انقلابی بهنام «سینمای دفاع مقدس» انجامید. گونهای بدیع و قدرتمند و تاثیرگذار که به دلیل ماهیت ایدئولوژیکی، کانون مناقشات سیاسی_فرهنگی نیز قرار گرفت و تا حد مصداق و نماد سینمای ملی، دینی و بومی ارتقاء یافت.
پس از اختراع سینما و ورود آن به ایران، جنگهایی به بزرگی و قامت جنگ جهانی اول (1293–1297 ه. ش) و جنگ جهانی دوم (1318–1324 ه. ش) به وقوع پیوست که ماحصل آن پیدایش ژانر جنگی در سینمای جهان بود. در این گذر با وجود فاصلهی کوتاه میان اختراع سینما و ورودش به ایران، بهدلیل عدم آگاهی و دانش لازم در درک اهمیت و کاربرد این هنر تاثیرگذار و نیز مشکلات عدیدهی حاکمیتی، فیلمی در داخل کشور بر محور جنگ ساخته و تولید نشد و هرآنچه در سینماهای کشور بهنمایش در آمد، تصاویری اغواگر جهت ایجاد پروپاگاندای رسانهای از زورآزمایی و قدرتنمایی دُوَل شرق و غرب در فیلمهای تولیدی آنها بود.
با یورش ارتش رژیم بعث عراق به خاک ایران (شهریور 1359)، سینمای کشور در شرایطی که دستخوش تحول و دگرگونی بنیادین بهواسطهی وقوع انقلاب اسلامی بود و هنوز بر روند جدید مستولی نیافته بود، رسالتی ناخوانده و استراتژیک پیشِ روی خود میدید. جریانی نوین در راه بود. گونهای بدیع که پیش از آن در دایرهالمعارف سینمای جهان دیده نشده بود. سینمایی برگرفته از ژانر جنگ جهت به تصویر کشیدن مظلومیت ملتی انقلابی در دفاعی مقدس و مجاهدانه از خاک و مقابله با جنگ.
جنگ مهمترین موضوع و چالشِ کشور در تمامی عرصهها و بالطبع حوزهی فرهنگ و سینما بود. هنرمندان انقلابی و علاقمندان به هنر انقلاب که جهت نیل به اهداف عالی انقلاب، حوزه هنری و دیگر مراکز فرهنگی را ایجاد کرده بودند، همراه با اقشار جامعه در راستای دفاع از تمامیت ارضی و مقابله با یورش دشمن راهی مناطق جنگی شدند. تاثیرگذارترین روند جهت به نمایش گذاردن ارادهی دشمن خبیث در تهاجم به میهن و نیز دفاع مظلومانهی سربازان وطن، عکس بود و تصویر. افرادی چون؛ فرجالله سلحشور، رسول ملاقلیپور، ابراهیم حاتمیکیا و ... که سینما را خودجوش و توأمان با جنگ آموختند و تجربه کردند، در این روند پیش قدم شدند و گام به عرصهی فیلمسازی در حوزهی دفاع مقدس گذاشتند.
فیلم «مرز» به کارگردانی "جمشید حیدری" نخستین فیلم سینمای ایران درباره تهاجم ارتش بعث عراق به ایران بود که در سال 1360 ساخته شد. تولید این فیلم آغازگر جریان ساخت فیلمهای سینمایی با موضوع جنگ بود. زاویهی نگاه سینمای ایران معطوف به جنگ شد و کارگردانان باسابقه نیز در کنار فیلمسازان دانشآموخته با جنگ، قرار گرفتند. طی مدتی کوتاه فیلمهایی، چون «نینوا» رسول ملاقلیپور، «جانبازان» ناصر محمدی، «عبور از میدان مین» جواد طاهری، «پایگاه جهنمی» اکبر صادقی، «دیار عاشقان» حسن کاربخش، با موضوع جنگ تولید و با توجه به شرایط اجتماعی، مورد اقبال مخاطبان واقع شد.
فیلم سینمایی «عقابها» به کارگردانی "ساموئل خاچیکیان" نقطهی عطف جریان فیلمسازی جنگ در آن سالها بود که با ساختاری قهرمان محور و حرفهای، اعتباری کلاسیک به این سینما داد. عقابها با استقبال بینظیر مخاطبان سینما مواجه شد که شاید هیچوقت تکرار نشود. درحالی که جمعیت ایران در آن سالها نزدیک به 45 میلیون نفر بود، 18 درصد به دیدن این فیلم رفتند که فروشی حدود 739 میلیون تومان رقم خورد که معادل آن در سال 1397 بالغ بر 100 میلیارد تومان خواهد بود.
ترکیب موثر و حضور همگون و تاثیرگذار کارگردانان کهنهکار و تازهکار همچون؛ ساموئل خاچیکیان، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، سیفالله داد، محسن مخملباف، رسول ملاقلیپور، مجتبی راعی، ابراهیم حاتمیکیا، سعید حاجیمیری، کمل تبریزی، احمدرضا درویش، علی شاهحاتمی و ... در راستای تبلور رسالت و تعهد هنر سینما نسبت به مقاومت در برابر تهاجم اهریمن که حالا دیگر واژهای بیبدیل در قامت «سینمای دفاع مقدس» به خود میدید با تولید فیلمهای متعدد، حماسی و قهرمانپرور مانند؛ گذرگاه، پیشتازانِ فتح، ماایستادهایم، یاد، پرچمدار، پایگاهجهنمی، پلاک، جدال در تاسوکی، اتاق یک، هویت، حریم مهرورزی، پرواز در شب، کیلومتر پنج، بازداشتگاه، پلِ آزادی، رهایی، پرستار شب، کانی مانگا، هراس، مقاومت، باشو غریبه کوچک، دیدهبان، عروسی خوبان، الماس بنفش، مهاجر، آخرین پرواز، آخرین مهلت، تا مرز دیدار، تولد، در جستوجوی قهرمان، غفلت، تیغ و ابریشم، دندان مار، افق، انسان و اسلحه و ...، دههی 60 را به عنوان دوران طلایی و اوج سینمای دفاع مقدس، و در گامی فراتر سینمای متعهد، معناگرا و انسان ساز ایران در تارک، تاریخ هنر ایران زمین به ثبت رساند.
بدون تردید سینما در تمام ادوار حیات خود در ایران، تا این اندازه نسبت به رسالت خود وفادار نبوده است. سینما در دههی 60، در قبال مهمترین موضوع و مسئلهی کشور که همانا مقاومت در برابر دشمن بود متعهدانه وظیفهی ذاتی خود را بهعنوان رسانهای پیشرو، پرطرفدار و تاثیرگذار بهجا آورد.
با پایان جنگ و ورود به دههی 70، سینمای دفاع مقدس که همچنان با تولیدات متعدد، بر سینمای ایران مستولی یافته بود موضوعات بدیعی را متاثر از جنگ پیش روی خود میدید. تبعات جنگ در اجتماع مشهود بود و نگاه متعهدانهی سینمای دفاع مقدس به آن، فیلمهایی را اینبار با موضوعاتی به دور از مناطق جنگی و درگیر باخانوادهها، مردمان و کوچه و خیابانهای شهر به منصۀ ظهور میرساند.
ابراهیم حاتمیکیا با تولید فیلمهای "وصل نیکان"، "از کرخه تا راین"، "خاکستر سبز"، "بوی پیراهن یوسف"، "برج مینو"، "آژانس شیشهای"، "روبان قرمز" طی سالهای 70 تا 77 سردمدار این جریان سینمایی بود.
در این سالها بیشترین جوایز سینمایی فستیوالهای داخلی، به ویژه جشنوارۀ بینالمللی فیلم فجر به تولیدات سینمای دفاع مقدس اختصاص مییافت. مقبولیت و محبوبیت این سینما در میان مخاطبان در این دهه بهحدی بود که بسیاری از تهیهکنندگان جهت تصاحب گیشه، فضای دفاع مقدس را دستمایهی فیلم خود قرار میدادند و شاید این آغاز فرود و سقوط این سینمای متعهد بود.
سازماندهی، مدیریت و حمایت از این گونهی ارزشمند سینمایی، برخی از دغدغهمندان و دستاندرکاران سینمای دفاع مقدس را بر آن داشت تا جهت برخورداری از امکانات و تجهیزات دولتی و تامین سرمایه و منابع مالی، مراکز و مجامعی را ایجاد نمایند که انجمن سینمای دفاع مقدس از جملهی نخستین آنها بود. در این روند به بهانههای مختلف، ظرف مدت زمانی کوتاه، مراکز و مجموعههایی دیگر نیز در شرایطی مشابه شروع به فعالیت کردند. در همین راستا و در پی ارزشگذاری، با هدف حفظ شأن و حرمت سینماگران و صیانت از تولیدات این ژانر سینمایی، با وجود جشنوارۀ بین المللی فیلم فجر به عنوان بزرگترین رویداد سینمایی کشور، جشنوارهای اختصاصی تحت عنوان «جشنوارۀ فیلم دفاع مقدس» راه اندازی شد. با این سیاست انتظار میرفت تا این گونهی ملی و بومی سینمای پس از انقلاب، با شناخت متولیان و حامیان اصلی و اختصاصی خود، جان دوبارهای گرفته و سر و سامان یابد. اما گذشت زمان اتفاقات دیگری را رقم زد. جزیرهای عمل کردن، موازیکاری، ضعف مدیریت، سیاستگذاریهای غلط، وابستگی بیش از حد به نهادهای دولتی، صرف هزینههای کلان و بیاساس، دیدگاه و اندیشههای غیرتخصصی و بسیاری موارد دیگر که در این مراکز و مجامع همریف رقم خورد، تنِ سینمای دفاع مقدس را تب دار کرد و روز به روز بر وخامت آن افزود.
این سینمای بیمار، دیگر هیچ وقت نتوانست سلامت و صلابت خود را باز یابد و کمفروغترین روزها و سالها را از اواخر دههی 70 به بعد به خود دید. سینمایی که میتوانست به دور از شعار و تبلیغ و منفعت، در عالم واقع تحتِ عنوان گونهای ملی و بومی همواره در سینمای ایران بدرخشد و محبوب، ماندگار و محترم باشد.
اصرارِ برخی مسئولان و تصمیمگیران غیرمتخصص بر سیاستهای ناکارآمد در این حوزه و مدیریت نمایشی آنها، بر پایهی ارائهی آمار و گزارشهای کذب و غیرِ واقعی تنها جهت حفظ موقعیت خود، علاوه بر ایجاد فاصلهای عمیق و معنادار میان سینمای دفاع مقدس و مخاطبان آن، ضایعهای اسفناک را به بار آورد. در گُذری نهچندان دور، ذائقهی مخاطب نیز تغییر کرد که بازگرداندن آن کاری بس بغرنج و دشوار است.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/ 130