به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس ابوالفضل ریاضی در گفتگو با خبرنگارما گفت: همه چیز روبهراه بود و هیچ مانعی برای رفتن به جبهه نمانده بود. زمان اعزام اعلام شد و در روز اعلام شده با پدر و مادر و برادران و خواهرم ودوستانم خداحافظی کردم. نخستین بار در زندگیام بود که می خواستم برای مدتی از خانه دور شوم و تازه معلوم هم نبود که برمیگردم یا نه.
اما وقتی پا به جبهه گذاشتم انگار راه زندگی ام را برای همیشه وبا اطمینان پیدا کرده بودم تعجب می کنم چرا بعضی وقت ها می بینم که جوانهای امروزی که حتی سن آنها از 30 ویا 40 هم گذشته می گویند هنوزمانده ام برای زندگی ام باید چگونه برنامه ریزی کنم .
البته در زمانی که ما در حال حاضر به سر می بریم خیلی با گذشته متفاوت است، حالا جنگ جوان ها، جنگ نرم است، لذا آدمها در جنگ نرم باید از سویی با امیال نفسانی خود بجنگند وازطرفی دیگر با شیطنت کسانی که گرفتار امیال نفسانی خود هستند باید مبارزه کنند. آنها باید با دسیسههای مختلف طوری مواجه شوند که برای انقلاب اسلامی باشد نه برای گروه و فرقه خود آدم، لذا اگر چنین شود انسان پیروز میشود.
همه جانبازان شیمیایی همه مثل هم هستند ،وضعیت جسمی آنها همه از هم بدتر است بعضی وقت ها که آنها را می بینم از خود خجالت می کشم که نام خودم را جانباز گذاشته ام چرا که آنها وضعیت جسمی بد وروحی ومعنوی بالایی دارند.
خداوند لعنت فرستد بر کسی که میان تو و آب فرات مانع شد
فرات بهانه هدایت است. و عباس سقای هدایت انسان تا آب ولایت را به کام تشنه کامان حقیقت برساند. در این میان انسانها به چند دسته تقسیم میشوند گروهی راه را باز میگذارند تا ساقی، مشک هدایت را بر ظرف دل آنها متصل سازد. گروهی خود به استقبال عباس میروند تا او بر ظرف معرفتشان بیفزاید. گروهی در برابر علمدار کربلا قد علم میکنند تا مسیر هدایت مسدود شود. اندیشه این گروه بدسیرت با مشربشیطان سیراب است.
السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیر المؤمنین و...
یعنی ابالفضل آنگاه نور افشاند که به مقام بندگی رسید و آنگاه به مدال بندگی نائل آمد که صالح شد و آنگاه به صلاحیت دست یافت که ردای اطاعت از ولی را بر قامت پوشانید.