نقش کلیدی شهید «صیاد شیرازی» در عملیات مرصاد/ عملیات سایبری عمده فعالیت منافقین است

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) در عملیات «مرصاد»، گفت: شهید «صیاد شیرازی» در عملیات «مرصاد» با تیم هوانیروزی که سازماندهی کرده بود، تأثیر بسزایی داشت.
کد خبر: ۳۵۵۸۴۱
تاریخ انتشار: ۰۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۶:۱۹ - 29July 2019

شهید صیاد نقش کلیدی در عملیات مرصاد داشت/ عملیات سایبری عمده فعالیت منافقین استبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس به نقل از «تسنیم»، سردار «اسدالله ناصح» از فرماندهان دفاع مقدس شامگاه (یک‌شنبه) در برنامه «جهان‌آرا» با محوریت بازخوانی عملیات غرورآفرین مرصاد و بررسی وضعیت فعلی منافقین، در پاسخ به سؤال مجری مبنی بر اینکه «چه اتفاقی افتاد در حالی که یک هفته از پذیرش قطعنامه می‌گذشت و خیلی‌ها تصورشان این بود که دوران جنگ تمام شده به‌طور عجیبی بیش از ۱۰۰ کیلومتر از خاک ما اشغال شد؟»، اظهار داشت: قبل از عملیات مرصاد عراقی‌ها یک حرکتی را شروع کرده بودند و در عملیات والفجر ده که ما در حلبچه بودیم از جنوب این حرکت آغاز شد و شروع به بازپس‌گیری سرزمین‌هایی کردند که ما گرفته بودیم.

وی افزود: آن‌ها از منطقه فاو شروع کردند و به‌ترتیب به منطقه سرپل‌ذهاب رسیدند. این کار بدون مقدمه انجام نشد یعنی ما اگر بحث منافقین را از عراق منفک کنیم به‌محض این‌که قطعنامه پذیرفته شد همه غافلگیر شدند، حتی خود عراقی‌ها و دنیا غافلگیر شدند که ما قطعنامه را پذیرفتیم.

ناصح ادامه داد: در نیمه‌شب ۲۶ تیرماه ۱۳۶۷ قطعنامه را پذیرفتیم و ابلاغ رسمی آن صبح ۲۷ تیرماه بود که اعلام جهانی شد.

وی ادامه داد: در این غافلگیری منافقین با توجه به تبلیغاتی که درباره جمهوری اسلامی کرده بودند و اکنون هم مطالب دیگری را مطرح می‌کنند جنگ را عاملی می‌دانستند که جمهوری اسلامی همه مشکلات خود را پشت جنگ مخفی کرده و توانسته خود را سرپا نگه دارد بنابراین به محض پذیرش قطعنامه، خواستند حرکتی را شروع کنند و به نیرو‌های شان اعلام کردند.

ناصح بر همین اساس اضافه کرد: مسعود رجوی همان زمان یک سخنرانی کرد و حتی جلسه نظامی با صدام داشت. بعد از این که عراقی‌ها در جنوب با مشکل برخورد کردند مجدد همه آن چیز‌هایی که آن‌ها گرفتند در مدت خیلی کوتاهی ما پس گرفتیم و حتی آمادگی جنگ پیدا کردیم، اما قطعنامه پذیرفته شده بود و امام مخالفت کردند، ایشان ابلاغ کرده بودند که فقط اگر اقدامی کردند شما مقابله به مثل کنید از آنجایی که ما قطعنامه را پذیرفته بودیم باید به عهدی که کردیم پایبند باشیم؛ ولی رجوی در سخنرانی خود اعلام کرد که ما باید یک حرکت جمعی کنیم که از مهران تا تهران نام گرفت.

این فرمانده دوران دفاع مقدس ادامه داد: با فراخوانی که از سراسر دنیا انجام دادند در مجموع حدود ۵ هزار و ۱۰۰ نفر نیرو فراهم و در ۲۵ تیپ از ۲۷ تیرماه تا ۳ مرداد خود را سازماندهی کردند و عراق هم از این‌ها پشتیبانی کرد و حتی به صورت خصوصی رجوی به صدام قول داد که من حداقل تا همدان را می‌روم و برنامه ریزی شان این بود که طی ۳۳ ساعت خود را به تهران برسانند.

سردار ناصح عنوان کرد: منافقین عملیات را در پنج مرحله تقسیم بندی کردند و عراقی‌ها هم عملیات خود را شروع کردند و همین طور که از جنوب شروع کرده بودند در غرب شروع و به قصرشیرین حمله کردند و سرپل ذهاب را هم گرفتند و تا تنگه کل داوود آمدند.

وی افزود: تنگه «کل داوود» تنگه‌ای است که وقتی وارد آن می‌شویم وارد سرپل ذهاب شده و بعد از به گردنه پاطاق می‌رسیم. بعد از این عراقی‌ها خط را شکستند. تصور آن‌ها این بود که عمده نیرو‌ها به جنوب رفتند و البته واقعیت هم داشت، نهایتاً رجوی می‌گوید اکنون دیگر پاسداران نیستند که مقابل شما بایستند، اما یک تصور غلط را هم به نیروهایشان دادند.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداءء در عملیات مرصاد گفت: یک نواری از آقای عطایی از فرماندهان ارتش آزادیبخش - که قرار بود آن زمان فرماندهی تهران را بگیرد - داریم، زمانی که فرمانده این تیم صحبت می‌کرد می‌گفت: آنقدر در ایران اختناق است که ما برای شکسته شدن این طلسم این عملیات را انجام می‌دهیم و بحث این است که صدای شنی تانک‌های شما اگر روی آسفالت ایران بلند شود همه مردم به استقبال شما می‌آیند.

سردار ناصح در پاسخ به این سوال که چه می‌شود که آن‌ها به چنین تحلیلی می‌رسند، گفت: وقتی که تاریخ منافقین را می‌خوانیم می‌بینیم آن‌ها آنقدر خود را از لحاظ فضای فکری محصور می‌کنند که اجازه نمی‌دهند زیر مجموعه هایشان حتی در مسایل معمولی هم فکر کنند، هر چیزی که آن‌ها گفتند و دیکته کردند باید نیروهایشان عمل کنند حتی سران‌شان مانند مریم رجوی وقتی جهش ایدئولوژیکی کرد متوجه شد و دستش آمد و طلاق گرفت و زن مسعود رجوی شد؛ خب این زیرمجموعه چگونه باید بفهمد و هضم کند؟

وی ادامه داد: آن‌ها این‌گونه زیرمجموعه را با هدف خود هماهنگ می‌کردند؛ آن‌ها با این طرز تفکر سال‌ها کار کردند تا به محض این که یک تفکر را انجام می‌دهند ظرف شش روز این راه را سازماندهی می‌کنند و نهایتا یک حرکت انتحاری انجام می‌دهند لذا از نظر ما این یک هدیه بود که خدا در آخر جنگ به ما عطا کرد چرا که منافقین نیرو‌های معمولی نبودند و خوب می‌جنگیدند؛ اما بستری فراهم شد که ما بتوانیم تعداد زیادی از منافقین را از بین ببریم.

این فرمانده دفاع مقدس بیان کرد: این که بگوییم آن‌ها افراد بی عرضه بودند این طور نیست، آن‌ها افراد تحصیل کرده بودند؛ بدنه منافقین خیلی خوب می‌جنگیدند. این‌ها از نظر ساختار نظامی گروه‌های چریکی بودند ما برای تعداد زیادی از این‌ها برنامه ریزی می‌کردیم تا دستمان به این‌ها برسد، اما خودشان در این عملیات با پای خود آمدند.

سردار ناصح ادامه داد: آن‌ها تا اسلام آباد را درست آمدند در این زمان بندی قرار بود که آن‌ها تا ساعت چهار و نیم بعد از ظهر از مرز رد شوند که این طور هم شد، مقاومتی هم نبود، چون شهر سرپل ذهاب سقوط کرده بود لذا تنها مسیر را ادامه دادند.

وی تصریح کرد: منافقین طبق برنامه‌ریزی باید به اسلام‌آباد و بعد کرمانشاه می‌رفتند، در تقسیم بندی خود سه گردان را مشخص کرده بودند که آقای جهانگیر بیاید و خط را پاکسازی کند تا نهایتاً خودشان را به اسلام‌آباد برسانند. قرار بود به محض اینکه کرمانشاه را گرفتند آنجا جمهوری دموکراتیک را اعلام کنند و بعد از آنجا عملیات را به سمت همدان و قزوین ادامه دهند.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در عملیات مرصاد افزود: در همان حرکتی که عراقی‌ها کردند یک اتفاق افتاد و من در منطقه جا مانده بودم. از آنجایی که من یک سری موارد را از عراقی‌ها دیده بودم و شاهد بودم، سریع به من گفتند خود را به کرمانشاه برسان. من به اسلام آباد و بعد به سرعت کرمانشاه رفتم. وقتی به سپاه رفتم گفتند برو به قرارگاه؛ آقای احمدی مقدم از خوزستان آمده بود همچنین آقای سردار دانشیارآنجا بود که در آن زمان جانشین دفتر فرمانده کل سپاه بود. فرمانده قرارگاه نجف هم حضور نداشت؛ چرا که در جنوب بود البته سردار شعبانی حضور داشت، یک نفر دیگر هم بود که بنده حضور ذهن ندارم که چه کسی بود.

سردار ناصح اضافه کرد: بحث این بود و آقای هاشمی دنبال این بود که چه استعدادی از عراق در غرب کشور آمده است و چقدر نیرو برای او مانده است؟ بنده هم گفتم از نظر من یک لشکر در سرپل ذهاب در منطقه غرب آمده است که ایشان می‌گفت: یک تیپ بیشتر نباید باشد. همینطور که مشغول صحبت بودیم ساعت پنج و نیم بعد از ظهر گفتند نیروی عراق دارد از گردنه پاطاق بالا می‌آید، همه تعجب کردند که بعد از ظهر بدون تأمین نیرو‌های نظامی در جاده تخته گاز بگیرند و بیایند و این خیلی بعید است.

وی افزود: من آنجا شروع به توضیح کردم، آن‌جا با عراقی‌ها درگیر بودیم و بحث بود که گردان‌ها جابجا شوند. یک گردان مربوط به تیپ ویژه بود که قرار بود بروند و یک گردان هم مربوط به لشکر ۵۷ بود که سردار نوری پشت خط مانده بود و منتظر بود؛ همین طور به ترتیب سوال کردند که گردان‌ها چه شدند و چه استعدادی در دستمان هست؟ که اگر عراق حرکت مجددی کرد و خواست از سرپل بیاید ما بتوانیم عمل کنیم.

این فرمانده دفاع مقدس بر همین اساس یادآور شد: ساعت ۶ تحقیق کرده بودند و نهایتا گفتند این‌ها منافقین هستند. هیچ کس آن موقع نمی‌دانست که این‌ها منافق هستند و همه فکر می‌کردند عراقی هستند، نیرو‌های منافق مقاومت‌های محدود خود را انجام می‌دادند و بسته به شرایط برادران ارتش و سپاه هم حضور داشتند، اما سازمان یافته نبودند چرا که خط شکسته شده بود؛ درگیری‌ها ادامه پیدا کرد و وقتی فهمیدیم منافقین هستند شکل قضیه مشخص شد و آقای هاشمی گفت: تیپ عوض شود، من به ستاد رفتم که هیچ کس نبود و فقط آقای نائینی آنجا بود.

وی افزود: ستادی در خود سپاه چهارم تشکیل شد که استاندار و مابقی در آنجا آمدند تا ببینیم باید چه کنیم، تنها کاری که در آن جا می‌شد انجام داد در مرحله اول این بود که ما نیرو تجهیز و ساماندهی کنیم.

سردار ناصح عنوان کرد: منافقین که رسیدند عملیات ادامه پیدا کرد، هر چه بیشتر می‌آمدند شدت عملیات بیشتر می‌شد؛ مردم هم به سمت اسلام آباد هجوم آورده بودند همه نیرو‌هایی که آنجا برای پشتیبانی بود سازماندهی شدند و درگیری‌ها انجام می‌شد.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در عملیات مرصاد ادامه داد: ما در اول انقلاب سبوعیت منافقان را دیده بودیم یعنی صحنه‌های خیلی وحشتناکی را از کشتار مردم بی گناه رقم زدند آن‌ها حتی افراد خود را به شکل فجیع تکه تکه کردند و آتش زدند ما این‌ها را دیده بودیم، اما وقتی تاریخ رد می‌شود معمولا حافظه ضعیف است و این‌ها در ذهن نمی‌ماند. در آنجا ما شاهد جنایت‌هایی بودیم که از یک نیروی نظامی بعید است مثلا در کرند حدود ۱۳ نفر که بسیجی سرباز بودند را اسیر کرده بودند آن‌ها را دست بسته کنار دیوار تیرباران کردند.

وی افزود: وقتی به اسلام‌آباد رسیدند اوضاع فرق کرد یعنی سبوعیت این‌ها خیلی بیشتر خود را نشان داد. آن‌ها در بیمارستان ریختند و مجروحین را زنده زنده آتش زدند فیلم‌های این هم موجود است. آن‌ها مجروحین و شهدا را روی هم ریختند و تلمبار کردند و بیمارستان و مجروحین را همگی با هم آتش زدند؛ صحنه خیلی فجیع بود که تحمل آن حتی برای کسانی که در صحنه بودند سخت بود، اما بنده به آنجا نرسیدم، چون طبق نقشه‌ای که داشتم در عقب مجبور به سازماندهی نیرو بودم تا برای جلو بفرستم تا به سمت کرمانشاه نیایند، چون کسی از فرماندهان نبود و همگی به جنوب رفته بودند.

سردار ناصح ادامه داد: صحنه‌های عجیبی در این قضایا اتفاق افتاد. شما تصور کنید یک ستون می‌زدند و می‌کشتند و جلو می‌آمدند. مردم همه فرار می‌کردند و انقدر ازدحام شده بود که از اسلام آباد به سمت کرمانشاه تلاش می‌کردند راه را باز کنند تا بتوانند ستون را رد کنند. نرسیده به گردنه تانک روی ماشینی رفته بود که در آن پر از آدم بود در آن بچه زن و پیر و جوان بود.

وی خاطرنشان کرد: منافقین علامت مشخصی نداشتند، آن‌ها لباس خاکی داشتند و بچه‌های ما هم لباس خاکی داشتند و به اشتباه گاهی همدیگر را می‌زدند یا وسط کار هم می‌فهمیدند که طرف منافق یا بسیجی است. منافقین همدیگر را می‌شناختند، اما بچه‌های ما همدیگر را تشخیص نمی‌دادند و وقت زیادی گرفته شد و تعداد زیادی تلفات به ما اضافه شد و منافقین، بسیاری از مردم را از بین بردند. آن‌هایی که دم از خلق می‌زدند همه چیز را آنجا تمام کردند.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در عملیات مرصاد گفت: منافقین همه چیز را از بین می‌بردند تا به اهدافی که می‌خواستند برسند. تقریباً مردم از گردنه چهارزبر رد شده بودند و ما توانستیم آنجا خط تشکیل دهیم؛ آنچا یک اتفاق بد برای من اتفاق افتاد.

سردار ناصح ادامه داد: دو گردان در جنوب می‌رفتند که وسطه دشت حسن آباد با منافقین برخورد کردند؛ ایرانی‌های مخالف جمهوری اسلامی و عراقی‌های مخالف با همدیگر برخورد کرده بودند و برخورد‌های جدی در اینجا شروع شد که بچه‌ها با آن‌ها درگیر شدند و تلفاتی از منافقین گرفتند.

وی افزود: بچه‌های لشکر انصار همدان مقر داشتند که سریع سازماندهی شد مقری هم بچه‌های دامغان داشتند و آن‌ها را به جنگ فرستادند و تقریباً آن جا خط تشکیل شد.

این فرمانده دوران دفاع مقدس بیان کرد: با توجه به آشنایی که درمنطقه داشتم هماهنگ می‌کردم که به افراد تجهیزات برسانیم، عموما هماهنگی‌ها تلفنی انجام می‌شد؛ این مرحله به این شکل پیش رفت تا این که نیرو‌ها به شهر آمدند و همزمان، چون عراقی‌ها پشتیبانی می‌کردند و مقامات سپاه را زدند و بمباران کردند خیلی از مردم، شهر را خالی می‌کردند.

سردار ناصح افزود: از بیستون تا کرمانشاه ۳۵ کیلومتر بود نیرو‌هایی که رسیدند می‌گفتند ما هشت ساعت است که در راه هستیم از طرفی مردم خارج می‌شدند و از آن طرف نیرو‌های تجهیز شده به داخل می‌آمدند تا در مقابل این‌ها بایستند. در روز چهارم شهید صیاد با وجود اینکه سمت رسمی در ارتش آن زمان نداشت، اما آمد و تیم نیروی هوایی و هلیکوپتر را هماهنگ و شروع به عملیات کرد. عملیات‌هایی که با هلیکوپتر عقبه‌های منافقین را می‌زدند.

وی اظهار داشت: همزمان نیرو‌های دیگر هم می‌آمدند و بین اسلام آباد و کرمانشاه به منافقین حمله کردند یعنی منافقین در کمین این‌ها افتادند و منجر به یک درگیری شد. تا قبل از عملیات ۵ مرداد این اتفاق افتاد و عده‌ای از لشکر ۲۷ آمدند و درگیر شدند.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در عملیات مرصاد تصریح کرد: وقتی چهارزبر بسته شده بود دیگر منافقین در جاده ایستاده بودند و هیچ کاری نمی‌توانستند انجام بدهند و فقط نیروهایشان تلاش می‌کردند که خط را بشکنند.

سردار ناصح گفت: عملیات روز پنجم همزمان با آمدن نیرو‌ها بود که فرماندهی از ارتفاعات اطراف عبور کرده و از چند جا روز پنجم به پهلو‌های منافقین زدند به سرعت هم قضیه حل شد یعنی آن‌ها را جمع کردند و تلفات خیلی زیادی به منافقین وارد شد.

وی ادامه داد: نزدیک به دو هزار نفر از بین ۵۰۰۰ نفر که منافقین سازماندهی کردند کشته شدند، چهارصد نفر هم مجروح داشتند و بقیه هم فرار کردند.

سردار ناصح خاطرنشان کرد: شهید صیاد واقعاً در این عملیات نقش کلیدی داشت. تیم هوانیروزی که سازماندهی کرده بود تاثیر بسزایی داشت. خود ایشان آن‌ها را حمایت و هدایت می‌کرد و خود با هلیکوپتر برای زدن ستون منافقین می‌رفت. هلیکوپتری را که منافقین توانستند بزنند در مرحله‌ای بود که بالا سر ماشین منافقین بود یعنی فاصله خیلی کوتاهی بین آن‌ها بود یعنی آن‌ها در این حد وارد کارزار شدند و این قبل از عملیاتی بود که با رمز یا علی شب پنجم شروع شد.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در عملیات مرصاد گفت: در آن شب با وجود اینکه جناح‌ها وارد شدند با توجه به اینکه من در منطقه بودم یک گردان از بچه‌های لشکر ۷۱ روح الله اراک با فرماندهی آقای سلیم آبادی آمدند و با هم رفتیم تا بتوانیم عقبه منافقین را روی گردنه پاطاق ببندیم. مشکلاتی در مسیر پیش آمد و با توجه به اینکه مسیر شناسایی شده نبود بچه‌ها مسیر را گم کردند. بعد نیرو‌ها برای انجام عملیات حرکت کردند زمانی که رفتیم به صبح خوردیم و دیدیم که منافقین فرار کردند؛ بقیه منافقین که ضربه خورده بودند و در ارتفاعات فرار کرده بودند.

وی افزود: کار اساسی پاکسازی ارتفاعات بود؛ مسئولیت پاکسازی از اسلام آباد تا کرند با من بود. در زمینه پاکسازی عمدتا تیم‌های اطلاعاتی کار می‌کردند؛ ما خبر داشتیم که مثلا از این روستا دو نفر غریبه هستند این دو از منافقین بودند که شناخته شده بودند. بنده آمار ریز دارم و ما ۱۲۰ نفر دقیقا از آن‌ها تلفات و اسیر گرفتیم و یک ماه این پاکسازی به طول انجامید.

فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهداء در عملیات مرصاد گفت: مورد داشتیم که حتی منافق نزدیک مرز گیر افتادند یک زن و مرد بودند که مرد کشته و آن زن را اسیر کردیم.

سردار ناصح تصریح کرد: یکی از خانم‌هایی که به عنوان اسیر گرفته بودیم ۲۰ روزی بود که از عملیات گذشته بود که گروه‌های مختلف برای بازدید از منطقه می‌آمدند یک سری از خانواده شهدا را برای بازدید آورده بودند که اتفاقاً به آن خانم گفتیم که برای خانواده شهدا صحبت کن. به بچه‌ها هم گفته بودیم مبادا پرخاش کنید؛ از آن خانم خواستیم تا صحبت کند که چرا آمده و چنین کاری را در کشور خود علیه مردم کشورش انجام داده و چه چیزی به او گفتند و چه تصویری برای او درست کردند که شوهرش در جایی دیگر کشته شده بود و خود هم برای جنگ آمده بود. در ابتدا قبول نمی‌کرد که صحبت کند وقتی پیغام دادیم که کسی با تو کاری ندارد شروع به صحبت کرد. با همه توصیه‌هایی که کرده بودیم یکی از مادران شهدا نتوانست خود را کنترل کند و بلند شد که او را بزند؛ خانم‌ها او را آرام کردند، این خانم گفت: چهارشنبه ۲ هفته پیش قرار بوده ما تهران باشیم و بچه‌های من را در تهران تحویل من بدهند یعنی نزدیک ۲۰ روز بعد از اینکه اسیر شده بود گفت: دو هفته قبل قرار بوده این‌ها تهران باشند و بچه‌های خود را تحویل بگیرند یعنی با این دید و انگیزه این‌ها را برای کار آورده بودند.

سردار ناصح بیان کرد: ما نوار‌های مختلف داریم که فحش می‌دهند و داد می‌زنند؛ بعد از شروع عملیات درگیری‌هایی بین خود داشتند که به محض این که این‌ها دیدند راه بسته شده و مشکل پیدا کردند درگیری آن‌ها شروع می‌شد و مشخص بود که چه کار می‌خواهد بکنند. برخی‌ها هم فحش می‌دادند و بد و بیراه می‌گفتند که قرار بوده که در تهران به استقبال ما بیایید این چه وضعی است؟ به ما وعده دادید پس چرا محقق نشد حتی در نواری که آقای عطایی در آن صحبت می‌کند می‌گوید نهایتا پایگاه‌های سپاه -که از آن با عنوان پایگاه‌های دژخیم نام می‌برد- را به راحتی از بین خواهیم برد و عمده مردم به استقبال شما می‌آیند.

وی ادامه داد: بعد از اینکه این اتفاق افتاد و فهمیدند که منافقین حمله کردند امام فرمانی دادند تا جبهه‌ها را تقویت کنند. هجوم زیاد شده بود و مردم یک مرتبه ریختند. افرادی را در این مرحله دیدم که در طول جنگ ما آن‌ها را ندیده بودیم، اما برای این قضیه آمدند. ما امکان تجهیز اصلا نداشتیم؛ معاون وزیر آمده بود و به من می‌گفت: من باید چه کار کنم؟ که ما او را به اسلام آباد و کرمانشاه بردیم و گفتم چند بولدوزر از تشکیلات وزارت راه به ما بدهید.

این فرمانده در بخش دیگری از سخنانش عنوان کرد: در پاکسازی کمتر از مسئولان منافقین می‌گرفتیم، اما در حین عملیات چند نفر از مسئولان آن‌ها مانند آقای شاهسوندی به عنوان شورای مقاومت را گرفتیم. زمانی که عملیات تمام شده بود اول نمی‌دانستند که این سعید شاهسوندی است به محض این که ما فهمیدیم او کیست سریع او را به عقب منتقل کردند و اطلاعات خوبی داشت و با ما همکاری کرد. مثلاً آقای مهدوی از فرمانده همدان بود که قرار بود همدان را بگیرد، او جزو کسانی بود که دستگیر شد. در مجموع ۴ نفر از مسئولان شان بین دستگیرشدگان بودند.

سردار ناصح اعلام کرد: خیلی از مسئولان در این عملیات از بین رفتند و کشته شدند و آن‌هایی هم که فرار کردند اندک بودند. از ۵۰۰۰ نفر ۱۹۹۰ نفر کشته، ۴۰۰ نفر مجروح، تعدادی اسیر و مابقی که اندک بودند فرار کردند.

وی گفت: بعد از برگشت آن‌ها، رجوی سخنرانی کرد که شما قهرمانان بزرگ بودید؛ ما گفتیم این‌ها چقدر پررو هستند با این همه صدماتی که دیدند باز به نیروهایشان قوت قلب می‌دادند که شما افتخار آفریدید و فرار کردید!

این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: غافلگیری عملیات از این بابت است که کسی فکرش را هم نمی‌کرد که منافقین اینقدر حماقت کنند و یک مرتبه راه بیفتند و با هواپیمای عراقی از طریق بمباران پشتیبانی شوند وگرنه نسبت به کل عملیات غافلگیری وجود نداشت.

سردار ناصح در ادامه عنوان کرد: قبول قطعنامه در آخر جنگ باعث شد که فکر کنند ما ضعیف شدیم و همین به منافقین تسری پیدا کرد. بخشی از این توهم توسط منافقین به عراقی‌ها القا شد.

این فرمانده دفاع مقدس ادامه داد: با تغییراتی که در کل منطقه انجام شد و صدام از بین رفت، منافقین به عنوان عوامل استکبار بعد از عراقی‌ها با آمریکایی‌ها همکاری کردند.

وی تصریح کرد: منافقین در بحث نظامی مستقیما آمدند و با مردم عراق درگیر شدند و یکی از دلایل نفرت مردم عراق از آن‌ها همین بود.

سردار ناصح ادامه داد: در جریان قیام مردم عراق علیه صدام، منافقین کشتار بدی کردند و تصویر بدی از خود بین مردم عراق برجای گذاشتند؛ منافقین بعد از اینکه نقش مسلحانه تمام شد در فاز سیاسی و اطلاعاتی رفتند و اکنون سه فعالیت عمده اطلاعاتی، لابی‌گری سیاسی و سایبری انجام می‌دهند و شدیدا در آلبانی علیه ایران کار می‌کنند.

وی درباره خبر‌هایی مبنی بر مرگ رجوی گفت: منافقین خود خبر رسمی تاکنون ار مرگ مسعود رجوی ندادند، اما گفتند و در اخبار هست که دیگر خبری از او نیست و مرده است؛ ما می‌بینیم که خانم او در عملیات‌ها و فعالیت‌ها نقش دارد و همین که خود رمسعود رجوی حضور ندارد مشخص است که مرده و فعالیت ندارد. اما خودشان رسما اعلام نمی‌کنند چرا که می‌خواهند پیش سمپات‌های خود او را زنده نگهدارند تا مواضع خود را پیاده کنند.

سردار ناصح در خاتمه عنوان کرد: ما باید هوشیار باشیم و بدانیم که آن‌ها عناد شدیدی نسبت به ایران دارند و بسیاری از اقداماتی که علیه ما در دنیا اتفاق می‌افتد با لابی گری آن‌ها است و منافقین هستند که پرونده سازی می‌کنند و اطلاعات می‌دهند یعنی از همه اهرم‌های علیه ما استفاده می‌کنند.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها