گزارش؛

ظهور چین به عنوان ابرقدرت آینده و پیامدهای آن

با توجه به تداوم رشد اقتصادی چین و دیگر پتانسیل های قدرت آن در کنار هزینه ها و مشکلات سیاسی و اقتصادی امریکا، می توان گفت تا یک دهه آینده چین به عنوان قدرت نخست جهان جایگزین امریکا خواهد شد.
کد خبر: ۴۱۷۴
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۹ - 07October 2013

ظهور چین به عنوان ابرقدرت آینده و پیامدهای آن

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، روندهای کنونی در سیاست های جهانی مانند موازنه نرم چین در قبال امریکا، تداوم رشد اقتصادی چین و وضعیت اقتصادی رو به بحران اقتصادی و سیاسی امریکا حکایت از آن دارد که تا یک دهه آینده چین به عنوان قدرت نخست جهان از امریکا پیشی خواهد گرفت و این امر با پیامدهایی برای نظام بین المللی نیز همراه خواهد بود.

چین همیشه در طول تاریخ به عنوان یک قدرت بزرگ مطرح بوده است و در دوران کنونی نیز به نظر میرسد اژدهای چینی در حال بیدار شدن است. چین از منابع سنتی قدرت برخوردار است و این امر مبنای قدرت فزاینده آن به شمار می رود؛ این کشور تقریبا یک پنجم جمعیت دنیا را در خود جا داده است و از لحاظ وسعت چهارمین کشور بزرگ دنیا است. آما آنچه در سال های اخیر بیش از هر چیز توجه عمومی را به چین جلب کرده است، به رشد اقتصادی بالای آن به طور متداوم بر می گردد.

برای درک بهتر وضعیت کنونی رو به رشد چین، قدرت آن در قرن پیشرو را میتوان از جنبه های مختلف اقتصادی، جمعیتی، ژئوپلتیک و سیاسی مورد بررسی قرار داد.

از زمان آغاز اصلاحات اقتصادی و سیاسی در چین در اواخر دهه 70 میلادی، در حدود سه دهه گذشته چین رشد اقتصادی بالایی را تجربه کرده است و در ده سال اخیر نیز میانگین رشد اقتصادی 9 درصدی را تجربه کرده است که آماری نجومی از رشد خیره کننده اقتصادی این کشور را نشان می دهد؛ به گونه ای که آن را تبدیل به یک تولید کننده بزرگ صنعتی و همچنین صادر کننده برتر جهانی تبدیل نمود.

همچنین با توجه به رشد اقتصادی و صنعتی چین، این کشور در سال 2035 مصرفکننده یک پنجم انرژی جهان خواهد بود و پیشبینی بسیاری از نهادها و موسسات بینالمللی حاکی از آن است که چین در طول 10 سال آینده آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت و بزرگترین اقتصاد دنیا خواهد شد.

در واقع با وجودی که امریکا با حجم اقتصادی حدود 15 هزار میلیارد دلار فاصله زیادی با اقتصاد چین با حجم حدود 12 هزار میلیارد دلار در زمان کنونی دارد ولی با توجه رشد اقتصادی بالای چین و بحران های اقتصادی در امریکا می توان گفت تا یک دهه آینده فاصله اقتصادی دو طرف از بین خواهد رفت. علاوه بر این رشد اقتصادی، باید گفت حجم اقتصاد چین به دلیل همراهی آن با دیگر پتانسیل های قدرت مانند جمعیت و حجم تولیدات به گونه ای است که طبق پیش بینی بسیاری از موسسات و پژوهش ها، به زودی از اقتصاد امریکا پیشی خواهد گرفت. بدین نحو که جمعیت گسترده چین با ایجاد جامعه مصرفی برای تولیدات چینی و همچنین کمک به روند تولید سهم مهمی در روند رو به رشد اقتصاد این کشور ایفا خواهد کرد.

علاوه بر این مولفه ها، جایگاه ژئوپلیتیکی چین در آسیا به عنوان یکی از مراکز جمعیتی جهان به عنوان مصرف کننده، که دارای مواد خام فراوانی برای تولیدات صنعتی نیز می باشد، کمک زیادی به اقتصاد این کشور خواهد کرد و این امر با تعقیب سیاست خارجی غیرمداخله جویانه با هدف عدم تقبل هزینه های اقتصادی و سیاسی مشکلات احتمالی برای آینده اقتصادی چین را برطرف خواهد کرد.

اما آنچه در این میان نقش مهمی در تبدیل شدن چین به قدرت برتر جهانی ایفا خواهد کرد، به نشانه های بحران و افول در اقتصاد امریکا به عنوان قدرت برتر کنونی بر می گردد؛ به گونه ای که میزان کسری بودجه این کشور همچنان در حال افزایش می باشد و با توجه به سیاست خارجی مداخله جویانه آن در دیگر مناطق، هزینه های اقتصادی گسترده ای به آن تحمیل می شود که مانع رشد اقتصادی آن برای حفظ جایگاهش در آینده خواهد شد. البته در این میان باید به سیاست های اقتصادی نادرست در برخی جنبه های اقتصاد این کشور مانند مسکن و نقش آن در تعمیق بحران اقتصادی در امریکا نیز اشاره داشت که در نهایت منجر به افول اقتصادی امریکا و جایگزینی آن با چین به عنوان قدرت برتر جهان خواهد شد.

تفکرات سیاسی - اقتصادی حاکم در چین و پیامدهای آن

ظهور چین و پیامدهای منطقهای و بینالمللی آن موضوعی است که طی سالهای اخیر توجه بسیاری از مؤسسات مطالعاتی را برانگیخته است. در واقع چگونگی رشد اقتصادی و متعاقب آن اهمیت سیاسی آن علاوه بر آنکه می تواند به عنوان الگویی برای دیگر کشورها مطرح باشد، با پیامدهایی نیز همراه خواهد بود.

راهی که چین در مسیر توسعه ظرف سه دهه اخیر طی نمود، برای کشورهای اروپایی سه قرن،آمریکا یک و نیمقرن و ژاپن یک قرن طول کشید تا آن را طی نمایند. می توان گفت موفقیت چین حاصل بهرهگیری از تجارب دیگر کشورها و اتخاذ راهبردی است که از آن تحت عنوان توسعه صلحآمیز یاد میشود. براساس آن، این کشور تلاش میکند به منظور دستیابی به توسعه همهجانبه داخلی، با اتخاذ یک سیاست خارجی صلحآمیز زمینه پیشبرد راهبرد توسعه خود را فراهم سازد.

در واقع تفکرات حاکم در توسعه چین بر اساس این الگو قرار داشته است که دولتمردان چینی بر خلاف قدرت های غربی که توسعه خود را با استعمار آغاز کرده اند، بر چرخه تولید داخلی، استفاده از پتانسیل های داخلی مانند جمعیت فراوان و اتخاذ یک سیاست خارجی صلح آمیز و غیر مداخله جویانه استوار بوده است که این امر می تواند الگویی برای دیگر کشورهای نوظهور نیز مطرح باشد و آلترناتیوی در مقابل رویکردهای غربی توسعه معرفی می کند.

اما آنچه در این میان قابل توجه بوده و مهم به نظر می رسد به پیامدهای ظهور چین به عنوان قدرت برتر جهانی بر می گردد. در واقع همانطور که چین نشان داده است با موازنه نرم و تدریجی امکان پیشی گرفتن از دیگر قدرت ها وجود دارد، این الگو را نیز مطرح کرده است که سیاست های مداخله جویانه، مانند آنچه امریکا در یک دهه اخیر در پیش گرفته است، تنها هزینه های سیاسی و اقتصادی را بر کشور تحمیل خواهد کرد و با شکست و افول مواجه خواهد شد.

بر این اساس، به نظر می رسد تا یک دهه آینده ضمن اینکه شاهد مطرح شدن چین به عنوان قدرت برتر جهانی خواهیم بود، رویکردهای مداخله جویانه در نظام بین المللی کاهش خواهد یافت. البته این امر تاثیراتی نیز در برخی تنش های بین المللی خواهد داشت؛ بدین نحو که هر چند ممکن است تنش ها و بحران ها طولانی تر شده و حل آنها طولانی تر از گذشته شود ولی هر گونه موفقیت در حل آنها با توسل به سازمان های مسئول روی خواهد داد.

نظر شما
پربیننده ها