نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۹) / شرح حال سوریه در بمباران‌های رژیم صهیونیستی

بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی» در نامه خود شرح حالی از اوضاع نابسامان سوریه را بیان می‌کند.
کد خبر: ۳۲۸۳۶۷
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰ - 20January 2019

به گزارش خبرنگار ساجد، شهید مفقودالاثر «عبدالحمید» در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۱ در منطقه شرهانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۹) / بمباران سوریه

تصاویر نامه بسیجی شهید«عبدالحمید عابدی»

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۹) / بمباران سوریه

نامه بسیجی شهید عبدالحمید عابدی (۹) / بمباران سوریه

متن نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:

«بسم الله الرحمن الرحیم
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با سلام بر امت رزمنده و بیدار حزب الله و با سلام بر پدر و مادر عزیزم و خواهران و برادرانم امیدوارم که حالتان خوب باشد و ناراحتی نداشته باشید. باری اگر از احوال اینجانب خواسته باشید خوب و سالم هستم و دعا گوی شما هستم دیگر سرتان را درد نمی‌آورم و نامه را خودمونی می‌نویسم.

بگویید ببینم امیر در کجا شهید شد چطوری شهید شد خلاصه درباره امیر برایم بنویسید و در ضمن تا می‌توانید به خانه ایشان بروید. سلام مرا به پدر و مادرش برسانید و بنویسید در چه تاریخی شهید شد راستی نامه شما در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۴ بدست من رسید.

اما گفته بودید که خوش به حال تو که قبر حضرت زینب (س) را زیارت کردی، ولی من به شما می‌گویم که خوشا به حال شما که مرا تشویق به رفتن و هجرت کردن در راه خدا کردید و در بهشت جایگاهی بس بزرگ دارید ان‌شاءالله خدا این توفیق را به شما هم بدهد، ولی من به جای شما زیارت می‌کنم و دعا گوی شما هستم.

خوب حال مجید چطور است. خدا کند دیگر مامان را اذیت نکند که خدای نکرده مامان مریض شود که دیگر کار از کار گذشته است و بازی‌گوشی را کنار بگذارد و درسش را بخواند. طیبه جان هم که حالش به امید خدا خوب است و درسش را خوب می‌خواند و حرف‌های مامان را گوش نمی‌کند و به کار‌های خانه می‌رسد. منصوره جان هم که دیگر به کوچه نمی‌رود و حرف داداش مجید را گوش می‌کند.

روح الله جان که خدا کند دیگر شیر نخورد که مامان راحت بشود. خوب خانه خاله رباب بروید و سلام مرا به او برسانید و به حمید آقا هم سلام برسانید. سلام مرا به حبیب برسانید و بگوید که برایم نامه بدهد آدرس مرا به او بدهید و بگویید منتظر نامه هستم، من نوشته بودم که اگر توانستم برایتان چادری می‌آورم. شما فکر کردید که من تجارت آمده‌ام گفته بودم جنس ارزان است، ولی به این ارزانی که شما فکر کرده‌اید دیگر نیست دوتا ساعت من از کجا بیاورم همش این سه ماه به ما ۶۰۰ لیر می‌دهند.

چادری و روسری‌ها را شاید بیاورم، ولی ساعت‌ها را شاید نیاورم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد و یک چیز دیگر شما نامه که می‌دهید همش ۴ خط (ناخوانا) نمی‌نویسید و فقط سلام می‌رسانید، این که نشد نامه نامه را زیاد بنویسید و از تمام اوضاع بنویسید. راستی خانه اصغر آقا بروید و به خانومش بگویید که نامه بنویسد برای اصغر آقا، نامه از خانه‌اش بدستش نرسیده است، نوشته بودم که از اینجا برایتان بنویسم.

خلاصه‌اش را بخواهید اینجا وضع درستی ندارد مثل قبل از انقلاب خودمان است بی‌حجاب خیلی است از یک کشور سوسیالیستی که طرفدار شوری است چه انتظار دارید. این هم از سیاستش است که به ما راه داده است که اینجا بیاییم. هر روز هواپیما‌های اسرائیلی می‌آیند بمباران می‌کنند و می‌روند و این‌ها حتی یک گلوله شلیک نمی‌کنند خوب اوضاع اینجا را در نامه‌های بعدی به عرضتان می‌رسانم از شما تقاضا دارم زود زود نامه بفرستید که اگر نفرستید من هم نمی‌فرستم.
سلام مرا به همسایه‌ها برسانید و حلالی بطلبید.

جواب نامه فوری فوری.

فرزند شما حمید عابدی»

انتهای پیام/ 900

نظر شما
پربیننده ها