یادداشت/ رسول حسنی

«6410» یک اجراخوانی ضعیف از یک متن قوی

اگر آثار دفاع مقدسی نتوانند مخاطبان را با ابعاد و زوایای پنهان و ناگفته دفاع مقدس آشنا کنند، همان بهتر که اصلا تولید نشوند؛ چرا که این نوع آثار بیش از آنکه به نشر ارزش‌های دفاع مقدس کمک کنند، نتیجه عکس خواهند داد و اجراخوانی «6410» نمونه‌ای از آن دست است.
کد خبر: ۳۵۲۲۹۲
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۸ - ۰۲:۲۰ - 01July 2019

«6410» یک اجراخوانی ضعیف از یک متن قوی استگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس‌ـ رسول حسنی؛ اقتباس در هنرهای نمایشی در واقع ترجمه از یک زبان ـ ادبیات ـ به زبان دیگر ـ نمایش یا فیلم ـ است. قاعدتاً این ترجمه زمانی موفق خواهد بود که هنرمند به زبان مبدأ و مقصد تسلط کافی داشته باشد تا مخاطب در خوانش دچار سردرگمی نشود. این امر زمانی دشوارتر می‌شود که موضوع اثر، ریشه در واقعیت داشته باشد و به امر مهمی چون دفاع مقدس و شخصیت اسطوره‌ای و مهمی مثل «حسین لشگری» ارتباط پیدا کند.

نمایشنامه «6410» نمونه‌ای از این اقتباس ادبی برای صحنه نمایش است. اثری که به زندگی 18 ساله شهید لشگری در دوران اسارت و چند سال بعد از آزادی می‌پردازد. کسانی که کتاب «6410» را خوانده باشند متوجه عمق تراژیک اثر، یا به معنای درست کلمه عمق فاجعه انسانی پی برده‌اند. اشتباهی که در مورد این اقتباس افتاده این است که با هیچ زبان دیگری مثل متن کتاب نمی‌توان به عمق درد و تنهایی حسین لشگری پی برد. زبان نمایش برای ترجمان این درد به شدت الکن است. در این شرایط اگر مخاطب با اجراخوانی ضعیفی هم روبه‌رو شود که کارگردان نه درکی از اثر دارد نه از شخصیت حسین لشگری، چگونه می‌تواند یکی از برجسته‌ترین قهرمانان دفاع مقدس را بشناسد. این درحالی است که در بینده هیچ شوقی برای مطالعه متن کتاب «6410» ایجاد نمی‌شود.

در شانزدهمین جشنواره تئاتر مقاومت همین متن به کارگردانی «علی برجی» در تالار «چهارسو» روی صحنه رفت که نسبت به اجراخوانی آن در مرتبه بالاتری قرار داشت. در اجرای علی برجی با تصاویری از «حسین لشگری» در زمان آزادی اثر به سمت تئاتر مستند پیش می‌رفت که بیننده را برای شناخت بیشتر حسین لشگری تحریک می‌کرد. حال اگر اجرا با قدرت روی صحنه ظهور هم پیدا نکند چندان اهمیتی ندارد چرا که کارگردان در مخاطب این اشتیاق را ایجاد کرده تا برای شناخت حسین لشگری قدم بردارد. همچنین پررنگ شدن نقش بازجوی عراقی که اساسا وجود خارجی ندارد نیز به نمایشی‌تر شدن اثر کمک کرده است.

اضافه شدن چنین شخصیتی از اقتضائات یک اقتباس موفق است که علی برجی در مقام کارگردان توانسته از عهده آن برآید. اما «کامران فروهر» که اجراخوانی وی را در تماشاخانه سرو با همین متن دیدیم نتوانست اقبال مخاطبان محدودش را جلب کند. اسارت حسین لشگری در این اجرا بیشتر شبیه یک حصر خانگی با حداقل محرومیت است. لشگری با سربازان و افسران عراقی چنان با تحکم صحبت می‌کند که گویی آنها نهایتا خدمت‌کاران یک مسافرخانه در یک شهر دور افتاده هستند.

در کتاب «روزهای بی‌آینه» خاطرات «منیژه لشگری» همسر «حسین لشگری» بارها تاکید شده که این آزاده تا سال‌ها بعد از اسارات به خاطر شدت شکنجه‌ها به لحاظ روحی آسیب‌های فراوانی دیده است، به حدی که مدام به این فکر می‎کرده که هر آن عراقی‌ها او را برای بازجویی و شکنجه می‌برند. شب‌های بسیاری با کابوس شکنجه شدن از خواب بیدار می‌شده و به خاطر تغذیه ناسالم آسیب جدی دیده و نمی‌توانسته هر غذایی بخورد.

عمده دلیل شهادت حسین لشگری نیز به خاطر عوارض سال‌ها اسارتی بود که درک آن برای همه ما که در ساحل سلامت به سر می‌بریم میسر نیست. یکی از دلایلی هم که نمی‎توان این اثر را به نمایش یا فیلم تبدیل کرد اوج خشونتی است که علیه یک انسان فارغ از دین و ملیتش اعمال می‌شد.

با این حال اگر اصراری برای به تصویر کشیدن این کتاب هست حداقل انتظار آن است که کارگردان متن کتاب «6410» و «روزهای بی‌آینه» را بخواند. در کنار این کتاب‌ها آثاری که در ارتباط با خاطرات اسرا نوشته شده را نیز مطالعه کند. تا متوجه باشد که دژخمیان بعثی حتی برای خواهش ملتمسانه آزادگان برای نیازهای اولیه مثل درمان و دارو اهمیتی قائل نمی‌شدند چه رسد برای اعتراض به وضع خورد و خوراک. مختصر اینکه اگر قرار است تولید یک اثر دفاع مقدسی ماحصلی جز پر شدن کارنامه فرهنگی نداشته باشد و مخاطب را برای شناخت زوایای ناگفته دفاع مقدس کمک نکند همان بهتر که اصلا تولید نشود.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها