بـیـا خـواهـر مـنُ بـگیــر . . .

اومده بود مرخصی بگیره، آقا مهدی یه نگاهی بهش کرد و گفت: می‌خوای بری ازدواج کنی؟...
کد خبر: ۳۹۷۸۵
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۳ - 29January 2015

بـیـا خـواهـر مـنُ بـگیــر . . .

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، اومده بود مرخصی بگیره، آقا مهدی یه نگاهی بهش کرد و گفت: میخوای بری ازدواج کنی؟
گفت: بله میخوام برم خواستگاری.
– خب بیا خواهر منو بگیر!
– جدی میگی آقا مهدی؟!
– آره، به خانوادهت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو!

اون بنده خدا هم خوشحال دویده بود مخابرات تماس گرفته بود!
به خانوادهش گفته بود: فرماندهی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید!

☺☺☺بچههای مخابرات مرده بودن از خنده!
پرسیده بود: چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من!
گفته بودن: بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن، یکیشونم یکی دوماهشه!

 

منبع:کتاب ستارهی دنبالهدار

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار