بازخوانی یک پرونده؛

فتنه‌‌ای که «شهید جاوید» آفرید/ موضع امام(ره) در قبال شهید جاوید

حضرت امام(ره) در قضیه شهید جاوید هیچ‌گونه ورودی نکرده و به عبارت بهتر خود را در دوگانه القا شده توسط رژیم (پهلوی) که تا حدی ناآگاهانه نیز توسط مخالفان و موافقان شهید جاوید تشدید شده بود قرار ندادند.
کد خبر: ۶۰۵۹۳
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۴:۴۶ - 03December 2015

فتنه‌‌ای که «شهید جاوید» آفرید/ موضع امام(ره) در قبال شهید جاوید

به گزارش گروه سایر دفاع پرس، سیر مبارزات مردمی علیه رژیم شاهنشاهی به رهبری امام خمینی در طول سالهای 42 تا 57، فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته و در طول زمان عوامل و رخدادهای مختلفی باعث تقویت یا تضعیف آن شدهاند. ازسویی هرچه به سال 57 نزدیکتر میشویم، نهضت مبارزه فراگیرتر میشود و رژیم شاه و دستگاههای امنیتی آن میکوشند با ایجاد حواشی برای جریان مبارزه، وجهه آن را نزد مردم مخدوش کنند. ماجرای انتشار کتاب «شهید جاوید» و اختلافات پیرامون آن، یکی از مهمترین و مؤثرترین اتفاقاتی بود که توانست انشقاق و اختلاف عمیقی بین جریانات متدین و مذهبی جامعه [اعم از انقلابی و غیرانقلابی] ایجاد کند و تا حدودی اصل جریان مبارزه با رژیم را تضعیف کند. اختلافاتی که دامنه آن تا سالها پس از انقلاب هم ادامه یافت. آنچه در ادامه میآید، روایتی از ماجرای «کتاب شهید جاوید و تأثیر اختلافات ناشی از آن در بین مبارزان و جریان متدین جامعه» است.

در سال1349 کتابی به نام «شهید جاوید» به قلم نعمتالله صالحی نجفآبادی منتشر شد. این کتاب تلاش کرده بود تا از زاویهای جدید مسأله قیام امام حسین(ع) و نهضت عاشورا را بررسی کند. اصلیترین هدف این کتاب این بود که امام حسین(ع) نه به نیت شهادت، بلکه برای تشکیل حکومت اسلامی به سمت کوفه حرکت کردند و چون دیدند امکان تحقق آن وجود ندارد، به جنگ کشیده شدند و واقعه عاشورا رخ داد. نگاهی که در بطن خود، مستلزم انکار علم امام معصوم(ع) بود. اما آنچه بر اهمیت این کتاب میافزود، تأییدیه و تقریظی بود که آیتالله منتظری و آیتالله مشکینی بر آن نوشته بودند. آیتالله منتظری و آیتالله مشکینی از مهمترین افراد مبارز حوزه بودند که از نظر علمی نیز جایگاه بالایی داشتند. صالحی نجفآبادی نیز از روحانیون ضد رژیم و مبارز پیرو نهضت امام خمینی محسوب میشد.

پس از انتشار این کتاب، موجی از نارضایتیها و انتقادات به سوی نویسنده آن و آیتالله منتظری و آیتالله مشکینی سرازیر شد و جریانات مختلف حوزوی و متدین با تکیه بر این نکته که این کتاب، عاشورا و نهضت امام حسین(ع) را تحریف کرده، علیه آن فعال شدند. مهمترین و بزرگترین مخالف این کتاب آیتالله گلپایگانی بود و از آنجایی که ایشان به عنوان یکی از مراجع تقلید دارای بدنه مردمی و نمایندگانی در شهرهای مختلف بودند، توانستند جریانی گسترده اعم از منبریها و روحانیون تأثیرگذار شهرهای مختلف را علیه این کتاب بسیج کنند.

به عنوان نمونه، میتوان به مجلس ختم علامه امینی در تیرماه سال 49 اشاره کرد.

«سخنران آقای مناقبی(1) بود. با آن حالت مهیج همیشگی خود فریاد زد: «امام حسین(ع) از دست رفت. به فریاد برسید. عدهای از مدرسان قم امام حسین(ع) را از ما گرفتند.» وقتی آقای مناقبی از منبر پایین آمد، چون علیه شهید جاوید و مبارزین و آقای مشکینی و منتظری و در نهایت آیتالله خمینی سخنرانی کرده بود، شیخ حسین لنکرانی جلو رفته صورت او را بوسید و گفته بود: آفرین بر این سخنرانی، تو با این کار امام حسین(ع) را زنده کردی.»(2)

آیتالله منتظری ماجرای چاپ کتاب و حواشی پیرامون آن را چنین شرح میدهد:

«کتاب شهید جاوید کتابی بود تحلیلی راجع به زندگی و شهادت امام حسین(ع) که حجتالاسلام والمسلمین آقای شیخ نعمتالله صالحی نجفآبادی آن را نوشته بود. پیش از انتشار، یک نسخه از آن را من مطالعه کردم. از آن کتاب بهعنوان یک کار تحقیقی در این زمینه خوشم آمد. آقای مشکینی هم مطالعه کرده بود، بالاخره ایشان از ما خواست که چند کلمه تقریظ بر آن بنویسیم. اول آقای مشکینی چیزی بر آن نوشته بود، من هم چند سطری نوشتم. البته جمعی از علما و دانشمندان دیگر نیز جداگانه از کتاب تعریف و تمجید کرده بودند.

از همان جا تحریکات شروع شد و کار را به جایی رساندند که آقای مشکینی تحت فشار، یک چیزی تقریباً به عنوان توبهنامه نوشت؛ ولی من چیزی ننوشتم. با اینکه اینها دنبال این بودند که از من هم یک چیزی بگیرند. منبریهای قم را تحریک کرده بودند فشار بیاورند به مراجع و آنها را وادار کنند که مطلبی در این رابطه بگویند یا چیزی بنویسند.»(3)

این در حالی است که برخی روایتها حاکی از پشیمانی آیتالله منتظری از نوشتن تقریظ بر کتاب شهید جاوید است. سیدرضا میرمحمدصادقی، از یاران آیتالله خادمی میگوید: «آیتالله خادمی برایم تعریف کرد وی به اتفاق آیتالله شمسآبادی به قم نزد آیتالله منتظری میروند. به او میگویند آقا! این کتابی که شما بر آن تقریظ نوشتهاید، این ایرادات و اشکالات را دارد، چرا شما چنین تأیید و تقریظی بر آن نگاشتید؟ آیتالله منتظری گفته بود من این تقریظ را بدون خواندن کتاب نوشتهام. قبول دارم که این مطالب خلاف شرع و عقاید شیعه است. این دو نفر به او گفته بودند: پس شما بیا و مطلبی بنویس که بعداً دیدم مطالب خلاف عقاید شیعه در آن وجود دارد. اما آیتالله منتظری نپذیرفته بود و این دو بدون نتیجه به اصفهان بازگشته بودند.»(4)

آیتالله گلپایگانی نیز در جلسهای در این باره چنین میگویند: «روز اول این شیخ کتابش را آورد پیش من که اگر شما صلاح نمیدانید، طبع (چاپ) نکنم. گفتم صلاح نمیدانم، طبع نکن، این کتاب بد است. گفت اگر آقای صافی گفت این کتاب بد است، من قبول میکنم. آقای صافی آمد به او گفت نکن. دو سال به تأخیر انداخت. بعد از دو سال یکدفعه خبر آورد و گفت من چاپ کردهام. فقط من مسامحه کردم که آن روز عصا نکشیدم به سرش.»(5)

ایشان در استدلال اینکه چرا باید در منابر و مجامع عمومی علیه این کتاب صحبت شود نیز میگویند: «شخصی روی منبر یک نسبت بدی به امام داد. یک کسی پای منبر گفت آقا این را غلط گفتی. شخصی که روی منبر بود، گفت آقا چرا این را به گوشم نگفتی؟ گفت تو علنی دروغ میگویی من یواش بگویم، همه مردم عقیدهشان خراب میشود. ناچار باید روی منبر گفت. میآیند به من میگویند تو کمک بکن این خلاف شرع است. من واجب میدانم از این کتاب تنقید (انتقاد) کنم تا عقیده مردم برگردد... اگر مقلد من هستید، به شما واجب میدانم تنقید علنی بکنید. برای اینکه او سه هزار نسخه پخش کرده بین مردم و ذهن مسلمانان را خراب کرده. پس واجب است از او تنقید کردن. این خلاف است. خدا میداند این خلاف مذهب شیعه است.»(6)

در راستای انتقادات علما و مراجع از سوی برخی علما و روحانیون نیز انتقاداتی بر این کتاب نوشته شد. نویسنده کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران مهمترین ردیهها علیه شهید جاوید را چنین برمیشمارد: «آیتالله رفیعی قزوینی در یک متن دو صفحهای، علامه طباطبایی در رساله بحثی کوتاه درباره علم امام، آیتالله فاضل و مرحوم اشراقی در کتاب پاسداران وحی، سیداحمد فهری زنجانی در کتاب سالار شهیدان، آقای سید محمدمهدی مرتضوی در کتاب یک تحقیق عمیقتر در موضوع قیام امام حسین(ع)، رضا استادی در کتاب بررسی قسمتی از کتاب شهید جاوید (و شرح مفصل دیدگاههای ایشان و دیگران را در کتابی که اخیراً با نام سرگذشت کتاب شهید جاوید نوشتهاند، ملاحظه فرمایید) همین طور آیتالله صافی گلپایگانی در کتاب شهید آگاه. کتاب اخیر مفصلترین و عالمانهترین نقدی است که بر شهید جاوید نوشته شده و به همین دلیل مؤلف شهید جاوید پاسخ نقد وی را در این اواخر، ضمیمه چاپهای بعدی شهید جاوید کرد.»(7)

ساواک و آبی که باید گلآلود شود

ساواک که هم به دنبال تضعیف نهضت مبارزه از سویی و تضعیف آیتالله گلپایگانی از سویی دیگر بود، طرحی را کلید میزند تا براساس آن از طریق تشدید اختلافات بتواند هم آیتالله گلپایگانی و هم جریان مبارزه با محوریت امام خمینی را تضعیف کند.

مقدم، رئیس اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) طی نامهای به ساواک قم در اردیبهشت ماه سال 50 مینویسد: «خواهشمند است دستور فرمایند در مورد تضعیف طرفین (طرفداران خمینی و گلپایگانی) ترتیبی اتخاذ شود که اختلاف موجود در این زمینه گسترش یافته و بهرهبرداریهای لازم از اختلاف مذکور را اعلام نمایند.»(8)

در همین راستا اقدامات زیر توسط ساواک صورت میگیرد:

الف) تشدید دعوای مخالفان و موافقان شهید جاوید: ساواک با مشاهده انگیزه آیتالله گلپایگانی و جریان گسترده مخالفان شهید جاوید، کوشید تا از راههای مختلف اختلافات و تضادها را تشدید کند. در همین راستا از سویی به اقداماتی مثل پخش و توزیع گسترده جزوه استفتائات علیه کتاب شهید جاوید در تیراژ گسترده میپرداخت و از سویی دیگر شرایطی را فراهم آورد تا کتاب شهید جاوید براحتی چاپ و توزیع شود و در شهرهای مختلف در دسترس همگان قرار گیرد.

مقدم طی نامهای به ساواک قم در اردیبهشت سال 50 مینویسد: «خواهشمند است دستور فرمایند به نحو غیرمستقیم و به طور غیرمحسوس بدون اینکه نامبرده متوجه شود، تسهیلاتی جهت چاپ کتاب شهید جاوید فراهم آورند.»(9) رئیس ساواک قم نیز در جواب چنین مینویسد: «به استحضار میرساند تسهیلات جهت تجدید چاپ کتاب شهید جاوید فراهم است. به این کیفیت که به وسیله یکی از عوامل خودی در یکی از شهرستانهای دوردست باید به صورت افست نسبت به چاپ کتاب اقدام کرد.»(10)

در نتیجه این اقدامات ساواک بود که در شهرهای مختلف هم کتاب شهید جاوید در دسترس بود و ترویج میشد و هم جزوات و استفتائیههایی علیه آن پخش میشد. طیف غالب روحانیون نیز با اتکا به آیتالله گلپایگانی، مشغول انتقاد از کتاب شهید جاوید بودند.

آیتالله استادی که آن زمان از مخالفان شهید جاوید بوده، اوضاع را چنین روایت میکند:

«در مدت کوتاهی کنترل اوضاع از دست خارج شد و معلوم شد که ایادی رژیم و دستاندرکاران پشت پرده ساواک در پی تدارک نقشههای شیطانی خود هستند. ولی اغلب افراد درگیر چون سرگرم مباحث خویش بود، متوجه این خطر نمیشدند. وقتی نوشته بنده و چند نفر از آقایان آماده شد و خواستیم برای چاپ ببریم، در مرحله اول اجازه چاپ ندادند و همه را چند روزی نگه داشتند. آنها با مسئولان مافوق خود تبادل نظر و کسب تکلیف میکردند که اجازه چاپ بدهند یا نه؟ چند روز بعد ناگهان به همه اجازه چاپ دادند که معلوم شد نقشهای در میان است. خواستند از یک طرف مخالفان شهید جاوید را این گونه بسیج نمایند. از طرف دیگر بعضی منبریها هم وارد این ماجرا شدند که بعضی از آنان انصافاً خیلی بد صحبت میکردند. گاهی به نویسندگان تقریظ بر کتاب اهانت میشد و مطالب غیرواقعی مطرح میگشت. از این طرف هم بعضی کتابفروشیها کتاب شهید جاوید را با چاپ خیلی شیک و تمیز پشت ویترین جلوی مغازه میگذاشتند یا ساواک افرادی را اجیر کرده بود، اینها کتاب شهید جاوید را میخریدند و این طرف و آن طرف برای فروش تبلیغ میکردند.»(11)

در سند دیگری در همان مقطع زمانی کارشناس ساواک ذیل گزارشی راجع به اختلافات به وجود آمده چنین مینویسد: «مسأله اختلافات و ناراحتی کاملاً بین علما مشهود است و باید از این موضوع کاملاً بهرهبرداری بشود. چون افکار روحانیون نسبت به نویسنده کتاب و تقریظنویسان که از طرفداران خمینی میباشند، کاملاً مشوب شده. برای اطرافیان خمینی به طور دائم از جمله منتظری، مشکینی و صالحی پیشنهاد مینماید که به عنوان مبلغین مذهبی یا هیأت ذاکرین اعلامیهای تحت عنوان (اگر حسینعلی منتظری، علی مشکینی و صالحی نجفآبادی در عرض چند روز خود را به حضور یکی از مراجع قم نرسانند و اظهار ندامت و توبه ننمایند، ما به وظیفه دینی و شرعی خود عمل خواهیم کرد) به وسیله ساواک تهیه و توزیع گردد که با این عمل سه نفر مذکور از وحشت تا حل قضیه ناچار به ترک منطقه خواهند شد. در غیر این صورت عواملی وجود خواهند داشت که به آنان در این زمینه اهانت و احیاناً مورد ضرب قرار گیرند که به هرحال نفع قضیه عاید ساواک خواهد شد که در آینده با نشر مطالبی دستگاههای مورد نظر بالاخص گلپایگانی را ضعیف کرد.»(12)

در این بین اصرار صالحی نجفآبادی در حمایت از کتابش را نیز نباید نادیده گرفت. صدور اعلامیه توسط او و تأکید بر حمایت از محتوای کتاب، بیش از پیش باعث تشدید انتقادات و مخالفتها میشد.

از سوی دیگر ساواک از راههای مختلفی مانند منابع محلی خود در شهرهای مختلف تلاش میکند تا هرچه بیشتر مردم و طیف متدین جامعه را علیه شهید جاوید بشوراند و مرزبندیها براساس مخالفت و موافقت با شهید جاوید را تثبیت کند. به عنوان نمونه حجتالاسلام سالک در این باره میگوید: «یادم هست حکاک عضو ساواک اصفهان بود و من چند بار با وی درگیر شدم، خیلی آدم خبیثی بود. از اصفهان میرفتم به نجفآباد، آمد و در مینیبوس کنار من نشست و گفت ببین ما همه چیز داریم، قدرت داریم، شاه هست، بعد گفت این کتاب شهید جاوید را من پیش علمای حوزههای علمیه اصفهان بردم و تخم نفاقی با این کتاب انداختم که تا ابد اصلاح نخواهد شد؛ این تعبیر مأمور ساواک برای من بود که توانسته با کتاب مذکور بین علما اختلاف بیندازد.»(13)

ب) ایجاد و تثبیت دوگانه غلط:تندی برخی مخالفان شهید جاوید در منابر و سخنرانیها و توهین نسبت به تقریظنویسان آن و اقدامات ساواک در تشدید ماجرا از سویی و اصرار و پافشاری صالحی نجفآبادی و آیتالله منتظری و برخی از انقلابیون بر دفاع از کتاب شهید جاوید باعث شد که این دوگانه جا بیفتد که هرکس انقلابی و طرفدار مبارزه و امام است، حامی شهید جاوید و هرکس حامی مبارزه و امام نیست، مخالف شهید جاوید است. حامیان امام و مبارزه، مخالفان را ساواکی، مزدور و در بهترین حالت فریب خورده بدانند و مخالفان شهید جاوید هم مبارزین حامی شهید جاوید را سنی، وهابی و ضدتشیع بخوانند.

دوگانه غلطی که باعث میشود عبدالمجید معادیخواه که آن روزها از طلاب مبارز و حامی امام خمینی بوده و از اعضای گروه ضربت (طلاب مخالف آیتالله گلپایگانی و حامی شهید جاوید) هم بوده سالها بعد در خاطرات خود بنویسد: «با وجود نقشی که در آن اوضاع- در تقابل با هیاهویی فتنهآلود- داشتهام، هرگز با محتوای کتاب شهید جاوید موافق نبودهام.»(14)

تثبیت این دوگانه غلط در حالی بود که اساساً اختلاف مربوط به محتوای کتاب بود، اما با فتنهانگیزی ساواک و نیز اقدامات غلط برخی از حامیان و مخالفان شهید جاوید، این اختلاف کاملاً رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته و دوگانه غلطی جا افتاد.

«بعضیها آنقدر افراط کردند که موجب شد حتی به تقریظنویسها هم نسبتهای ناروا زده شود. مثلاً در مسجدی که آیتالله احمدی میانجی اقامه جماعت میکرد و گاهی آیتالله مشکینی هم برای شرکت در جماعت به آن مسجد میرفت، یک روز در حضور ایشان کسی بعد از نماز، لعن و نفرین را نثار ایشان نمود. این نتیجه برخی منبرها و گفتارهای افراطی بود.»(15)

آیتالله منتظری نیز ماجرای مخالفت آیتالله اراکی را چنین روایت میکند: «در همان ایام یک بار مرحوم پدرم با حاج غلامحسین مؤیدی- که از اخیار نجفآباد بود- و آقای حاج مجتبی آیت آمده بودند قم. من به اینها گفتم امروز جمعه است برویم نماز جمعه، چون من به نماز جمعه علاقهمند بودم. آیتالله حاج شیخ محمدعلی اراکی در مسجد امام حسن(ع) نماز جمعه میخواند. ما به اتفاق هم رفتیم نماز جمعه. در همان صف سوم و چهارم هم نشستیم به شکلی که ایشان بخوبی ما را میدید. بعد ایشان شروع کرد به خطبه خواندن. در وسط خطبه چشمش به ما افتاد؛ شروع کرد راجع به مسائل روز بحث ولایت و امام حسین(ع) را مطرح کردن. بعد گفت: «خاک بر سر آنها که این کتاب را نوشتند، خاک بر سر آنها که بر این کتاب تقریظ نوشتند!» بالاخره ایشان هم احساس وظیفه کرده بود که در این رابطه مطلبی بگوید. بعد که نماز تمام شد و آمدیم به خانه، همراهان به من گفتند این چه جایی بود که امروز ما را بردی! البته من چند روز بعد رفتم منزل آقای اراکی با ایشان صحبت کردم- ایشان خیلی آدم باصداقت و خوبی بود- شروع کرد به معذرتخواهی که آقا مرا ببخشید، خیلی معذرت میخواهم. خلاصه خیلی ابراز ناراحتی کرد و هنگام خداحافظی تا دم در مرا همراهی کرد.»(16)

این مرزبندیها در حالی بود که افرادی مانند آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی (داماد امام خمینی) که هر دو از مبارزین و حامیان نهضت امام بودند، از مخالفان کتاب بودند.

پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم (امنیت داخلی) ساواک در بخشی از گزارشی در همین رابطه در سال 55 مینویسد: «مورد تأیید است که عدهای از طرفداران خمینی از کتاب شهید جاوید طرفداری و حمایت میکنند. با توجه به اینکه محتویات کتاب مورد تأیید اکثر علما و روحانیون و همچنین عامه مردم نیست، این مورد میتواند به عنوان حربهای علیه طرفداران خمینی به کار گرفته شود... کتاب شهید جاوید خود میتواند برملا کننده نظریات و مقاصد انحرافی خمینی و طرفداران وی باشد و موج جدیدی را علیه طرفداران خمینی برانگیزد. چون مفاد آن با عقاید توده مردم و اکثر روحانیون و طلاب علوم دینی منافات دارد.»(17)

به نام دوستان، به کام دشمنان

دو گروه در حمایت از کتاب شهید جاوید فعال بودند:

الف)جمعی از طلاب و روحانیون اصفهانی حوزه علمیه قم که در آن زمان به «گروه ضربت» معروف بودند. افرادی مثل علی اصغر فقیه مشکینی (برادر آیتالله مشکینی)، منوچهر زند وکیلی، سیدهادی هاشمی (داماد آیتالله منتظری)، قدرتالله علیخانی، سیدمحمد تقی درچهای و فتحالله امید نجفآبادی از سرشناسترین اعضای آن هستند.

بررسی عملکرد گروه ضربت نشانگر این نکته است که اگرچه آنان حامیان نهضت امام خمینی و مبارزه بودهاند اما آگاهانه یا ناآگاهانه، اقدامات آنها تکمیل کننده پازل ساواک و از مهمترین عوامل آسیب به جریان مبارزه و هواداران امام خمینی در ماجرای شهید جاوید بوده است. در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت گروه ضربت در دام «تشخیص غلط اولویتها» و «دشمنشناسی وارونه» افتاده بود. هرچند که وجود منابع و عوامل نفوذی ساواک در این گروه نیز از عوامل تشدید اقدامات آنهاست.

یکی از وجوه بارز این تشخیص غلط، اولویتیافتن «ضدیت با بیت آیتالله گلپایگانی و شخص سیدمهدی فرزند ایشان» بود. گرچه در این نکته تردیدی وجود ندارد که قطعاً نوع نگاه و تحلیل آیتالله گلپایگانی و اطرافیانشان به مسائل کشور و رژیم شاه مثل نگاه و تحلیل امام راحل نبوده است. اما نکته حائز اهمیت این است که گروه ضربت اولویت و محور عمده فعالیتهای انقلابی خود را «ضدیت با بیت آیتالله گلپایگانی» و به تعبیری خود ایشان تعریف کرده بود. چرا که آنها معتقد بودند مخالفتهای گسترده آیتالله گلپایگانی و جریان ایشان، بازی در پازل رژیم شاه و ساواک است و هدف اصلی از حملات علیه شهید جاوید و کوبیدن تقریظنویسان آن، کوبیدن جریان مبارز حوزه و حامی امام است که آیتالله مشکینی و آیتالله منتظری از برجستهترین مصادیق آن بودند. بنابراین آیتالله گلپایگانی باید تضعیف شود.

«در قضیه شهید جاوید همه نیروی سازمان امنیت روی تخطئه و کوبیدن آقای منتظری قرار داشت. شهید جاوید هم مستمسکی بود، چرا که همه نسبت به امام حسین(ع) علاقه داشته و جاننثار و عاشق سالار شهیدان هستند و این حربهای بود برای تخطئه آقای منتظری و به دنبال آن حاج آقا روحالله بود و در نهایت مبارزه زیر سؤال میرفت.»(18)

نویسنده کتاب فقیه عالیقدر نیز در تبیین چرایی انتخاب کتاب شهید جاوید توسط ساواک برای تضعیف جریان مبارزین چنین مینویسد:

«اولاً هدف اصلی کتاب، بیان قیام امام حسین(ع) و حرکتش به سوی دشمن برای نابودی او و تشکیل حکومت اسلامی به رهبری پاکان جامعه میباشد که این شیوه بررسی و نتیجهگیری برای حکومت طاغوتی پهلوی خوشایند نبود. ثانیاً نویسنده از طرفداران امام خمینی و از مبلغین مرجعیت عامه معظم له میباشد که باید از طرف دستگاه کوبیده شود. ثالثاً دو تقریظ از مدرسین بنام حوزه علمیه و از مجاهدان شهیر و از رهروان پیشتاز راه امام خمینی و از اسلامشناسان بزرگ جامعه شیعه، کتاب را معتبرتر میکند و رژیم سالهای سال بود که میکوشید این دو عنصر پاک را بدنام و منزوی سازد.»(19)

راجع به نکته اول طرح شده باید گفت که این علت قابل قبول نیست. چرا که مشی و روش صالحی نجفآبادی در سالهای پس از واقعه شهید جاوید و حتی پس از انقلاب نشان داد که این کتاب با رویکرد اینچنینی نوشته نشده و همه سعی و تلاش مؤلف آن در پاسخ به نقدها و مخالفتها این بود که تنها از جنبه علمی به بررسی بحث بپردازد.

در اثبات این قضیه لازم به ذکر است که در اوج اختلافات بین مخالفان و موافقین شهید جاوید، ریاست ساواک طی مکاتبهای با پرویز ثابتی که پس از مقدم ریاست اداره کل سوم (امنیت داخلی) را برعهده گرفته بود، با طرح چند دلیل مطرح میکند که باید از انتشار و ترویج شهید جاوید جلوگیری شود. از قضا یکی از آن دلایل، مطرح شدن بحث «حکومت اسلامی» در این کتاب و قرابت آن با کتاب حکومت اسلامی امام خمینی است. ثابتی در رد این مطلب مینویسد: «عنوان حکومت اسلامی در کتاب شهید جاوید برحسب موضوع و شرایط نظام حاکم بر سرزمینهای اسلامی در آن زمان مطرح و مورد توجه است و توجه به موضوع در رابطه با کتاب حکومت اسلامی خمینی به آن صورت که منبع توجیه کرده، قابل طرح نیست. به علاوه عنوان حکومت اسلامی در کتابهای دیگر نیز که اسلام و نظام حاکم بر آن را در گذشته بررسی کرده وجود دارد که همان رابطه را میتوان با کتاب حکومت اسلامی خمینی برقرار کرد.»(20)

حتی برخی قرائن و شواهد دال بر عدم ملاحظه اوضاع نهضت مبارزه توسط صالحی نجفآبادی در این گونه اقدامات است. چرا که او در اوج نهضت انقلاب نیز قصد چاپ کتاب جنجالبرانگیز دیگری را داشته است که با توصیه مستقیم امام خمینی از چاپ آن منصرف میشود. «در بحبوحه انقلاب، نویسنده مزبور تصمیم به چاپ کتابی دیگر در مورد حدیث کساء گرفت. آیتالله سیدحسن طاهری از مدرسین حوزه علمیه قم از سوی دوستان امام مأمور شد تا موضوع را به اطلاع امام برساند تا احیاناً در اوج مبارزه دوباره مسائل بحث برانگیز پیش نیاید. ایشان از طریق حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد خمینی موضوع را به امام منعکس کرد. آن حضرت به وسیله آقای طاهری به نویسنده پیغام میدهند که از چاپ کتاب منصرف شود. در نتیجه چاپ کتاب در آن زمان متوقف میشود.»(21)

در هر صورت گروه ضربت مخالفتهای گسترده با کتاب شهید جاوید را بهانه و دستاویز رژیم برای تضعیف نهضت امام و مبارزین میدانستند و در همین راستا مبارزه با مخالفان را خنثیسازی توطئهمذکور میدانستند.

سیدمحمدتقی درچهای، از اعضای گروه ضربت صراحتاً این نکته را بیان میکند: «من مخالفت با شهید جاوید را مخالفت با آیتالله خمینی و آیتالله منتظری میدانستم و برخی افرادی که سنگ مخالفت با کتاب شهید جاوید را به سینه میزدند، از عمال ساواک دانسته و دشمن مبارزه میدیدم. لذا مقاومت در برابر آنها را نوعی مبارزه میدانستم که باید همه سعی خود را کرده تا دشمن را از صحنه به در کنیم.»(22)

عبدالمجید معادیخواه متشکل شدن طلاب حامی شهید جاوید را چنین شرح میدهد: «فراموش نمیکنم که در بامداد یکی از آن روزهای پرهیاهو در مدرسه حجتیه گرد آمدیم. در حجرهای با گروهی کوچک به رایزنی نشستیم که شمار آن افزون از انگشتهای دو دست نبود. از آن جمع کوچک، حسن ابراهیمی را اینک به خاطر دارم. در گفتوگو به این نتیجه رسیدیم که باید فضا را دگرگون کنیم. همزمان به چند تصمیم زیر رسیدیم:

1- گفتوگو با بزرگان حوزه از جمله آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری و علامه طباطبایی

2- ترتیب راهپیمایی پس از نماز آیتالله اراکی- در مدرسه فیضیه- به سوی بیت آیتالله گلپایگانی

3- تلاش برای تهدید سیدمحمد آل طه که در شعلهور کردن عواطف مردم نقش اساسی داشت.

...در پی آن نشست- در حجرهای در مدرسه حجتیه- نخستین روز را به گفتوگو با بزرگان گذراندیم. با هریک از آنان با حساسیتهای ویژهاش سخن میگفتیم. مثلاً مرحوم حائری از خونریزی بیم داشت، در گفتوگو با او افق خونرنگی را از پیامدهای آن فتنه در نگاه مینشاندیم. در گفتوگو با علامه طباطبایی از پیامدهای حرمتشکنیهایی میگفتیم که به این و آن محدود نمیشود. کتمان نمیکنم که در آن روزها منطق حاکم نبود. هم اکنون تعبیرهایی را به یاد میآورم که خود را به سبب تندروی سرزنش میکنم. با این همه، برای فرونشاندن آتشی که بیتردید عوامل ساواک در آن نقش داشتند، خود را از مقابله به مثل ناگزیر میپنداشتیم.»(23)

سیدمهدیهاشمی در بخشی از اعترافات خود راجع به نقش برادرش سیدهادی (داماد آیتالله منتظری) در گروه ضربت میگوید: «بتدریج با طرح «شهید جاوید» و بروز حوادثی نظیر آنچه در منزل آیت الله گلپایگانی رخ داد که توسط آقای جواهری، شیخ حسن ابراهیمی هدایت میشد، با همدستی شیخ قدرت [معاون کمیته مرکزی امور شهرستانها] گروه ضربت را پایهگذاری نمود. این گروه تعدادی از طلاب مخالف شهید جاوید مانند باستانی، شیخ حیدر جعفری (فرزند آقای گلپایگانی) را مضروب و نسقی از مخالفان گرفت که آن روزها به شیخ قدرت لقب ژنرال قدرت داده بودند. نقش اخوی تأمین امور مالی گروه بود و نقش شیخ قدرت هدایت عملیات ضربت بود.»(24)

از اقدامات گروه ضربت که غالباً با خشونت نیز همراه بود، میتوان به نوشتن و توزیع اعلامیه علیه آیتالله گلپایگانی، ضرب و شتم فرزند ایشان و

نظر شما
پربیننده ها