دکتر علی مرادزاده؛

رقابت دیپلماتیک ایران و امریکا در نشست مجمع عمومی

حضور در مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی است که نمایندگان جمهوری اسلامی در سایه آن صدای حقانیت و مظلومیت جمهوری اسلامی و پیامهای انسان ساز انقلاب اسلامی را به گوش جهانیان برسانند.
کد خبر: ۳۸۶۳
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۷:۲۴ - 28September 2013

رقابت دیپلماتیک ایران و امریکا در نشست مجمع عمومی

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، سرهنگ علی مرادزاده جانشین معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یادداشتی در خصوص سفر رئیس جمهوری کشورمان به نیویورک که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار دادند، نوشت: شصت وهشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد دراوایل مهرماه 92 بحث هاوتحلیل های فراوانی رادرپی داشته است، خبرگزاری ها ورسانه های مکتوب ومجازی ونخبگان جهان هریک در مقطع پیش ازبرگزاری این نشست گمانه زنی هایی را در ابعاد مختلف بویژه دیالوگ های مستقیم یا غیرمستقیم ایران و امریکا مطرح کردندودرحین برگزاری نشست نیز اخبار و تحلیل های یکسویه رسانه های غربی وصهیونیستی درصدد رادیکال کردن فضابودند وبرنامه هایی رانیز برای فضا سازی پس ازنشست کمافی السابق دردستورکاردارند، کسانی که تجارب گذشته جنگ رسانه ای نظام سلطه را درحافظه دارندازاین شگردها آگاه هستند،امریکایی ها درچنین نشست هایی به حسب ظاهر مواضع حقوق بشر خواهانه و ژست آمادگی برای گفتگوومذاکره اتخاذ می کنند تا ازیکسو جامعه جهانی را با خود همراه سازد و از سوی دیگر افکارعمومی رادرداخل ایران علیه نظام تحریک نمایند. با این وجودبرخی اززوایای مواجهه دیپلماتیک وسخنرانی های نمایندگاه دو کشور ایران و امریکا قابل توجه است که به اختصارمورداشاره قرارمی گیرد.

رویکرد امریکا در قبال جمهوری اسلامی

در ایالات متحده امریکا موضوع جمهوری اسلامی ایران همواره به طور جدی و اساسی مورد نظر بوده است، دولتمردان امریکا به ویژه پس از فروپاشی ابر قدرت شرقی (شوروی سابق) در سطوح ایدئولوژیک، راهبردی و تاکتیکی رقیب خود را جمهوری اسلامی می دانند و الهام بخشی و نفوذ انقلاب اسلامی را مانعی برای سلطه هژمونیک خود و شکل دهی به نظام تک قطبی قلمداد می کنند. در هیات حاکمه ایالات متحده و نهادها و موسسات تصمیم ساز و تصمیم گیر آن چهار رهیافت کلان نسبت به جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و تمامی سیاستهای بین المللی و منطقه ای نخبگان و دولت های مختلف این کشورپیوسته متاثراز این دیدگاهها می باشد.نکته قابل توجه اینکه مواضع اصلی ایالات متحده به راحتی تغییر نخواهد کرد وباآمدورفت دولت ها وپارلمان ها دستخوش تحول وتغییر نمی گردند،بااین وجودصداها ونظرات متفاوتی که گاه وبیگاه از این کشوربه گوش می رسد بیانگر یکی از رهیافت های ذیل می باشد واین صداهای نباید به منزله صدای حاکمیت امریکا تلقی شودوباساده لوحی برای آنان فرش قرمزپهن کرد.

1- رهیافت تقابل گرایی:

این رهیافت از نخستین لحظات پیروزی انقلاب اسلامی مطرح شد و دولت های ایالات متحده تا کنون برمبنای آن تمامی قدرت و ظرفیت خویش را برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی ویا نفوذ و استحاله و سقوط نظام جمهوری اسلامی به کار برده است، این رهیافت به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر و توسط نومحافظه کاران تشدید گردید،آنان اسلام سیاسی واستقلال ایران اسلامی را مهمترین دشمن ایالات متحده و جدی ترین مانع سلطه گری غرب می دانند،لابی صهیونیستی، موسساتی چون امریکن اینترپرایز، موسسه واشنگتن برای سیاست خاورمیانه، میزگرد خاورمیانه و... هسته های اصلی این رویکرد هستند و چهره های شاخص آن عبارتند از: ریچارد پرل، مایکل روبین، مایکل لدین ، مارتین کرامر. مسئله هسته ای،بحث حمایت از تروریسم، حقوق بشر، آزادی بیان و... این بهانه های این قماش برای تهاجم و توطئه علیه ایران به شمار می روند. رویکرد تقابل گرایی پرنفوذترین جریان در دولت و کنگره امریکاست و صهیونیسم بین الملل در خط مقدم آن قرار دارد. ماهیت میلیتاریستی و نظامی گری، خشونت محوری، تهدید به حمله نظامی یا موشکی و طرحهای براندازی حاصل چنین تفکری است. 

2-رهیافت تعامل گرایی:

برخی از مراکز یا کارشناسان امریکایی بر این باورند که جمهوری اسلامی نظامی مقتدر و با نفوذ است و امریکا توان حذف آن را ندارد از این رو تهدید و مداخله نظامی می تواند دولت ایران را کاملا تقویت کند و موجب وحدت ملی ایرانیان گردد و زمینه های فعالیت اپوزیسیون و گروههای همسو با غرب را مسدود می سازد.بنابراین دولت امریکا باید با جمهوری اسلامی به مذاکره بنشیند و به توافق برسد همانطور که در عین رقابت و دشمنی با مارکسیسم و رژیم اتحاد شوروی با این کشور رابطه داشت و شوروی سابق را تحمل نمود. آنان معتقدند باید با همکاری دوجانبه و براساس منافع مشترک، ایران را وادار به تغییر رفتار کنند. این رویکرد منافع زیادی نیز برای امریکا به دنبال دارد که امضای پروتکل الحاقی از سوی ایران در سال 2003 یکی از آنهاست، بهره برداری امریکا از منافع عظیم نفت و گاز ایران و خلیج فارس، بهره برداری از موقعیت استراتژیک و ژئواستراتژیک ایران، همکاری دو کشور در جهت تحقق صلح خاورمیانه، کمک ایران به موازنه قدرت در منطقه جنوب آسیا و کشورهای هند و چین، کنترل برنامه هسته ای ایران ودهها مورددیگرنیز از جمله منافع امریکا درپرتو این رهیافت هستند.

مراکزی چون شورای غیردولتی روابط خارجی،موسسه بروکینگز، مرکز نیکسون، بنیاد کارنگی برای صلح جهانی، مرکز بین المللی ویلسون و محققانی نظیر جفری کمپ، ری تکیه، کنت پولاک، سوزان مالون، رابرت هانتر، برژِینسکی، ریچارد هاس، هنری کیسینجر حامیان و نمایندگان رهیافت تعامل گرایی هستند. شورای روابط خارجی امریکا اعلام داشت گفتگو بین امریکا و ایران نیازی به هماهنگی کامل بین دو دولت ندارد بلکه با وجود اختلافات نیز می توان رابطه برقرار کرد. آنان پیشنهادی با عنوان«رهیافت راهبردی نوین در خصوص ایران» ارائه دادند و تصریح کردند فقدان تعامل مناسب با ایران در موقعیت زمانی کنونی، به منافع امریکا در خاورمیانه به عنوان یکی از مناطق حیاتی جهان آسیب رسانده است لذا پیشنهاد می شود تا با انجام مذاکره مستقیم با تهران در خصوص برخی حیطه های خاص با اهمیت برای طرفین، این نقیصه برطرف گردد.(سوزان مالون، موسسه ابرار معاصر تهران، مرداد83، ص10)

3-رهیافت دیپلماسی سیاه:

این رهیافت خواستار برقراری رابطه سیاسی و آغاز گفتگو و مذاکره با جمهوری اسلامی است اما روابط سیاسی و مذاکره را به عنوان ابزاری در خدمت هدف براندازی جمهوری اسلامی تلقی می کند. این رهیافت درصورت تحقق می تواند با صرف کمترین هزینه و در فرصت زمان کوتاهتری به حیات سیاسی جمهوری اسلامی پایان دهد. شیطنت حامیان این رهیافت که در میان برخی از نومحافظه کاران و برخی از چهره های حاکم در دولت های مختلف و مجالس امریکا دیده می شود بسیار خطرناکتر از تقابل گرایان قلمداد می شود. این رهیافت مواجهه سخت افزاری و تهاجم نظامی علیه ایران را پر هزینه، خطرناک، ناکارآمد و در درازمدت نامطلوب برای منافع و امنیت ملی امریکا ارزیابی می کند که تنفر ایرانیان از امریکا را افزایش می دهد و آنها را برای مقابله با امریکا متحد می سازدواختلافات داخلی آنهارا تحت الشعاع قرارمی دهد.

استفاده از تجربیات امریکا در کشورهای اروپای مرکزی و شرقی و همچنین تجارب انقلاب های رنگین و کودتای مخملین در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز نظیر گرجستان، اوکراین، قرقیزستان برای براندازی نظام جمهوری اسلامی مورد تاکید طرفداران این رهیافت می باشد و فتنه 18 تیر 78 و فتنه 88 محصول تلاش اینهاست. برخی معتقدند که دیپلماسی سیاه را می توان تقابل گرایی تعامل گرایانه نامید، مراکز و موسسات پشتیبان این رهیافت عبارتند از کمیته خطر کنونی، بنیاد اعانه ملی برای دمکراسی، موسسه هوور، بنیاد دفاع از دمکراسی ها.

4- رهیافت دیپلماسی عمومی:

طرفداران این رهیافت که فروپاشی نظام را هدف اصلی خود قرار داده اند، هرگونه روابط رسمی و سیاسی با دولت ایران را مردود اعلام کرده و صرفا رابطه با جامعه، سازمانها، گروهها و افراد مختلف را مبنای کارخود می دانند و از آن به دیپلماسی عمومی تعبیر می شود. در چنین رهیافتی تمامی اقشار جامعه هدف ارتباط دشمن هستند، جوانان،زنان، دانشجویان،کارگران،قومیت ها،اقلیت های مذهبی، هنرمندان، نویسندگان، فرهیختگان در فهرست تئوریسین های جنگ نرم قرار دارند.

این رهیافت بخش عمده ای از جنگ نرم استکبار جهانی است، بسیاری از دولتمردان، مراکز و موسسات و نخبگان امریکایی و صهیونیستی و انگلیسی براین باورندکه تنها راه غلبه بر نظام جمهوری اسلامی ، استفاده از جنگ نرم و فشار از بیرون و فروپاشی از درون می باشند. ساماندهی طرحی با عنوان یاوری به دمکراسی اولا با حمایت مالی از جریانها و فعالان سیاسی غرب گرا و ثانیا اعمال فشار بر نظام جمهوری اسلامی از سوی مجامع حقوق بشری برای بازگذاشتن دست غربگرایان و ثالثاً ترویج لیبرالیسم و بی بند و باری،ازسوی طرفداران این رهیافت مطرح شد. آموزش مهارتهای فروپاشی غیر خشونت آمیز، تقویت جنبش های فرهنگی- اجتماعی، ایجاد اتحاد در میان اپوزیسیون خارج نشین از جمله تاکتیک های این رهیافت به شمار می روند.

رایس وزیر خارجه پیشین امریکا راه اندازی سفارت مجازی را به عنوان پلی برای دیپلماسی عمومی و ارتباط با مردم ایران در دستور کار قرار داد. بنیاد اعانه ملی برای دمکراسی و خانه آزادی از حامیان این رهیافت هستند و جنگ روانی و رسانه ای نیز در همین راستا تدارک دیده شده است.(رویکردها و طرحهای امریکایی درباره ایران،علی عبدالله خانی، ص72)

با این توصیف طرفداران چهار رهیافت امریکایی تقابل گرایی، تعامل گرایی،دیپلماسی سیاه، دیپلماسی عمومی همچنان از راههای مختلف درصدد براندازی نظام جمهوری اسلامی هستند، این براندازی برای آنها یک استراتژی ثابت و غیر قابل تغییروتردید است، آنان در این راه از اسلام هراسی، شیعه هراسی، و ایران هراسی استفاده می کنند وبرخی از امریکائیان با رهیافت تعامل گرایی معتقدند که امریکا ناتوان از برخورد با ایران است و توصیه می کنند با ایران روابط سیاسی داشته باشند و در پرتو ارتباطات دوجانبه، ایران را وادار به تغییر رفتار در برخی حوزه ها نمایند.

رویکرد جمهوری اسلامی در قبال امریکا

مردم ایران و رهبری معظم انقلاب ریشه تمامی مشکلات و وابستگی های کشور را مداخله و نفوذ و سلطه غرب به ویژه امریکا و انگلیس می دانند، این باور آنچنان در افکار و قلوب مردم رسوخ کرده است که حتی منتقدان نظام رانیز به سلطه گران بی اعتمادساخته است. امام خمینی(ره) امریکا را شیطان بزرگ نامید و رابطه با امریکا را رابطه گرگ و میش قلمداد کردند براین اساس تا امریکا آدم نشود قابل اعتماد نیست. مقام معظم رهبری نفس مذاکره باامریکارا بی فایده شمردند و تاکید کردند رابطه با امریکا هیچ سودی برای جمهوری اسلامی ندارد و علاوه بر آن منافعی برای امریکا در پی خواهد داشت ونیزاینکه امریکائی ها در ادعای رابطه و مذاکره صادق نیستند و امریکا باید گامهای عملی برای اعتمادسازی بردارد.

در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی همواره زمزمه تمایل به رابطه با امریکا از سوی جریان سیاسی کارگزاران سازندگی تکرار شده، آنان در دولت سازندگی تمام تلاش خود را برای وادادگی درقبال امریکا و پذیرش رهبری جهانی امریکا و کوتاه آمدن در مقابل آن را بکاربستند اما با سد نفوذ ناپذیر افکار عمومی و قاطعیت رهبر حکیم انقلاب مواجه گشتند. این زمزمه، گروهها و چهره های سیاسی مرعوب و غرب زده را به اقدامات سیاسی انتحاری وادار ساخت و در دولت و مجلس اصلاحات باحاکمیت دوگانه وتحصن ونطق های دشمن شادکن به طور آشکار خوش خدمتی خود به غرب را به نمایش گذاشتند و پس از آن نیز از هرفرصتی برای وادارساختن نظام به نوشیدن جام زهر استفاده کردند،دردولت اصلاحات حرص وولع خاصی برای وابستگی به امریکا دیده می شد، تعلیق غنی سازی هسته ای مصداق بارز این رویکرد بود، با این وجود غربی ها تمایلی برای ارتباط با ایران نشان ندادند و رئیس جمهور وقت امریکا، ایران را محور شرارت نامید و شدید ترین تحریم ها و تهدید ها و اتهامات را علیه جمهوری اسلامی به تصویب رسانیدویا تمدید کرد.

فرصت بیست و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد

حضور در مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی است که نمایندگان جمهوری اسلامی در سایه آن صدای حقانیت و مظلومیت جمهوری اسلامی و پیامهای انسان ساز انقلاب اسلامی را به گوش جهانیان برسانند، نشست کنونی مجمع عمومی از جهات گوناگونی مهم و قابل توجه، ارزیابی می شود؛ به بن بست رسیدن مداخلات امریکا در جهان و افزایش انزجار روزافزون ملت ها  از هیات حاکمه این کشور، شکست لشگر کشی اردوگاه غربی عربی عبری علیه سوریه و تلاش آنها برای سقوط بشار اسد از طریق نظامی، تنگ تر شدن عرصه بر رژیم صهیونیستی با بیداری اسلامی ملتهای منطقه، ناکام ماندن توطئه ها و شیطنت های استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران به ویژه تحریم ها و فتنه های گوناگون، تشدید مشکلات و معضلات اقتصادی و اجتماعی امریکا در داخل، از بین رفتن اجماع بین المللی در مسائل جهانی و دهها مورد دیگر از وضعیتی متفاوت حکایت دارد که مقام معظم رهبری در گذشته از آن به پیچ بزرگ تاریخی یادکردندو در چنین فضایی ،عزت و اقتدار و استقلال جمهوری اسلامی بیش از هر زمانی مشهودوبرجسته می باشد و اسلام گرایی و معنویت گرایی موجی از امید و هدایت را در ملتهای جهان پدید آورده است. همچنین امام خامنه ای چندی پیش اذعان داشتند که جمهوری اسلامی کشور مقتدری است در عین حال با حفظ اصول و منافع و مصالح ملی اهل مذاکره وگفتگو است و نرمش قهرمانانه را در صورت لزوم تجویز نمودند.

در این ایام، کانون محوری اخبار و تحلیل ها و تفسیر ها در مجمع عمومی سازمان ملل بر حول دیپلماسی ایران و امریکا دور می زند، خبرگزاریها و رسانه های بزرگ جهان با دقت هرچه تمام تر سخنرانیها و مواضع روسای جمهور دو کشور را مورد مداقه قرار می دهند. در این زمینه دو نکته قابل توجه است:

1- سخنرانی دکتر حسن روحانی:

آقای دکتر حسن روحانی رئیس جمهور بسیار منطقی و حساب شده اهداف و منافع جمهوری اسلامی را بیان داشتند و از حقوق ملت ایران به ویژه حقوق هسته ای صلح آمیز کشورمان دفاع کردند، برای مذاکره و گفتگو با شرایط برابر و بدون پیش شرط اعلام آمادگی نمودند و خاطر نشان کردند که راههای خشونت آمیز و مداخلات خصمانه هیچ سودی برای طرفهای غربی ندارد و تحریم های اخیر هم نتوانسته غربی ها را به اهدافشان برساند،ایشان همچنین به طور هوشمندانه از رودر رو شدن با رئیس جمهور امریکا و دست دادن با او پرهیز کردند زیرا این حرکت نوعی ریسک سیاسی بزرگ در ابتدا دوره ریاست جمهوری وی تلقی می گردد و تبعات منفی زیادی رابرای وی در پی خواهد داشت علاوه بر آن ،شکاف سیاسی میان دو کشور پیشینه ای به قدمت بیش از شصت ساله دارد که جبران آن در چنین شرایطی نیازمند گذشت مدت زمانی طولانی و فراهم شدن مقدمات و زمینه های لازم و اعتمادسازی از سوی دولتمردان سلطه گر غربی می باشد. هرچند خوی سلطه گری، تجاوز طلبی و زیاده خواهی و یکجانبه گرایی امریکا از اشتهای سیری ناپذیر آنها در جهان حکایت دارد لکن ابرازتمایل کشورمان برای مذاکره از یک سو طرفهای غربی برای برخی محافل، گروهها و چهره های داخلی که همواره شعار مذاکره و رابطه سر می دهند، ثابت خواهد شد که به تعبیر امام خامنه ای، طرفهای امریکایی در ادعای خود صادق نیستند و نمی خواهند حقوق ملت ایران و هر رقیب دیگری را به رسمیت بشناسند.

2-سخنرانی اوباما رئیس جمهور امریکا:

اوباما در سخنرانی خویش از تسلط کافی برخوردار نبود و جملات پراکنده بر زبان جاری می ساخت و متن سخنرانی اش از نظم و پیوستگی لازم برخوردار نبود، وی در این نشست برخلاف رویه سالهای گذشته به حق غنی سازی جمهوری اسلامی اعتراف کرد و از تمایل برای مذاکره با ایران پرده برداشت، اوباما این بار ایران را تهدید نکرد اما کماکان خود را ملتزم به امنیت رژیم صهیونیستی  دانست. رسانه های غربی به اوباما توصیه کردند با ایران مذاکره کند و به سخنان و مواضع رژیم صهیونیستی توجه نکند. آنان به اوباما گوشزد کردند که ایران در مواضع خود برای رسیدن به توافق صداقت دارد و در عین حال به سادگی تسلیم نمی شود و باید امریکا دست از اقدامات خصومت آمیز بردارد. رسانه های غربی حل مسالمت آمیز و دیپلماتیک پرونده هسته ای و چالش های منطقه ای با جمهوری اسلامی را از اوباما خواستار شدند

جمع بندی ونتیجه گیری:

با توجه به مسائل پیش گفته در جمع بندی نهایی چند نکته اساسی را باید مورد اشاره قرار داد:

 طرفهای امریکایی با توجه به نفوذ و عزت و اقتدار جمهوری اسلامی از ادبیات غیر خشونت آمیز و غیر تهدید آمیز استفاده کردند و این رویکرد نتیجه مقاومت ملت ایران ومسئولان دلسوزکشورو رهبری حکیمانه و هوشمندانه مقام معظم رهبری ارزیابی می شود.اگرچه وزیرخارجه امریکا بافشار لابی صهیونیستی اعلام کردتحریم های ایران کاهش نیافته وایران درپرونده هسته ای بایداعتمادسازی کندوزمینه رابرای بازرسی ازتاسیسات فردو فراهم سازد،البته این سخن نوعی مغلطه است زیرا تمامی تاسیسات مازیرنظر کارشناسان آژانش کارمی کنند وآژانس بارهاصلح آمیزبودن آنهاراتاییدکرده است.

تمرکز رسانه های بزرگ جهانی بر مواضع دوکشور جمهوری اسلامی ایران و امریکا ازرقابت دو رقیب قدرتمند در جهان حکایت می کند و بدین واسطه شکل گیری دونظام سلطه گر و سلطه ستیز کاملا مشهود و ملموس می باشد. نظام سلطه گر به رهبری امریکا و نظام سلطه ستیز به رهبری انقلاب اسلامی ایران که اعتماد مسلمانان و مستضعفان جهان را پشت سر خویش دارد. رهبر معظم انقلاب در تعبیر اخیرشان از نظام ظالم و نظام ظلم ستیز یادکردند وبر این باور هستند که ملت و نظام ایران نه ظلم می کند و نه ظلم می پذیرد و همواره با ظلم و ستم در ستیز است.

 مشکلات اقتصادی و اجتماعی بلوک غربی از یک سو و شکست ها و ناکامی های پی در پی مداخلات امریکا و اروپا که در قالب سازمان ناتو به منطقه هجوم آورده اند از سوی دیگر رمق هر گونه رجز خوانی را از طرفهای غربی گرفته است و گروهها و جریانهای سیاسی داخلی کشورمان نباید از این واقعیت انکار ناپذیر غفلت نمایند و باید بدانند که نه امریکای امروز امریکای قدرتمند دیروز است و نه نظام جمهوری اسلامی ایران، کشور وابسته قبل ازانقلاب است و تغییراتی که در حال وقوع است به ویژه جابجایی قدرت جهانی از غرب به شرق را مورد توجه قرار دهند.

مذاکره و گفتگو برای مسلمانان که از منطق نیرومند و حقانیت و عدالت و مشروعیت لازم برخوردار هستند امری پسندیده است در عین حال مومنان همواره باید زیرک و هوشیار باشند و فریب و نیرنگ مستکبران که در حال ضعف و ذلت هستند را نمی خوردند، ملت ایران هرگز گذشته سیاه مداخلات امریکا را فراموش نمی کند و از ماهیت شیطانی و مادی آنها غافل نمی شود اما همواره راههای مسالمت آمیز را برای حل و فصل اختلافات و رفع سوء تفاهمات بر خشونت ترجیح می دهد.

شکستن اجماع دولت های غربی برای ماجراجویی به رهبری امریکا دست دولتمردان افراطی ایالات متحده رابرای ماجراجویی جدیدبسته است وآنهارابناچار به شعارمذاکره ورابطه سوق داده است.

نظر شما
پربیننده ها