گزارش دفاع پرس از دیدار با جانبازان آسایشگاه امام خمینی(ره)؛

15 سال فعل "نخواستن" را صرف کردم!/ دفاع از حرم اهل بیت (ع) آرزوی همه جانبازان است

آسایشگاه جانبازان امام خمینی (ره) در شمال تهران میزبان تعدادی از جانبازان قطع نخاع هشت سال دفاع مقدس است. کمتر از ساعتی مهمان مردانی بودیم که بیش از نصف عمر خویش را بر روی صندلی چرخ دار گذرانده اند.
کد خبر: ۸۲۲۷۹
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۴ - 14May 2016

15 سال فعل

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در خوش آب و هواترین نقطه تهران در فضای سبز ساختمانی است که وقتی به آن نگاه میکنی غربت غریبی تمام وجودت را میگیرد. این ساختمان استراحتگاه و محل زندگی راست قامتانیست که روزگاری برای دفاع از کشور و آرمانهایشان به پا خواستند و امروز بار سنگین پیام جنگ نمیگذارد آنها بر روی پای خود بیاستند. دلیرمردان دیروز حالا بدون داشتن هیچ انتظاری از مسئولین و مردم در این ساختمان گرد هم آمدند.

برای ادای احترام به مقام شامخ این دلیرمردان به آسایشگاه امام خمینی واقع در خیابان شهید باهنر قدم گذاشتیم.

برداشت اول

نخستین اتاق متعلق به جانباز قطع نخاع منصور فراست بود. او در خصوص نحوه جانبازی خود گفت: داوطلبانه از اصفهان به مناطق جنگی اعزام شدم. فرمانده ما شهید حسین خرازی بود.  18 سال داشتم که در پاتک دشمن پس از عملیات بیت المقدس جانباز قطع نخاع شدم. پیش از این هم در بانه و سردشت از ناحیه دست مجروح شده بودم. 34 سال است که مهمان این تخت هستم. بهترین نعمت خداوند سلامتی است. بچههای اینجا حدود 16 تا 20 ساله بودند که جانباز قطع نخاع شدند و حالا بیش از سی سال است که میهمان آسایشگاه هستند.

او با اشاره به مدافعان حرم بی بی حضرت زینب (س) گفت: غیرت جوانان کشورمان همان غیرت جوانان قدیم است که روزی برای دفاع از کشور به همه دل بستگیهایشان پشت کردند و رفتند. اگر این مدافعان حرم نجنگند ما امنیت نداریم و جنگ به خاک های کشور خودمان کشیده میشود. ناراحت میشوم وقتی میشنوم میگویند آنها بخاطر پول رفتند. آیا شخصی حاضر است به خاطر پولی که نمیتواند پس از مرگ از آن استفاده کند، بجنگد؟ مگر روزی که رزمندگان دوران دفاع مقدس از کشور دفاع کردند بخاطر پول بود؟ همه اینها تبلیغات منفی دشمن است که میخواهند افکار عمومی را بر هم بریزند تا به هدف شوم خود نزدیک شوند. جنگ امروز ما جنگ فرهنگی است.  

جانباز فراصت با بیان خاطرهای ما را بدرقه کرد. او روایت کرد: حدود 20 روزی بود که رزمندگان غذای گرمی نخورده بودند. یک روز اعلام کردند که در آشپزخانه صحرایی قصد دارند عدس پلو بپزند. بچهها هم از این که بعد از مدتها یک غذای گرم خواهند خورد، خوشحال بودند. ولی ماشین غذا آن روز در راه فکه به اسارت دشمن درآمد. آن غذا نصیب ما نشد.

برداشت دوم

در حالی که سخنان جانباز فراست را با خود مرور میکردیم وارد اتاق دیگری شدیم. با تبریک روز جانباز به جانبازی که بر روی ویلچر نشسته و به ما چشم دوخته بود، نزدیک شدیم. چشمانش حرفهای ناگفته زیادی داشت که در طول 32 سال جانبازی بر زبان نیاورده بود. خانمی به استقبالمان آمد. از او خواستیم که همسرش را معرفی کنید. به آرامی پاسخ داد "ایشان فرامرز طالقانی پسرم هستند." انتظار چنین پاسخی را نداشتیم. جانباز ویلچری بیشتر از سن شناسنامهایش به نظر میآمد.

برای اینکه راز سکوت چشمان آن جانباز قطع نخاع را بدانیم. مکالماتی بین ما رد و بدل شد.

در چندمین عملیات مجروح شدید؟

- آن زمان سرباز بودم. نخستین عملیاتم در سومار مجروح شدم.

چند ساله بودید؟

- 18 سال.

در آسایشگاه مستقر هستید؟

- خیر. چند روزی است که بر اثر دیسک گردن، دستم تکان نمیخورد. هر چه سن بالاتر میرود به مشکلات ما اضافه میشود.

اگر سالم بودید امروز برای دفاع از حرم اهل بیت میرفتید؟

- همان طور که همرزمان ما امروز در سنگر اسلام با گروهکهای تکفیری میجنگند. اگر ما هم سالم بودیم میرفتیم.

از مشکلات جانبازان بفرمایید.

جانباز قطع نخاع مانند نوزادی که تازه به دنیا آمده است. بدن ما هم مانند یک نوزاد یک روزه حس ندارد. من از نوک پا تا سینه اندامم را حس نمیکنم.

ما به مراقبتهای 24 ساعته نیاز داریم. خانوادههای جانبازان بر اثر مراقبتهای طولانی مدت خودشان هم دچار بیماری شدند. ولی حمایتی که یک جانباز و خانواده او انتظار دارد، نمیشود. به عنوان مثال برگه دفترچه بیمه یک جانباز 70 درصد از 25 برگ به 12 برگ رسیده است. میدانید دارو از نان شب هم برای یک جانباز واجب تر است. صندلی که الان مسئولین بر روی آن نشستهاند از صندلیهای که الان ما روی آن نشستهایم به دست آمده است.

بغض راه ادامه سخنان را از او میگیرد. با ابراز شرمندگی و همدردی با این جانباز سرافراز از او خداحافظی کردیم.  

برداشت سوم

در محوطه ساختمان با جانبازی برخورد کردیم که با روی باز به سمتمان میآمد و میگفت "چه عجب! یادی از ما کردید". گفتیم برای دیدار با جانبازان و انعکاس صدای شما آمدهایم. با لبخندی که بر لب داشت گفت "خوش آمدید. مگر هنوز کسی مشتاق شنیدن حرفهای ما هست؟!" این آشنایی باب صحبت را میان ما باز کرد.

سرنوشت چطور شما را به این جا کشاند؟

- در عملیات فتح المبین سرباز بودم بعد از آن از طرف سپاه سه ماه به فاو مامور شدم. در عملیات کربلای 5 در گردان شهادت از لشکر 27 محمدرسول الله به فرماندهی شهید جواد صراف شرکت کردم که جانباز شدم.

ما شرمنده فداکاریهای شما و شهدا هستیم.

- همه میگویند شرمندهایم. چرا کاری میکنید که شرمنده باشید. این حرف را نزنید و به جای آن عمل کنید تا ثواب آن را ببرید. اینگونه نیست که ما روی چرخ نشستهها مقام والایی داریم. هر کسی در هر لباسی که هست میتواند خوب خدمت کند تا عاقبت به خیر شود. این ویلچر آزمایش الهی است که ما خدا را حتی با این شرایط شاکر هستیم. انشاءالله بتوانیم از این آزمایش سربلند بیرون آییم.

مشکلات یک جانباز ویلچری چیست؟

- مشکلات جانبازان به ویژه جانبازان قطع نخاع زیاد است. بیماری جانبازان به مرور زمان همچون آب مروارید، سرطان، زخم بستر و ... اضافه میشود. گاهی مردم ظاهر ما را میبینند و میگویند این ها که حال خوبی دارند در حالی که مشکلات ما درونی است.

عمده ترین مشکلات شما چیست؟

- از نظر حقوقی، مسکن، عدم توجه و ... هست ولی ما دلسوزی و ترحم نمیخواهیم. ما حمایت میخواهیم. روحیه دادن میخواهیم. ما خودمان سعی میکنیم روحیهمان را حفظ کنیم. مشکلات زیاد است ولی 15 سال است که فعل "نخواستن" را صرف کردم. زیبا صحبت کردن راحت است اصل عمل است. بودند کسانی که مشکلات ما را شنیدهاند ولی دیگر پیگیری نکردند.

نمیدانید برای یک جانباز حضور در یک جامعه چقدر مشکل است. تحمل بیحجابی، سگ بازی و ... برای ما سخت است. در جبهه شعار رزمندگان این بود که میگفتند "خواهرم حجاب تو از خون من رنگین تر است". چطور حالا این شعارها را فراموش کردیم.

در حالی که جمع منقلب شده بودند از جانباز جمالی خداحافظی کردیم.

برداشت چهارم

در اتاق دیگری چند جانباز بر روی تخت کنار یکدیگر خوابیده بودند. خطاب به یکی از جانبازان کردیم و از آرزوهایش پرسیدیم. اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: دفاع از حرم اهل بیت (ع) آرزوی همه ماست. اگر اجازه میدادند با همین وضعیت هم میرفتیم.

برداشت آخر

از فضایل جانباز و جانبازی همین بس که مقام معظم رهبری در مورد جانبازان عزیز میفرمایند:

جانبازان عزیز هم شهداى زندهى ما هستند؛ چون مثل شهید به میدان جنگ رفتهاند و مثل شهید ضربت خوردهاند؛ منتها کرامت الهى آنها را حفظ کرده است. اینها زندهاند، اما در رتبهى شهیدان. به این عزیزان هم توصیه مىکنم که این کرامت الهى را براى خودشان حفظ کنند؛ «للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم». باید همیشه آن روحیهیى را که آنها را در میدان نبرد به پیش مىبرد و به فداکارى وادار مىکرد، حفظ کنند.

زمانی که با جانباز قطع نخاعی آشنا شدیم که دانشجوی دکتری حقوق دانشگاه تهران بود با افتخار سرمان را بالا گرفتیم. دشمن باید بداند که فرزندان امام (ره) هرگز از حقوق خود کوتاه نخواهند آمد و حتی با وجود مشکلات جانبازی سعی میکنند به نوع دیگری به کشور خدمت کنند.

امیدواریم که مسئولین کشور هر چه سریعتر به مشکلات جانبازان رسیدگی کنند و طبق گفته جانباز جمالی، جانبازان به ترحم نیاز ندارند بلکه به توجه نیازمند هستند. امید است که قدر این گوهرهای ارزشمند که سرمایه های کشورمان هستند را بدانیم و برای دیدار با آنها به دنبال بهانه نباشیم.

برای مشاهده تصاویر این دیدار اینجا کلیک کنید.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار