به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از روزنامه سازندگی، علی مسعودی نیا در یادداشتی به بررسی آخرین اثر آبیار پرداخت و نوشت:
1- شاید سخن گزافی نباشد اگر بگوییم اکثر کارگردانان زن سینمای ایران از زیر شنل رخشان بنیاعتماد بیرون آمدهاند؛ کارگردانانی که معمولا دغدغههای مضمونی برایشان اصل بوده و البته در این دغدغهها حامل پیامهایی بودهاند در حمایت از جنسیت خویش و البته نقدهایی اکثرا درست و معنادار به جامعه مردسالار ایران و نقاط تاریک زیست و فرهنگش. در کنار این دغدغهها، اما اکثرشان -همچون خود بنی اعتماد- کوشیدهاند تا از منظر تکنیکی هم فیلمی بسازند که اصول را رعایت می کند، ریتم و آب و رنگ خوبی دارد، بازیگردانی آن قابل توجه است و در مجموع نمره قابل قبولی میگیرد. اما نرگس آبیار با «نفس» و حالا «شبی که ماه کامل شد» نشان می دهد که چه کارگردان جاهطلب و بیقراری است و تا چه حد علاقه دارد دست به کارهایی بزند که پیش از او تنها برخی کارگردانان مرد سینمای ایران جرات و دانش انجامش را داشته اند.
اگر سایر کارگردانان زن سینمای ایران در مضمون به دنبال نشان دادن توانایی و حقانیت زنان هستند، آبیار با پروژههایی که انتخاب میکند و کارگردانی صحنههای سنگین و دشوار و پرزحمت به دنبال اثبات این حقانیت است.
«شبی که ماه کامل شد» به طور مشخص این علاقه و شهامت او را به نمایش میگذارد؛ فیلمی با حداکثر صحنههای دینامیک و شلوغ، تعقیب و گریز، تیراندازی، انفجار، هلیشات، سکانس های تلخ و بسیار خشن، زرق و برق و جلوههای میدانی و رایانه ای فراوان و البته میزانسن های پیچیده و سکانس-پلانهای پرتنش و پرچالش. چه فیلم را دوست داشته باشید و چه مثل من دوستش نداشته باشید، نمی توانید چشم بر مهارت و جسارتی که نرگس آبیار از خود نشان داده ببندید. این رویکرد او از فیلم «نفس» کاملا قابل اعتنا بود و حالا سنگینتر و پختهتر هم در کل فیلم جلوهگری می کند. آبیار از آن کارگردانهای هایپراکتیو است که می تواند سادهترین سکانسها را هم با چیدمان و دکوپاژ و جاهطلبی شخصیاش به یک چالش پرزحمت و پرریسک تبدیل کند. مهمتر اینکه او از اکثر این چالشها هم سربلند بیرون میآید و به هر چیزی در فیلمش ممکن است بتوانید خرده بگیرید، مگر توانایی تکنیکی و زیباییشناسی غریبش و البته انتخاب سوژهای که طبیعتا سیاستگذاران فرهنگی ما رغبتی ندارند ساختنش را به هر کسی واگذار کنند: عبدالمالک ریگی و گروه جندالله.
2- اما آیا این توانایی و جاهطلبی همیشه به نفع کارگردان و فیلمش تمام میشود؟ پاسخ منفی است. کما اینکه «شبی که ماه کامل شد» (که البته بابت مضمون و کیفیت تکنیکی بالایش بعید است روز اختتامیه عواملش را دست خالی به خانه بفرستد) از این رویکرد کارگردان لطمه دیده است. نرگس آبیار که هوش خود در داستانگویی را با دو فیلم «شیار 143» و «نفس» به اثبات رسانده بود، اینبار فیلمنامه نامنسجم و قصهگویی پرفراز و نشیبی دارد. فیلم تا ثانیه آخر تلاش میکند لطافت عشق و عطوفت را در بستری ناتورال از خشونت به کنتراستی شکیل و معنادار برساند، اما موفق نمیشود. کنش و واکنشهای آدمها، بردباریها، مجاب شدنها و کوتاه آمدنهای گاه و بیگاهشان باورپذیر نمیشود. این ضعف در پرداخت شخصیت فائزه (الناز شاکردوست) و مادرش (شبنم مقدمی) کاملا واضح است. از دیگر سو بخش بسیار مهم تحول شخصیت عبدالحمید (هوتن شکیبا) که گره اصلی فیلم را شکل میدهد، کاملا خارج از قاب اتفاق میافتد. به اینها اضافه کنید دیالوگهای شعاری و کلیشهای که در دفاع از قوم بلوچ از دهان فائزه بیرون میآید و قبل و بعد از این دیالوگها هیچ نشانی از چنین تفکر ژرفنگر و ادبیات سطح بالایی دیده نمیشود. فیلم چند بار افت میکند و کشدار و ملالآور میشود؛ از ازدواج فائزه و عبدالحمید تا سفرشان به بلوچستان، از رفتن عبدالحمید تا تصمیم فائزه به پیوستن به او و از ورودشان به پاکستان تا دخالت شهاب در ماجرای خواهرش. بسیاری از صحنههای فیلم هیچ کمکی به پیشبرد روند داستان و افزودن بر اطلاعات بیننده نمیکنند. آبیار تقریبا هر چه دوست داشته در فیلم گنجانده و گاهی حس میکنیم انگار به نمایشگاهی از دستاوردهای متنوع او در عرصه کارگردانی آمدهایم که زیاد هم قرار نبوده این دستاوردها ما را به یک کمپوزیسیون منسجم و هارمونیک برسانند.
3- با اینها اصلا نمیشود گفت: «شبی که ماه کامل شد» فیلم بدی است. میشود دوستش نداشت، اما فیلم بدی نیست، خصوصا اگر در اکران عمومی قدری از زمانش کاسته شود. نرگس آبیار صحنههایی بهیادماندنی در آن به یادگار گذاشته، حتی بسیاری از لحظاتش خوب است. بازی الناز شاکردوست و آرمین رحیمیان بسیار قابل اعتنا و ستایش است، مسعود سخاوتدوست شعور بالای خود از موسیقی چنین فیلمی را به رخ میکشد و البته توانایی سامان لطفیان در مقام مدیر فیلمبرداری را نباید از قلم انداخت.
انتهای پیام/ 112