دفاع پرس بررسی می‌کند

قیام عاشورایی 9 دی و رازهای سر به مُهر انقلاب خمینی

انقلاب خمینی را، رازهای سر به مُهر بسیاری است؛ که در هنگام بروز فتنه‌ها، هر بار یکی از آن رازهای سر به مهر، جستن آغاز می‌کند و آتش فتنه را فرو می‌نشاند.
کد خبر: ۶۴۲۷۲
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۸ - 30December 2015

قیام  عاشورایی 9 دی و رازهای سر به مُهر انقلاب خمینی

به گزارش گروه اخبار داخلی دفاع پرس- علی عبدی. خوب یادم هست که در دوران حاکمیت تجدیدنظر طلبان بر این مُلک و در دورانی که خود اصلاحاتش می نامیدند (که البته آنچه مردمان از ایشان دیدند بیشتر فساد و ناامنی بود)، و در هنگامه ی فتنه های گاه و بیگاه شان( که به قول رئیس دولتشان، هر ۹ روز یک فتنه رخ می داد) که دل دردمندان امام و انقلاب را به درد آورده بود (چنانچه اوج آن ۱۸ تیر ۷۸ بود)، وقتی فرزانه ای بزرگوار اضطراب و نگرانی ما جوانان نوپای انقلاب خمینی را در کوران آن فتنه می نگریست، با گفتن گفتاری نغز و حکیمانه چندان آرامم کرد که از آن پس ، آتش هر فتنه ای که شعله بر می کشد و می رود تا خرمن انقلاب خمینی را بسوزاند، با یادآوری جمله حکیمانه آن خردمند، دیگر بار آرام می شوم و امیدوار. او گفت: "انقلاب خمینی را، رازهای سر به مُهر بسیاری است که در هنگام بروز فتنه ها،  هر بار یکی از آن رازهای سر به مهر، جستن آغاز می کند و آتش فتنه را فرو می نشاند".

 

روز ۹ دی ۱۳۸۸ روزی همچون دیگر روزها نبود. چنانچه ۲۲ بهمن ۵۷ ، ۱۳ آبان ۵۸، ۳ خرداد ۶۱ و ۲۳ تیر ۷۸ نبود. اینها همه روزهای خداوندند. ایام الله اند در قاموس خداوند و در کتاب کائنات. روزهایی که خداوند مقرر فرمود تا رازهای نهضت خمینی سر از مُهر هستی برگیرند و کاری کنندکارستان.

 

می توان برای ۹ دی تحلیل ها نوشت. تحلیل سیاسی، جامعه شناختی ، حتی استراتژیک و... اما من در اینجا چندان قصد تحلیل ندارم. من اما، می خواهم سری به خُم خانه ی راز ها و رموز انقلابی بزنم که سی و اندی سال است که بقا و ثباتش عقول جهانی را به تحیر واداشته است و انگشت حسرت و حیرتشان را به گزیدن.

 

خُم خانه انقلاب حضرت روح الله البته، خود سیراب شده از خُم خانه نهضت جاودانه ایست که شنیدنش جان هر انسان با عزت نفس و آزاده ای را به درد می آورد. حماسه حسینی در عاشورای ۶۱ هجری قمری را می گویم. انقلاب روح الله هر چه باشد ریشه در خون دارد و رازدار خون است، که سرالاسرار حیات است. انقلاب خمینی طریق رهایی و فتح را نه در تقلید از شعارهای انقلاب های مارکسیستی می جست و نه در تقلید از انقلاب های ناسیونالیستی جهان سوم، انقلاب خمینی طرح رهایی و رستگاری را در تار و پود شعار عزیزانه "هیهات من الذله"حسین بن علی (ع) در قیام عاشورا و در صحرای کربلا نقش می زد و همچون عاشورا نشان داد که خون بر شمشیر پیروز است. انقلاب خمینی به سر آغاز راز خون رجوع کرده بود تا با رمزگشایی از دشوارترین راز هستی دروازه فتح را بگشاید ؛ فتح خون. عاشورا رستاخیز خون است. آنهم نه هر خونی، خون خدا که مسیر تاریخ حیات طیبه انسان را که می رفت تا زوال یابد را گشود و حیات باطنی انسان بر کره ارض را جانی دوباره بخشید.

 

بزرگترین رازی که در عالم می توان سراغ گرفت، در عاشورا به احسن و اکمل وجه تجلی یافت؛ " راز خون". به تعبیر سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی: "اما در عالم رازی هست که جز به بهای خون فاش نمیشود. ظاهر عالم در سایه اسم ساتر و ستار پرده بر این راز کشیده است و پردهدار به شمشیر میزند همه را. تا جز کشتگان راه عشق راهی به حریم این حرم نیابند".و"این رازی است که عقل به آن راه نمیبرد" و " میان این راز و آسمان رابطهای هست".

 

در عاشورا بود که دروازه های عالم بر روی راز خون گشوده شد و راز خون توانست سرتاسر تاریخ را فتح کرد و نشان داد عالم در محاصره حقیقت راز خون است و راز خون بر عالم و تاریخ انسان مسیطر است. راز خون در کربلا به شمشیر مکر الهی نقاب از چهره تزویر جبهه شیطان درید .همان جبهه ای که باظلم و نفاق و شرک و تزویر خطوات شیطان را پی می گیرد. آن هنگام که خون مؤمنان و مظلومان زمین تشنه را سیراب می کند و آن هنگام که خون بی گناهان و مظلومان ریخته می شود ، صفوف حق و باطل را از یکدیگر جدا می کند تا ظالم از مظلوم، طیب از خبیث، مؤمن از منافق، موحد از مشرک و مخلص از مزور شناخته شود  که این مکر خداست در برابر مکر شیطان، که "والله خیرالماکرین".

 

اگر گفته اند که  خون بر شمشیر پیروز است بدان سبب است که خون کید شیطان را بی اثر می سازد که "ان کید الشیطان کان ضعیفا". مکر خدا با خون پرده های ظلم و شرک و نفاق و تزویر را از هم می درد و خطوط شیطانی تزویر و ظلم و نفاق را برملا می سازد و نقاب از چهره شیطان برمی گیرد تا نشان دهد : "یدالله فوق ایدیهم". خون امام عاشقان ، حسین بن علی(ع) در کربلا نیز باطل السحر تزویر کاخ سبز معاویه و یزید وآل امیه شد. تزویری که با بوزینه بیش از انسان انس داشت و آن را بدل از انسان گرفته بود و کرسی خلافت امام عادل را غاصبانه به دست شراب خواره ی فاسدی سپرده بود و از منبر پیامبر، اریکه سلطنت ساخته بود. و از همه بدتر آنکه از امام بر حق می خواست تا بر این همه ظلم و جور و تزویر صحه بگذارد و با بیعت خود آنرا مشروعیت بخشد تا روءیای پیامبر صدق در بالا رفتن بوزینگان از منبرش را بدست فرزندش تحقق بخشد.

 

حسین (ع) اما ، خون خداست و پسر خون خدا. السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره. حسین راز خون است و حقیقت خون در اوست که به تمامیت می رسد. اگر خون است که روح حیات در رگ های تن آدمی می دمد و او را زنده نگاه می دارد، این حسین است که روح حیات در تاریخ می دمد و تاریخ را زنده نگاه داشته و می دارد. هم از این رو است که او هیچگاه چنین نکرد حتی اگر چه که خونش را مظلومانه ریختند. حسین خونی است که خداوند در حقیقت خون ستان اوست. حسین خونی است که بر ذمه خداست و خدا خود به واسطه بقیت الله آنرا مطالبه خواهد کرد. و راز خون نیز در همین کلمه نهفته است؛ ثارالله.

 

خون سیدالشهدا، بصیرت و هدایت و مقاوت و رهایی را در رگهای مرده و خشک تاریخ تزریق کرد و اینگونه انسان را حیاتی دوباره بخشید. حیاتی طیبه و باطنی. به تعبیر شریعتی، هر انقلابی دو چهره دارد : خون و پیام و انقلاب عاشورا نیز هر دو را تمام و کمال دارد و انقلاب خمینی نیز.

 

انقلاب خمینی هم اما ریشه در چنین آرمانشهری دارد. آرمانشهر کربلا که فراتر از یک آرمانشر ، شهرِ خدا بود. نه شهر خدایی که فقط در اساطیر و مکتب های فلسفی از ان سخن گفته باشند. شهر خدایی زمینی که بر زمین جامه عینیت و حقیقت بر تن کرد و در تاریخ ماندگار شد. شهرِ خدایی بنا شده بر خون خدا و خون پاک ترین مردمان. شهر خدا در کربلا مبدأ و معاد انقلاب خمینی بود چنانچه فرزندان روح الله در جبهه های جهاد مقدسشان آرمانشهر خدایی شان را بر مبنای شهر خدای کربلا ساخته بودند و نام و یاد حسین انیس و مونس شبهای عملیات و سنگرشان بود و آمال و آرزویشان را در حسینی بودن و حسینی شدن می دیدند. آنان هم چون مرتضای آوینی یقین داشتند که "غایت خلقت جهان پرورش انسان هائی است که در برابر شدائد بر هر چه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند."

 

کار بزرگ خمینی اما خود انقلاب نبود . کار بزرگ او این بود که دیگر بار ما را با انقلاب حسین (ع) و عاشورا متصل کرد و پیوند زد. نه پیوندی ظاهری و صوری که اتصالی باطنی و حقیقی. او ما را با خود به قلب کربلا برد و دستان ملت ایران را در دستان امام حسین (ع) نهاد و آنان را در صف حسینیان قرار داد. خمینی عاشورا را به میان زندگی ایرانیان آورد و روح خفته حسینی شان را بیدار کرد. او به ما آموخت که چگونه می توان حسینی بودن را زیست و حسینی ماند. خمینی تعریف جدیدی از عاشورا به ما تحویل داد و حسین(ع) را به همه زبانها و برای همه ملت ها و انسانها ترجمه کرد و "کلُّ ارضٍ کربلا و کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ شهرٍ محرم" را عینیت بخشید. حسین دیگر برای ایرانیان دیگر یک اسطوره نبود. حسین عینیت حیات و ممات ایرانیان شده بود و با خمینی، ایرانیان سبک زندگی شان را به نام حسین مهر زده بودن وزیارت عاشورا طرازنامه سبک زندگی شان گردید که "انی سِلمٌ لِمَن سالَمَکم و حَربٌ لِمَن حارَبَکم و ولیً لِمَن والاکُم و عدوٌّ لِمَن عاداکم، اِلی یَومِ القیامه". خمینی دروازه راز خون را برای ایرانیان و همه جهانیان گشود آنهم در زمانه ای که انسانها آسمان را فراموش کرده بودند و می رفت تا شیطان سیطره جهنمی خود را بر زمین کامل کند و انسان برای همیشه در مغاک نیستی سقوط کند. و سر انجام رازِ خونِ حسینی در نهضتِ خمینی ، فتحِ خون را موجب گشت.

 

ملت ایران در انقلاب اسلامی شان و در جهاد مقدسشان و در تمام فتنه های رویاروی انقلاب خمینی ثابت کردند که رموز راز خون را دریافته اند و آداب رازورزی با خون را می دانند. که این چنین توانستند فتح خون را موجب شوند. فتحی که امروزه دیگر تنها در ایران محصور نیست. امروز جهانی یکصدا هِیهات مِنَّ الذِلَّه حسین را فریاد می زند. پیام عاشورا اما ، امروز جهانی شده است و حسین دیگر امروز تنها نیست. شاید پیام حسین به گوش بسیاری از انسانها نرسیده باشد اما خدا،  پیامِ عاشورا و فریاد حلقوم بریده حسین را به دلهای همه انسانها رسانده است، چه اینکه حلقوم ها را می توان برید ، اما فریاد ها را هرگز ، و فریادی که از حلقوم بریده برمی آید جاودانه می ماند و فریاد حسین اینگونه جاودانه شد و خدا آنرا به گوش جان انسانها خواهد رساند. این کمترین کاری است که خداوند می تواند در قبال خون حسین که ثارالله است انجام دهد.به تعبیر سید مرتضی: "تاریخ امانتدار فریاد "هل من ناصر" است و فطرت گنجینه دار آن... و از آن پس کدام دلی است که با یاد او نتپد؟ مردگان را رها کن، سخن از زندگان عشق می گویم".

 

از خیابان های بیروت و بحرین و یمن تا خیابان های نیجریه، این فریاد حسین است که از حلقوم انسان های تحت ظلم و ستم و استضعاف به گوش می رسد. انسان هایی مستضعف و مظلوم که حلقوم هایشان به دست فراعنه یهودایی دهکده جهانی و با تیزی امواج نامرئی ماهواره ها بریده است. در جهانی که دهانی جز دهان ماهواره ها گشوده نیست و صدایی جز فریاد آنان که فریاد شیطان است شنیده نمی شود، همه انسانها جز همان یک درصد که بر اریکه کاخ سبز معاویه تکیه زده است، مستضعفند و مظلوم و محروم و غربت و مظلومیت شان مطلق غربت و مظلومیت است. خواه ایرانی باشد یا آمریکایی، مسلمان باشد یا مسیحی، سفید باشد یا سیاه، شرقی باشد یا غربی و...

 

اینها همه به برکت رمز گشایی مجاهدانه راز خون بدست روح الله و بسیجیان روح الله و صبوری و درایت فرزند شهادت طلب و مبارزش، سید علی حسینی خامنه ای و ملتی مبارز و مقاوم است که درس ایستادگی و بصیرت را در محضر امام حسین(ع) و از زبان خمینی و خامنه ای آموخته است. و سید علی حسینی خامنه ای خود، درس آموز مکتب حسین بود که با شاگردی روح الله خود به استادی تمام عیار بدل گردید که توانسته است ۲۲ سال پس از روح الله فتح خون را علمداری کند و با تدبیر و درایت و بصیرت نافذش پیام عاشورا در جهان بسط دهد و شاگردان استاد شده صدیقی چون سید حسن نصرالله را که موجب تحسین دوست و دشمن است را به جهانیان بنمایاند. خمینی و انقلابش همانقدر مدیون خامنه ای هستند که حسین و قیام عاشورایی اش مدیون زینب(س) است. اگر زینب علمدار رشید انقلاب حسینی بود، خامنه ای هم علمدار رشید انقلاب خمینی است و هم از این رو است که امروز آماج تمام تیر های زهرآگین جبهه متحد کفر و شرک و نفاق و التقاط است. خامنه ای اما ، ثابت کرده است رشید ترین علمدار انقلاب خمینی در غیاب اوست.

 

گرد و غبار فتنه ۸۸ که برخاست کم نبودند آنانی که بر این گمان استوار بودند که اینها همه دعوایی سیاسی بیش نیست. اما آنها که چشم بر دهان علمدار انقلاب خمینی داشتند و اشارت هایش را درمی یافتند  خوب می دانستند که این فتنه ای است که جبهه ای گسترده اش از کاخ سفید و وایت هال و تل آویو و شانزه لیزه اغاز می شود و تا خیابان های تهران امتداد می یافت  و در پس نقابی از "تزویرِ سبز" خود را پوشانده است. اما فضا غبار آلود بود و غبار فتنه چشم ها را می آزرد چندان که بسیاری از چشم ها نه درست می دیدند و نه درست تشخیص می دادند. فتنه می خواست چشمه ی زلال انقلاب را کور کند و آینه ها راغبار فراگیرد و بادهای مسمومش نهال های نوپای آن را درهم شکند و شکوفه های زیبایان  را فروربریزد و آتش صاعقه ی بلا را در همه وسعت بیشه زار ولایت بگستر اند. آفتاب حقیقت را محجوب ابرهای سیاه شک و تردید  سازد ودود سنگین بغض و عداوت، آسمان اخوت و محبت را بپوشاند ... و سرزمین ولایت را جولانگاه گرگ های گرسنه ای سازد که به خیال خویش رمه را بی چوپان یافته اند.  فتنه آن همه شدید و غلیظ بود که مدعیان و نزدیکان ظاهری روح الله ، یک به یک علم صبر و بصیرت بر زمین می افکندند.  چه اینکه "وَلا یَحْمِلُ هذَا العَلَم ، اِلّا اَهْلُ الْبَصَر و الصَّبْر." و اینگونه بود که علمدار انقلاب فریاد برآورد"اَیْنَ عمّار" . و مردمان خود را مخاطب این خطاب دریافتند. چه اینکه ضربان قلبشان با شنیدن این ندا به تپش افتاده بود. دشمن هنوز هم نمی داند که ضربان قلب این ملت با نام حسین می تپد و حسین حسین می کند.این ها همان مردمان حسینی ای هستندکه فرکانس ضربان قلبشان را با ضربان اشارت های ولی خدا تنظیم می کنند. این هم یکی از رازهای سر به مُهرِ انقلاب خمینی است که دشمنانش درنیافته و در نخواهند یافت.

 

اَینَ عمار همان  ندایی بود که ایرانیانی که با راز خون زیسته اند را به یاد "هَل مَنْ یَنْصُرُنی ناصِر" حسین می افکند. اَین عمار اینبار رنگ و بویی حسینی گرفته بود، آنچنانکه صاحب حسینی نصب وحسینی مرام ندای اَینَ عمار در سنه ۱۳۷۹ فرموده بود: "من به شما عرض کنم که امروز دشمن قادر نیست. امروز به برکت ملتِ هوشیارى مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیختهاى مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگى مثل انقلاب اسلامى ایران، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا - اگر در قدرتهاى مادّى باشد - قادر نیستند حادثهاى مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیاى اسلام تحمیل کنند. اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتّفاق خواهد افتاد."

 

مردمان شکسته دل و زخم خورده ، روزه خواری فتنه سبز را در روز قدس دیدند و شعار " نه غزه ، نه لبنان"شان را شنیدند و صبورانه تحمل کردند. ۱۳ آبان را دیدند و منتظر ماندند، اهانت به تصویر روح الله را دیدند و در درون شان شکستند، ... و این همه بود تا عاشورای ۸۸ که رجاله ها و بقیه السیف سپاه یزید در سده بیستم، کردند آنچه همگان دیدند و شنیدند . راز خون دیگر بار سر از مُهر سربسته مصدر مکمن غیب برگرفت و به عالم تکوین صدور یافت و به یاری جبهه حق شتافت تا دیگر بار نقاب تزویر را درهم شکند و دست نفاق و تزویر را رو کند که عاشورا در همیشه تاریخ شکافنده ی تزویر و نفاق و انحراف است و ابطال گر سحر باطلانه جبهه باطل ، و رهنمون گر انسانه است از تاریکی ظلمات به روشنایی نور. مردم دریافتند که دیگر جای تحمل و سکوت نیست هرچند مدعیان انقلاب ( همانان که متفرعنانه و متکبرانه خود را استوانه و ستون و عمود و ... انقلاب خمینی می دانند) عافیت اندیشانه و مصلحت جویانه خموشی گزیده اند، اما مردم در مکتب حسینی روح الله آموخته بودند که "وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ یا مَوْلاىَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ" و خدا لعنت آن مردمی را این جریان را شنیدند و بدان راضى شدند اى مولاى من اى ابا عبداللّه". پس مردم روی به راه میدان های اصلی شهرهایشان نهادند و سکوتشان را با قیام شکستندو حماسه بی بدیل نهم دی ماه را آفریدند تا دیگر بار دفاع از حریم حسینی و انقلاب خمینی و ولایت خامنه ای را عزت مندانه و غیورانه ورازورزانه فریاد زنند. آنان نشان دادند که عاشورا صرفاً مناسکی آیینی نیست، بلکه عاشورا برایشان معنا وجوهره و متن زندگی است و بی عاشورا هیچند و پوچ. و این چنین حماسه ای بی بدیل در تاریخ فتح خون ایرانیان پدیدار گشت که خفاشان کور چشم جبهه باطل را، نصیبی جز بافتن لاطائلاتی ساندیسی نبود. واقعیت آن است در تمام ۸ ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که خیابان های تهران در انحصار شهرآشوبان بود، مردم در اگر چه ناظر، اما منتظر بودند. منتظر نقطه عطفی تا رازها را آشکار کند و عاشورای ۸۸ چنین کرد.

 

پس آنگاه که خباثت اصحاب فتنه با الحاق نامحرمان و تشنگان به خون انقلاب خمینی به آنان ضمیمه گشت، در یک نبرد مقدس ۸ ماهه که هیچ کم از ۸ سال دفاع مقدسشان نداشت ، منجر به آن شد تا "تحُــّیر" مردمان به جنایت عاشورای ۸۸ ، مبدل به "تشخیص" و بعد"تصمیم" شود. تحیری ناشی از شوکی عظیم. شوک و بهتی ناشی از پیوندی نانوشته و پنهانی میان مدعیان استوانه های انقلاب خمینی با تشنگان به خون خمینی و خامنه ای. غافل از آنکه استوانه های حقیقی انقلاب خمینی هم آنان اند که تا هم امروز تکه استخوان های استوارشان را که در میان کانال های عملیاتی دشت های تفتیده جنوب و قله های رفیع غرب آرمیده است تفحص می کنند و می یابند. همان راست قامتانی که با خمینی و نهضتش با خون خود میثاق بستند. مردم باور نمی کردند که فتنه آن همه عمیق باشد که تا عمق بیوت استوانه های خودخوانده انقلاب رفته باشد و آنها را از درون پوک و تهی کرده باشد.

 

فتنه در ذات خود بلا است. بلایی که مقرر است تا اهل زمین در گرداب آن به ابتلاء الهی مبتلی شوند و آزمون حق و باطل پس بدهند. ابتلاء سنتی الهی است که تخلف ناپذیر است که "استکبار فی الارض و مکر السییء و لا یحیق المکر السییء الا باهله فهل ینظرون الا سنت الاولین فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا (فاطر: ۴۳) ". "[زیرا انگیزهى آنها] گردنکشى در زمین و نیرنگ زشت بود، و نیرنگ زشت جز دامن صاحبش را نگیرد. پس آیا جز سنّت [و سرنوشت شوم] پیشینیان را انتظار مىبرند؟ و هرگز براى سنّت خدا تبدیلى نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى یافت". انسانها را از سنت ابتلاء گریز و گزیری نیست و تنها آنانی می توانند از آن سربلند بیرون بیایند که اهل صدق و توکل و اخلاص و بصیرتند، که  قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ . إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ (۸۲ و۸۳ سوره ص)

 

ابلیس گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کردمگر بندگان خالص تو را. و إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (سوره نحل ایه ۹۹)؛ چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مىکنند، تسلّطى ندارد. فتنه نیز یکی از ابتلائات خداوند است. بلای فتنه به پا می شود تا مکر خداوند، مکر مکارانه شیطان و جنودش را به صلابت و بصیرت موءمنان و مجاهدان به هزیمت کشاند و در ابتلای آن مرد از نامرد بازشناخته شوند و طیب از خبیث و طالح از صالح.

طوفان فتنه ۸۸، طوفان ابتلائی بود که خود را در پس تزویری پیچیده و مبهم مستور کرده بود و دریدن این پرده ، خون می طلبید که خون باطل السحر فتنه تزویر است. چه راست گفت مختار ثقفی در مختار نام میرباقری که: "تزویر سکه ایست دورو که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش". و هنگامی که از او خواستند تا با تدبیری کارساز از مهلکه بگریزد پاسخشان داد که آنهمه او را به حربه تزویر بدنامش ساخته اند که این حربه جز با خون از کار نمی افتد.

 

اگر در فتنه ۸۸ دیگربار از راز خون رمزگشایی نمی گشت، فتنه این چنین به هزیمت نمی افتاد. راز خون در فتنه ۸۸ به دست بسیجیان خامنه ای رمزگشایی شد. بسیجیانی شیدایی که بی صبرانه پیوستن به کاروان امامِ عشق، حسین بن علی(ع) را آرزو می کردند. همانانی با خون خود ، راز خون را فاش کردند تا ابطال گر کِیدِ فتنه جویان، و فاش کننده چهره مزورانه شان باشند. رازگشایانی جوان و شیدا هم چون شهید حسین غلام کبیری،  شهید امیرحسام ذوالعلی،  شهید میثم عبادی ، شهید محمد حسین فیض ، شهید مصطفی غنیان و .... بسیجیان پر صلابت و در عین حال غریب و مظلوم خامنه ای که اگر چه در زمین گمنامند ، اما در ملکوت آسمانها در عداد معاریف اند و نام و یادشان زمزمه هر روزینه فرشتگان آسمانها است و در بهشت خداوند نور می خورند و نور می آشامند. هم آنان که از میان خیابان های اندوده ی به دود فتنه ی تهران بال در بال سیمرغ شهادت به ملکوت آسمانها پرکشیدند و به قبیله نورخوران و نورآشامان رضوان حق پیوستند.

بسیجیان خمینی اگر برای رازداری خون و پاسداری فتح خون در برابر ارتش تاریکی فرانکشتاین بغداد که مستظهر به حمایت ابولهول دهکده جهانی بود، رهسپار شهرِ خدای کربلا شدند، بسیجیان خامنه ای اما پاسدار فتح خون بودند در برابر هجوم فتنه ای تمام عیار  به رنگ سبز که سران سبزش به کاخ سبز معاویه نسب می بردند و به نیت صفین آمده بودند اما با خون فشانی بسیجیان خامنه ای، جمل نصیبشان شد.

 

خامنه ای امروز اما مغضوبترین انسان هاست نزد سپاه شیطانی که یک سرش کاخ سفید است و سر دیگرش اصحاب فتنه سبز. راز این همه مغضوبیت را باید در پاسداری از فتح خون خمینی دانست. خامنه ای و بسیجیانش، میراث خونین خمینی را با خون حفظ کردند.خون غلام کبیری ها . همانان که خامنه ای اجر خون به ناحق ریخته شده شان در جهاد در فتنه را بالاتر از اجر رازداران فتح خون خمینی دانست. آری خامنه ای اما امروز دارد تاوان این علمداری و رازداری را می دهد و رازداران سرّ خون و سیراب شدگان از جام کربلا و نور خوران و نور آشامان در ملکوت آسمانها به حقیقت می بینند که اگر دیروز خمینی در بارگاه فتح خون حسینی در ملکوت خداوند چه معارجی را فتح کرد، خامنه ای اما امروز به پاس چنین پاسداری از حریم حرمت راز خون حسینی و فتح خون خمینی چه معارجی در ملکوت مالک شده است.

اَیْن عمار، ترجمان دیگری بود از این کلام که "و تو ای برادر بگو که از کدامین قبیله ای؟ آنجا که هل من ناصر حسین به گوش می رسد و امام زمانت صلای نصرت می خواند، تو ای برادر بگو که از کدامین قبیله ای؟" و راز خون دیگر بار جستن آغاز کرد و صف ها را جدا نمود وپرده تزویر و سالوسی را درید. خون حسین (ع) در رگهای ملت به جوشش درآمد و به قیام سرخ بصیرتشان، قعود سیاه فتنه و هزیمت اصحابش را رقم زدند . مردم این بار تاریخ را درست رقم زدند و نگذاشتند حسین زمان تنها بماند. چون اینجا ایران عاشورایی است. سرزمینی که با راز خون انس یافته و با آن می زید و به دارندگی راز های سر به مُهر انقلاب خمینی و علمداری خامنه ای می بالد و مردمانش خوب می دانند که اهل کدامین قبیله اند. آری انقلاب خمینی را رازهای بسیاری است که هنوز سر به مهر مانده اند.

نظر شما
پربیننده ها