به مناسبت شهادت سرلشکر شهید نور علی شوشتری؛

در جبهه بر درب اتاقمان می نوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست؛ الان می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید

دیروز از هرچه بودگذشتیم، امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد. آنجا بر درب اتاقمان می نوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست؛ الان می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید.
کد خبر: ۴۶۷۹
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۷ - 18October 2013

در جبهه بر درب اتاقمان می نوشتیم یا حسین فرماندهی از آن توست؛ الان می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید

خبرگزاری دفاع مقدس: نمی دانم چرا هرگاه به عکس این بزرگ مرد تکرار نشدنی می نگرم انگار سال هاست او را می شناسم و با او حرف دارم، ناخودآگاه احساس می کنم در حال سخن گفتن است؛ انگار جنس بعضی از انسانها با بقیه فرق می کند، انگار از بعضی ها به راحتی نمی شود حرف زد و نوشت. سرلشکر شهید نورعلی شوشتری از همین دسته انسان هاست که نوشتن از ایشان کار ساده ای نیست.
 

سرداری که در سال 1327 در یکی از روستاهای نیشابور به دنیا آمد تا قبل از انقلاب به طور ویژه ای در فضای مبارزات آن دوران شرکت داشته باشد و در دوران دفاع مقدس در عملیات های متعدد به خصوص در جبهه های جنوب ارادت خود را به ولی امرش ثابت کند.

او که از همرزمان شهید باکری است انگار نتوانست دوری همرزم دیرینه اش را تاب آورد در عملیات های متعددی مجروح شد و برگه ی زرین جانبازی را از آن خود نمود و باالخره با ارادت خاصی که مقام معظم رهبری داشتند به توصیه ایشان فرماندهی عملیات مرصاد را بر دست گرفت و درس جانانه ای به منافقین کوردل داد و شاید از همان جا بود که منافقین نتوانستند چنین بزرگ مردی را ببینند و به فکر انتقام از وی افتادند؛ آری صحبت از فرمانده ای است که امام خمینی (ره) بعد از عملیات مرصاد خطاب به سردار شوشتری می فرمایند: "در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد"
 

شهید شوشتری وحدت مسلمین را برترین کار می دانست فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را برعهده گرفت تا بار دیگر با مجاهدت هایش ریشه منافقین را برای همیشه بسوزاند و بین شیعه و سنی های استان زاهدان وحدتی همیشگی ایجاد کند و چه زیبا این کار را به اتمام رسانددن تا حدی که بعد از شهادت ایشان سنی ها های های برای از دست دادن چنین فرماندهی گریه از اعماق وجود سردادند.

نوشتن از مردی از این تبارها که سال ها فرمانده بود، اما افتخار خادمی امام رضا (ع) را نیز در کارنامه خود داشت کار را بسیار دشوارتر می کند که واقعا کیست این مرد تکرار نشدنی مردی که به همرزمانش می گوید: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.

 قسمتی از وصیت نامه شهیدشوشتری:
 
دیروز از هرچه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد. آنجا بر درب اتاقمان می نوشتیم یا حسین، فرماندهی از آن توست؛ الان می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا ازمسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.
 
دیگر بعد از این وصیت نامه چه می توان نوشت: وقتی با چنین مردی روبرو می شوی مردی که پر از عشق به خدا بود و مردم کرد زبان و سیستانی به وی عشق می ورزیدند.
 
مردی که آسایش خود را فدای برقراری امنیت کرد و با آرامشی خاص تمام عملیات های مهم را فرماندهی می کرد، فرماندهی که بلوچ ها بعد از شهادت وی گفتند: بعد از رحلت امام (ره) برای شهید شوشتری بیشترین اشک را ریختیم و انگار هرجا کار گره بیشتری می خورد او استوارتر از همیشه می ایستاد و خود را یک فرمانده بی نظیر کرده بود، مردی که وقف مردم شده بود و اسطوره ای تکرار نشدنی شد.
نظر شما
پربیننده ها