بخش دوم/ همسر شهید «ابراهیم عشریه» در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

«ابراهیم» برات شهادتش را در اربعین گرفت

همسر شهید عشریه گفت: ابراهیم بعد از سفر اربعین در گزارشی برای استاد اخلاق خود نوشته بود که «برات» شهادتش را در کربلا گرفته است.
کد خبر: ۳۵۲۵۰۳
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۰ - 02July 2019

برات شهادتش را در اربعین گرفت/ عشریه از اولیا الله بودگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: هفته گذشته بود که پیکر شهید عشریه پس از چهار سال از شهادتش به کشور بازگشت. شهید عشریه متولد سال 1356 در شهر نکا مازندران بود که پس از پایان تحصیلات خود در راهنمایی و دبیرستان تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته ریاضی درس خواند و با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در رشته فنون نظامی در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری نیز فارغ‌التحصیل شد. او پس از چندین بار تلاش برای اعزام به سوریه بالاخره در پاییز سال 94 موفق به حضور در جبهه مقاومت شد تا اینکه در فروردین ماه سال 95 بر اثر برخورد به کمین دشمن در منطقه العیس جنوب حلب به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند. شهیدی که به گفته خودش راهش را با آگاهی و معرفت انتخاب کرده بود و سرانجام برات شهادتش را از اهل بیت (ع) گرفت و با وجود سه فرزند دختر زمینی شدن را برنتابید و آسمانی شد.

در حاشیه مراسم وداع با پیکر شهید و در فرصتی کوتاه قسمت شد تا گفت‎وگویی کوتاه با «ساره عیسی پور» همسر شهید ابراهیم عشریه داشته باشیم و از او درباره شهید بشنویم. در ادامه بخش دوم مصاحبه خبرنگار دفاع‌پرس با وی را می‌خوانید. پیش از این بخش اول مصاحبه منتشر شده است.

لحظات دلتنگی حضرت رقیه را یاد کنید

دفاع‌پرس: در این‌باره از شما چیزی نمی‌خواست؟

عیسی‌پور: به من هم گفت خانم تصمیم قطعیت را گرفتی یا نه؟ اگر من شهید شدم پشیمانی و شکایتی نداشته باشی. من هم به هر حال با این اعتقادات بزرگ شدم و زندگی کردم، آن روز را مرحله عملی همه آنچه دیده و شنیده بودم درک کردم. لحظه‌ای که سر شهید را در معراج الشهدا در بغل گرفتم به او گفت خیلی شرمنده هستم، چون می‌دانم آنقدر خوب نیستم که مردم چنین احترامی به من داشته باشند، این لطف و نظر مردم همه از برکت حضرت زینب (س) است. زمانی هم که حرف از سوریه شد و پرسید رضایت کامل داری، گفتم از من دیگر سنی گذشته، همیشه به روضه‌های امام حسین (ع) در روز عاشورا می‌رفتم و گریه می‌کردم که کاش بودم و در رکاب آقا به ایشان کمک می‎کردم، حالا مرحله عمل رسیده و قبر حضرت زینب (س) در خطر است، بالاتر از این دین‌مان، نظاممان و درخت اسلام که باید آبیاری شود و به دست امام زمان (عج) برسد در خطر است، من چه کسی هستم که بگویم اجازه نمی‌دهم. به زبان گفتم من راضی هستم، در پناه خدا باشی، اگر قسمتت شهادت شد دیدار به قیامت. در دلم به حضرت زینب (س) گفتم اگر اتفاقی برای همسرم افتاد دست ما را بگیرید. به حضرت رقیه (س) گفتم شما با دست کوچکت دست ما را بگیر، چون بچه‌ها کوچک هستند و نبود پدر برای آن‌ها سخت است. خودش هم می‌گفت اگر شهید شدم و دلتنگ شدید به یاد حضرت رقیه (س) بیفتید.

دفاع‌پرس: زمان‎هایی که دلتنگ شهید می‌شدید چه می‌‎کردید؟

عیسی‌پور: وقتی بچه‌ها دلتنگ می‌شدند دلتنگی من هم بیشتر می‌شد اما نباید جلوی بچه‌ها چیزی بروز می‌دادم، چون نمی‌توانستم گریه کنم به حضرت زینب (س) متوسل می‌شدم و می‌گفتم یا حضرت زینب (س) درد من در مقابل شما کوچک است شما با آن همه زجر و عذابی کشیدید من شوهرم را ندیدم شما سربرادرتان را دیدید، شما تهمت شنیدید اما به من همه احترام می‌گذارند، این دلتنگی را به آرامش تبدیل کن.

برات شهادتش را در اربعین گرفت

دفاع‌پرس: گفتید صحبت از شهادت کرده بود، این صحبت چه بود؟

عیسی‌پور: قبل از رفتن به سوریه سفر اربعین رفته بود. وقتی آمد گزارش سفرنامه‌ای به استاد اخلاق داده و گفته بود در اربعین برات شهادت را گرفتم. از سوریه که آمد 90 درجه تغییر کرده بود، خوب بود ولی بهتر شده بود، نماز شبش طولانی با اشک و شعر بود، گاهی اوقات دلتنگ می‌شوم که کاش بود تا صدای مناجاتش را شب‌ها بشنوم.

دفاع‌پرس: خاطره‌ای به یاد دارید که دوستان شهید از منطقه تعریف کرده باشند؟

یکی از دوستانش تعریف می‌کرد شهید عشریه همه چیزش به جا بود، سرجای خودش سیاست داشت و آن را بروز می‌داد یکبارکه برای شناسایی رفته بودیم وقتی دید دشمن در حال اذیت کردن است گفته بود من بلند می‌شوم و شعر مازندرانی می‌خوانم تا چشمشان کور شود که ما شاد هستیم، با وجود آتش سنگین بلند شد و چند بیت شعر مازندرانی خواند و وقتی تیربار دشمن شروع کرد به زدن، گفت آخیش ، نشان دادم که دشمن عددی نیست و من نمی‌ترسم، در واقع اینطوری شجاعتش را نشان داد.

دخترم دنبال مزار بابا در گلزار شهدا می‌گردد

دفاع‌پرس: بچه‌ها با شهادت پدر کنار آمده‌اند؟

عیسی پور: بله.البته خیلی سخت است. دختر کوچکم کلاس اول است، زمان‌هایی که خودشان دوست دارند آن‌ها را به گلزار شهدا می‌برم. تازه سواد یاد گرفته و سنگ قبرها را می‌خواند، یکبار گفت عکس بابا اینجاست اما سنگ قبرش کو؟ اسم شهدا را می‌خواند و می‌گفت پس قبر بابا کجاست؟ گفتم بابا هنوز پیش حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) است. سوریه که رفته بودیم گفته بودم بابا اینجا است.

دفاع‌پرس: وصیت شهید به خانواده چه بود؟

عیسی پور: بیشترین و مهمترین قسمت وصیتش به دخترانش است. وصیتش این بود که مناسبت‌های شهادت و میلادها را جدی بگیرید و به راحتی از آن نگذرید. یاد و ذکر امام زمان (عج) را هر روز داشته باشیم تا ایشان هم به یاد ما بیشتر باشد. توسل به حضرت زهرا را داشته باشیم، نماز را اول وقت اقامه کنیم، احترام به مادر بگذارید، مطیع ولی فقیه باشید، دشمن را خوب بشناسید و راه درست را انتخاب کنید، اگر مطیع رهبری هستید در عمل هم نشان دهید و اینطور نباشد که بگویید مطیع هستم ولی کار اشتباه کنید اگرنه وقتی امام زمان (عج) ظهور کند به راحتی نمی‎توانیم ایشان را بپذیریم.

عشریه از اولیا الله بود

دفاع‎پرس: گویا شهید در کلاس‌های اخلاق شرکت داشتند، چه شد که وارد این کلاس‌ها شد؟

شهید در دوره نوجوانی تغییرات خاصی کرد. گویی یکباره ارادت به کلاس‌های قران و جلسات پیدا کرد. تا اینکه من هم دیپلم گرفتم و در کلاس‌های مربیگری قرآن در شهر نکا پذیرفته شدم. در مجمع‌های قرآنی که با حضور خانم‌ها و آقایان تشکیل می‌شد شهید من را در آن کلاس‌ها انتخاب کرد و گفته بود دختری می‌خواهد که با او زندگی‌ای در سایه قرآن و اهل بیت (ع) را داشته باشد.

در سربازی با استاد اخلاقش آشنا شد و به این حقیقت رسیده که روزمرگی‌ها روحش را بی نیاز نمی‌کند. معتقد بود این کلاس‌ها باعث ذکر و یادآوری خدا می‌شود. در اصفهان که زندگی می‌کردیم شب‌های جمعه به کلاس‌های استاد در قم می‌آمد. به قم که مهاجرت کردیم شرکت در کلاسها راحت‌تر شد. می‌گفت این کلاس‌ها برایم برکت است و توانستم راحت‌تر راه درست را انتخاب کنم.

بسیاری از دوستانش و دانشجوهایش را به این کلاس‌ها آورد. استادش می‌گفت شهید عشریه از اولیا الله بود. یعنی آنقدر مقامش بالا بود که به درجه شهادت رسید.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار