ما پیروزیم-۳۷۶/ سفرنامه بهشت/۲

بهشت؛ جایی که سکوت اشک‌ها و لبخند‌ها را می‌شکند

یکی از زائران سیاه پوست سکوت اشک‌ها و لبخند‌ها را می‌شکند و به زبانی که برای من خیلی عجیب و نامفهوم است شروع به صحبت می‌کند. مخاطبش سپیدپوشان آرام گرفته در تابوت‌های سه رنگ وسط معراج هستند.
کد خبر: ۳۳۸۸۶۹
تاریخ انتشار: ۰۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۴ - 21March 2019

بهشت؛ جایی که سکوت اشک‌ها و لبخند‌ها را می‌شکندبه گزارش خبرنگار اعزامی دفاع‌پرس از اهواز، نمی‌فهمم ما میزبانیم یا سپیدپوشان آرام گرفته میهمان هستند، یا برعکس!
اگر من میزبانم؛ چرا دستانم برای پذیرایی خالی است؟ دستانم خیلی خالیست. خالی از هر آنچه که بتوانم تقدیم این میهمانان تازه از راه رسیده کنم.

چقدر در روز اول عید میهمان داریم. ۱۱۵ نفر سپید پوش آرام گرفته، یک جا و یک شکل و یک اندازه!

چقدر کوچک شده اند، همه شان در آغوشم جا می شوند!

سال تحویل و عطر عجیبی که از این سپیدپوشان ساطع می‌شود خاطرم را به راهی دور می‌فرستد، خیلی دور؛ جایی بین دو بهشت. بین البهشتی زیبا که خاطره‌اش با این عطر عجیب سیب برای من تداعی شده است. دلم می‌خواهد عطر هوا را به یاد حرمی سرخ در سرزمینی دور هزاران بار ببوسم.

بهشت؛ جایی که سکوت اشک ها و لبخندها را می‌شکنند

دودلم، بین میهمانی و میزبانی... که خیلی طول نمی‌کشد این تردید. بانوان سیاه پوستی که نزدیکم کنار ضریح چوبی معطر می‌ایستند، تردیدم را برطرف می‌کنند. از سفری دور و دراز به عشق زیارت شهدا آمده‌اند. عجیب است که این میهمانان سپیدپوش معطر هنوز از گرد راه نرسیده میهمان دارند، آن هم چه میهمانانی! اصلا کی فرصت کردند که این بانوان سیاه پوست را از آفریقا تا اینجا بکشانند؟!

نمی دانم چه رازی و چه سری است که میهمانان این ۱۱۵ میهمان از راه نرسیده، از روزها قبل بار سفر بسته‌اند و به قصد دیدار از راه های دور و نزدیک به سمت اینجا، بهشت، حرکت کرده اند!

رنج سفر را به پشیزی گرفته اند و تبسم بر لب منتظر میزبانی این ۱۱۵ میهمان سپیدپوشند. لبخند بر لب و برخی اشک در چشم، دورتادور حسینیه نشسته‌اند و انگار که منتظر عیدی باشند، چشم دوخته اند به همان ضریح چوبی معطر!

یکی از آنها سکوت اشک ها و لبخندها را می شکند و به زبانی که برای من خیلی عجیب و نامفهوم است شروع به صحبت می‌کند. مخاطبش سپیدپوشان آرام گرفته در تابوت‌های سه رنگ وسط حسینیه هستند. بلند بلند حرف می‌زند انگار که آن ها صدایش را می‌شنوند و پاسخ می‌دهند گهگاهی بین جملاتش سکوت می‌کند. بقیه همسفرانش سراپا گوشند و سراپا اشک.
و من نیز در اشک و حس پروازشان شریک می‌شوم و دل می‌سپارم به کلماتی که بین میهمانان میزبان و میهمانانشان رد و بدل می‌شود...

ادامه دارد...

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار