انقلابی بودن را با هیچ چیز معامله نخواهم کرد

۴۰ سال گذشت، بیش از ۴۰ دوست رفتند، یکّه و تنها، همچنان به دیوار‌های گچی که زیر بار طرح‌ها و نقاشی‌ها، خسته نشسته‌اند، می‌نگرم و بوی رنگ کهنه را استشمام می‌کنم. و من هنوز انقلابی مانده‌ام و ان‌شاءالله این انقلابی بودن را با هیچ چیز معامله نخواهم کرد!
کد خبر: ۳۵۳۳۳۳
تاریخ انتشار: ۱۸ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۴۵ - 09July 2019

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «حمید داودآبادی» رزمنده، جانباز و پژوهشگر دفاع‌مقدس، ضمن بیان خاطره‌ای از دوران انقلاب اسلامی در صفحه اجتماعی خود، نوشت:

از اولین روز‌های پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، ذوق و شوق فعالیت در راه انقلاب، در وجودم ریشه دواند و با هر وسیله ممکن و همه هم از همان مقدار اندک پول توجیبی‌ام (روزی ۲۰ ریال) شکل می‌گرفت.

عشقم این بود بروم دم بیمارستان و در سطل آشغال آن‌جا، فیلم‌های رادیولوژی را که انداخته بودند دور بردارم، روی آن عکس و متن موردنظرم را بکشم، با تیغ ریش تراشی پدرم که یواشکی برمی‌داشتم، آن را ببُرم و کلیشه درست کنم.

مرحله بعد این بود که چند روزی بی‌خیال خوردن کیک در مدرسه شوم، پول‌هایم را جمع کنم و یک قوطی رنگ اسپری به قیمت ۹۰ ریال بخرم.

انقلابی بودن را با هیچ چیز معامله نخواهم کرد

مرحله اصلی هم این بود که نصف شب، گاه در سرمای استخوان‌سوز زمستان، یکّه و تنها، راه بیافتم در کوچه و خیابان، کلیشه را بگذارم روی دیوار و فیسسسسس رنگ را بپاشم روی آن.

وقتی کلیشه را برمی‌داشتم، از دیدن هنرنمایی خودم کلی حال می‌کردم.

چندباری هم با منافقین و کمونیست‌ها درگیر شدم و البته من که بچه بودم و تنها، و آن‌ها چندنفر و سن‌شان از من بیشتر، پا به فرارم خوب بود!

طبقه بالای خانه پدرم، یک انباری کوچک ۸۰ سانتی‌متر در ۲ و نیم متر داشتند که یواش‌یواش وسایلم را که گذاشتم آن‌جا، صاحبش شدم.

کلیشه‌ها را که می‌بریدم، همان‌جا روی دیوار امتحان می‌کردم.

پریشب بعد ۴۰ سال، رفتم سراغ انباری و از آثار هنری خودم عکس گرفتم.

چقدر دلم تنگ شده برای تابستان‌های گرم که در آن‌جا عرق می‌ریختم و کلیشه درست می‌کردم.

شهید «مصطفی کاظم‌زاده» عاشق آن‌جا بود. وقتی می‌آمد خانه ما، بیشتر پاتوقش آن‌جا بود و گیر می‌داد که ساختن کلیشه را یادش بدهم.

حس و حال و نفس شهیدان «مصطفی کاظم‌زاده»، «نادر و کیوان محمدی»، «علی مشاعی»، «حسین نصرتی»، «مهدی حقیقی»، «علی نوروزی» و «علی خدابنده‌لو» هنوز در آن‌جا به مشام می‌رسد.

انقلابی بودن را با هیچ چیز معامله نخواهم کرد

بر خود می‌بالم که:

۴۰ سال گذشت، بیش از ۴۰ دوست رفتند، یکّه و تنها، همچنان به دیوار‌های گچی که زیر بار طرح‌ها و نقاشی‌ها، خسته نشسته‌اند، می‌نگرم و بوی رنگ کهنه را استشمام می‌کنم؛ و من هنوز انقلابی مانده‌ام!

و ان‌شاءالله این انقلابی بودن را با هیچ چیز معامله نخواهم کرد!

«اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا»

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار