به مناسبت بزرگداشت روز شهید۴؛

شهادت تمام شدنی نیست چرا که نور الهی خاموشی ندارد

آه‌ ای شهید؛ ای آن‌که بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای. دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون بکش.
کد خبر: ۳۳۷۴۵۴
تاریخ انتشار: ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۰ - 13March 2019

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: زندگی اکثر انسان‌ها برپایه روزمرگی‌هاست. روزمرگی شاید از ترکیب روز و مرگ می‌آید. وقتی انسان به حدی می‌رسد که روزهایش تکراری و فقط در تلاش برای اقناع سطحی‌ترین نیازهایش باشد، فرقی با مرگ ندارد. روزمرگی نوعی مرگ است، مرگی خاموش. حیات انسان با پیش رفتن است که معنا پیدا می‌کند نه با درجا زدن و به دور خود چرخیدن؛ که هرروز به دنبال همان خواسته‌های دیروز باشد.

بینایی و بصیرت و تفاوت نگاه شهید به زندگی از همین‌جاست. مرتب در پی کشف معنا‌ها و حقایق تازه است. در این سیر و سلوک‌های درونی و تمرین و ممارست‌های بیرونی است که مرحله به مرحله جلوتر می‌رود. در دام روزمرگی نمی‌افتد، بلکه سنگر به سنگر فتح می‌کند. هربار در هر قدم بر آگاهی‌اش افزوده می‌شود و بهتر می‌بیند. گویی که زنگار از قلب و غباری از چشمش پاک می‌شود تا نهایتا به مرتبه شهود اعلی برسد. آن‌جا که دیگر جز نور حقیقت چیزی نمی‌بیند. جایی که دیگر روح عظیمش در این کره خاکی نمی‌گنجد. آن‌جا که با حقیقت در هم می‌آمیزد. شهادت تمام شدنی نیست؛ چراکه نور الهی خاموشی ندارد.

بخش سوم گزارش روز بزرگداشت شهید اماده انتشار ///// شهادت تمام شدنی نیست؛ چراکه نور الهی خاموشی ندارد/ دردودل‌ جاماندگان با رفقای خود

به مناسبت ۲۲ اسفند روز «بزرگداشت مقام شهید» به سراغ مردم رفته و از آن‌ها خواستیم از حرف دل خود با شهدا به ما بگویند. سخنان بسیاری شنیدیم. انگار همه مردم در همین روزمرگی‌ها غرق شده‌اند. آن‌ها در جست‌وجوی حیات هستند و چه راهنمایانی بهتر از جوانانی که روزی در جایی از زندگی‌شان نقشی داشته‌اند، هم بازی دوران کودکی، هم‌کلاسی، همسایه یا شاید همکار یک‌دیگر بودند؛ اما حالا آن‌ها رفته‌اند و راه را پیدا کرده‌اند. جاماندگان معتقدند که «محتاج نگاه رفقای‌شان هستند.»

آن‌ها چون کودکی که تنها امیدش برای ایستادن دستان مادر است از شهدا تمنا می‌کردند که «دستان‌مان را بگیرید و به مسیر خود ببرید.» گویا می‌خواهند چون شهدا سفری را آغاز کنند. سفری از خود به خود. برای همین می‌گفتند، «یاری مان کنید تا مثل شما از حب دنیا بگذریم تا به معبود برسیم. تا ما هم از سیم خاردار نفس عبور کنیم و مثل شما عاقبت به خیر و شبیه‌تان شهید بشویم.»

مردم هوایی شده بودند. هوایی هوای شهدا، برای همین عاجزانه طلب می‌کردند، «مراقب دل‌هایمان باشید. آی رفقا هوای‌مان را داشته باشید.»

بخش سوم گزارش روز بزرگداشت شهید اماده انتشار ///// شهادت تمام شدنی نیست؛ چراکه نور الهی خاموشی ندارد/ دردودل‌ جاماندگان با رفقای خود

دخترانی بودند که اعتقاد داشتند، «حجاب فاطمی ما سفارش شماست. آن را انتخاب کردیم تا ادامه دهنده راه‌تان باشیم. تا ظاهرمان در جنگ امروز سنگری امن برای دفاع باشد. انتظار داریم که در برابر ترکش‌ها محافظت‌مان نمایید.»

عده‌ای خود را شرمنده شهدا می‌دانستند. شاید، چون معتقد بودند روزگار بسیاری را درگیر روزمرگی‌ها شدند و فراموش کردند سخن همان که فرمود، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را. نادیده گرفتند سیره آن‌هایی که دیروز در هیات رزمنده با نبرد علیه دشمن بعثی مبارزه کردند، امروز در قامت مدافع حرم خون دادند و فردا‌هایی دیگر در لباس‌های رزمی دیگر حاضر خواهند شد تا آن روز موعود که در رکاب منتقم فاطمه شمشیر بکشند به تمام کفر و باطل و یاری کنند. پسر کسی را که همین مردم در روزمرگی گرفتاره شده، یاری‌اش نکردند. مردم با شرمندگی از شهدا تمنای شفاعت می‌کردند و می‌گفتند، «آرزوی دیدار ارباب را داریم. دعا کنید تا مثل شما روزی‌مان شود.»

عده‌ای هنوز هم آن‌ها را کلید حل مشکلات می‌دانستند. عاجزانه خواهش می‌کردند که باز هم واسطه‌ای شوند تا خدای مهربان درب‌های رحمتش را به روی این ملت بگشاید تا باز هم مدیون شهدا شوند. مدیون آن سردارانی که روزی با ایثار خود زمینه ساز امنیت امروزمان شدند و اکنون نیز با دعای خود زمینه ساز آرامش و آسایش‌مان شوند.

بخش سوم گزارش روز بزرگداشت شهید اماده انتشار ///// شهادت تمام شدنی نیست؛ چراکه نور الهی خاموشی ندارد/ دردودل‌ جاماندگان با رفقای خود

بخش نهایی گفت‌وگویمان را با نجوای خواهری ۳۳ ساله به پایان می‌رسانیم.

«ای بزرگ!‌ ای مایه مباهات حضرت حق!‌ ای شهید! دست و پاهایم آن چنان در گل و لای امیال و هوس‌ها و رذایل اسیر است که دست و پا زدن هم هیچ حاصلی برایم ندارد. تنها بارقه‌ای از عشق به شما و شهادت در گوشه‌ای از قلبم همچنان زنده است و نمی‌گذارد تسلیم قدرت شیطان درون شوم. نمی‌گذارد با همه گرفتاری، اما در این منجلاب غرق شوم. تنها این بارقه است که قلبم را می‌فشارد و عصاره‌اش را در چشمانم می‌نشاند تا امیدم را برای رسیدن به قافله شما از دست ندهم. آه‌ ای شهید.‌ ای آن‌که بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای. دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون بکش!»

انتهای پیام/ ۷۱۱

نظر شما
پربیننده ها