شهید آیت الله سعیدی یار با وفای امام(ره)

مرحوم سعیدی پس از این دیدار و استماع سخنان جانبخش امام(ره) می‌گوید: «با سخنان امام چنان دلگرم شدم که روح تازه‌ای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.»
کد خبر: ۸۶۳۲۶
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۸ - 07June 2016

شهید آیت الله سعیدی یار با وفای امام(ره)

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در همهی انقلابها نقش رهبری در ایجاد و تکوین خط جدید و به دنبال آن نظام سیاسی و اجتماعی جدید، انکارناپذیر است. به جرئت میتوان گفت که روحانیت در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران از دورهی صفویه به این سو، نقش مرجع و هدایتکننده داشته و تنها گروهی بوده است که توان به جنبش درآوردن تودهها را داشته است.

همین نقش در شکلگیری، پیشبرد و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پررنگتر از قبل به ظهور رسید و همگان اقتدار معنوی و سیاسی این قشر عظیم را به عینه مشاهده نمودند از اینروی میتوان نقش روحانیت در انقلاب اسلامی را یکی از نقشهای بیبدیل دانست.

یکی از روحانیونی که در مراحل مختلف انقلاب اقدامات بسیاری از خود بجا گذاشت و سرانجام شربت شهادت را نوشید مرحوم آیتالله شهید سیدمحمدرضا سعیدی میباشد.

طی مراحل علمی با سرعت

مجاهد شهید حضرت آیتالله سعیدی در تاریخ دوم اردیبهشت 1308 چشم به جهان گشود. در دوران طفولیت مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول به تحصیل شد. ادبیات عرب را در مشهد آموخت.

آیتالله سعیدی بهخاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد، مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود. برای طی مراحل بعدی علوم اسلامی عازم حوزهی علمیه قم شد و در آن شهر در محضر آیتالله العظمی امام خمینی(ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقتفرسا و تلاشهای پیگیر به مرحلهی عظیم استنباط و اجتهاد رسید.

آیتالله سعیدی ضمن ادامهی تحصیل و تدریس طلاب، به مسافرتهای تبلیغی نیز میرفت و همانروزها یکبار در آبادان بهخاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد اما در اثر تلاش آیتالله العظمی بروجردی(ره) از زندان آزاد شد.

یاور نهضت امام(ره)

پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ اسلام، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این مأموریت و رسالت به آیتالله سعیدی واگذار شد. با فرا رسیدن سال 1341 و شکلگیری نهضت روحانیت، ایشان به همراه بسیاری دیگر از روحانیان، به گرد شمع وجود حضرت امام(ره) پروانهوار به گردش درآمدند و در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، از فدای جان دریغ نورزیدند.

نهضت امام خمینی(ره) راه پرمخاطرهای در پیش داشت و آن یگانه رهبر بیداردل و شجاع مصمم بود که تا پای جان از اسلام عزیز دفاع کند و از هیچ مانعی ترس و بیم به خود راه ندهد.

آیتالله سعیدی از تصمیم و ارادهی راسخ امام(ره) و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل آنبزرگوار، نیرویی تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرد. آیتالله سعیدی دربارهی دمیده شدن این روح امید و مبارزه در خود، ملاقاتی را که با امام(ره) داشته است، مؤثر دانسته و عامل اصلی معرفی میکند.

مرحوم سعیدی پس از این دیدار و استماع سخنان جانبخش امام(ره) میگوید: «با سخنان امام چنان دلگرم شدم که روح تازهای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.»

آیتالله سعیدی بهدنبال تلاشهای پیگیری که جهت معرفی امام(ره) و نهضت پربرکتش داشت، هجرتی به عراق کرد و در آنجا جلساتی تشکیل داد و نهضت حضرت امام(ره) و شخصیت والای روحانی او را تشریح نمود و تلاش و خدمات او بود که زمینههای استقبال از امام را فراهم ساخت.

ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیتالله سعیدی را مشاهده کرد، او را ممنوعالمنبر نمود، اما آیتالله سعیدی دست از فعالیت نکشید و از محل خود خارج شده و به محلهای دوردست و روستاهای اطراف تهران میرفت و به کار خویش ادامه میداد. شهید سعیدی در سال 1345 دربارهی جنایات اسرائیل سخنرانی مهمی کرد و همین سخنرانی باعث شد او را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگه دارند.

آیتالله سعیدی علیه استعمارگران دست به فعالیتهای شدید زد و با انتشار اعلامیهای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم شاه که از حرکت پرخروش آیتالله سعیدی به وحشت افتاده بود، او را دستگیر و در قزلقلعه زندانی کرد و تحت شدیدترین شکنجهها، در روز چهارشنبه 20 خرداد 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. پیکر آن مرد بزرگ فردای شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد. و سرانجام بهطور مخفیانه جنازهی ایشان در وادی السلام قم به خاک سپرده شد.

نگاه شهید به حضرت امام خمینی(ره)

آیتالله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی(ره) داشت. دربارهی امام(ره) گفته بود: «به خدا سوگند اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطرهی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.»

«حضرت امام شبیهترین عالمان نسبت به ولیالله، امام زمان(ع) و آباء طاهرینش میباشد.»

«مرا بگیرید و به بند و حبس کشید تا آنوقت از من سلب مسؤولیت شود، چه اگر آزاد باشم فریاد میزنم، حقایق را میگویم و افشاگری میکنم. من این لباس را پوشیدهام و از بیتالمال امرار معاش میکنم که پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم..... بنابراین باید فریاد بزنم و جز این چارهای ندارم».

خصوصیات اخلاقی شهید

فرزند شهید درخصوص خصوصیات اخلاق پدرش نقل میکند: پدرم خیلی به وضعیت فقرا و نیازمندان توجه میکرد. یک روز وقتی به خانه آمد دیدیم فقط قبا بر تن ایشان است. پرسیدم: «آقاجان! پس عبایتان کجاست؟» با کمی تأمل پاسخ دادند: «در مسیری که از مسجد بازمیگشتم، مرد فقیری را دیدم که بهعلت نداشتن لباس گرم، از سرما میلرزید. عبایم را به او دادم. چون من قبا داشتم.»

خواب آسمانی

فرزند شهید نقل میکند: پس از شهادت پدرم، دستخطی از ایشان در پشت کتاب «مواعظ العددیه» پیدا شد. این دستخط را «آیتالله خزعلی، آیتالله مطهری و آقای طباطبایی» دیدند. پدرم در این کتاب نوشته بودند: «شبی در خواب دیدم که به منزل آیتالله خمینی میروم.

در اینراه علامه طباطبایی را دیدم. ایشان مرا صدا زدند و با هم تا آستانه منزلشان رفتیم. علامه به من فرمودند: من دیشب آقا ابا عبدالله(ع) را در عالم خواب دیدم که به من فرمودند: به سعیدی بگو به اینجا بیا، چیزی نیست ما نگهدار توییم... وقتی از خواب بیدار شدم، شکر خدا را کردم و این خواب را پشت کتاب «مواعظ العددیه» نوشتم.

دلیری و شجاعت

در زمان آیتالله العظمی بروجردی بود که پدرم به دعوت مردم آبادان به آن شهر میرود. در آن زمان، عکس ثریا همسر شاه را در روزنامهها چاپ کرده بودند. حالا چه کاری کرده بود که این عکس را انداخته بودند، نمیدانم اما هرچه بود همین موضوع، مورد اعتراض آقای سعیدی قرار میگیرد و در منبر مطالبی بر ضد شاه و خانوادهاش میگوید که همین مسأله باعث دستگیری و زندانیشدنش میشود. یکی از روحانیون معروف آبادان (آقای قائمی) وساطت میکند و فرماندار نظامی آبادان به این شرط قبول میکند که آقای سعیدی بگوید آن سعیدی که بر ضد همسر شاه حرف زده است، من نیستم و فرد دیگری است و دستگیری من بهخاطر تشابه اسمی بوده است.

روز دیگر که آقای سعیدی با فرماندار نظامی روبهرو شد و از ایشان میپرسند که آیا شما همان سعیدی هستید که در منبر به زن شاه بد و بیراه گفتید؟

شهید سعیدی بلافاصله جواب میدهند: «بله، من همان سعیدی هستم و آنحرفها را هم من زدهام!» به همین خاطر چند روز دیگر در زندان میمانند تا با وساطتهای فراوان بعدی آزاد میشوند.

منبع: تسنیم

نظر شما
پربیننده ها