فرمانده ای که پشت لودر می نشست و خاکریز میزد

در زیر شدیدترین آتش دشمن در عملیات والفجر هشت و در آن نبرد سنگین و نفسگیر در موقعیت پایگاههای سه گانه ی موشکی ارتش بعثی عراق، بر روی جاده ی فاو-أم القصر و سه راهی کارخانه ی نمک می دیدند که نفر دوم لشکر اسلحه دست گرفته و دوشادوش آنان در خط مقدم با دشمن بعثی می جنگید و به رزمندگان اسلام روحیه می داد.
کد خبر: ۸۸۸
تاریخ انتشار: ۱۴ تير ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۲ - 05July 2013

فرمانده ای که  پشت لودر می نشست و خاکریز میزد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، شهید حاج سید محمدرضا دستواره از جمله پاک باختگانی بود که این روزها کمتر کسی از او یاد می کند؛ با آنکه از فرماندهان ارشد لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود هرچه بیشتر در میان سایتها و مطبوعات جستجو می کنیم کمتر مطلبی درباره این بزرگ مرد پیدا می شود؛ شهید دستواره را می توان نمونه ی یک عارف واقعی به حساب آورد؛ او هرگز به عزلت نشینی، تسبیح دست گرفتن و نماز خواندن طولانی و بی تفاوتی نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی کشور معتقد نبود؛ وی عبادت خدای متعال را ضمن رعایت دقیق مسائل شرعی در خدمت به اسلام عزیز و انقلاب اسلامی می دید؛ برای همین هم از همان ایام نوجوانی خویش را در مسیر تزکیه ی نفس قرار داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در اوج جوانی همه ی زندگی را فدای اسلام و انقلاب کرد؛ بیست سالش بود که فرمانده پاسگاه شهدا شد؛ وقتی احمد متوسلیان به مریوان عزیمت کرد او نیز همراه فرمانده دلاور سپاه مریوان به خدمت خالصانه برای کشور پرداخت.

این شهید بزرگوار به علت مهربانی و مهارت فوق العاده ای که در جذب نیرو داشت مدتی مسئولیت واحد پرسنلی سپاه مریوان را بر عهده داشت؛ همین مهارتهای دستواره باعث شد که حاج احمد بیش از پیش به او اعتماد کند و واحد پرسنلی تیپ تازه تأسیس 27 محمد رسول الله (ص) را به وی بسپارد؛ این جوان وارسته و سلاله ی پیامبر اسلام (ص) با آن روحیه ی خستگی ناپذیر خویش مدام به اهواز می رفت و نیروهای تخصیص یافته به تیپ را به پادگان دوکوهه میآورد و نسبت به سازماندهی آنان اقدام می نمود؛ مسأله ی جذب و سازماندهی نیروهای رزمی مشکلات خاص خود را دارد؛ حالا اگر اکثر نیروهای اعزامی نیروی مردمی و داوطلب باشند که عموماً هم آموزش نظامی کاربردی و جدی ندیده اند و امکان استفاده از این افراد در حالت عادی در یگانهای تخصصی وجود نداشته باشد باید فردی در رأس امور جذب نیرو قرار بگیرد که بتواند با شناسایی استعدادها و تمایلات این همه نیروی جوان آنان را جذب و به گونه ای سازماندهی کند که از توان نیروها در یک عملیات رزمی پیچیده همانند نبرد فتح المبین و ألی بیت المقدس که هرکدام شرایط ویژه ای را از حیث طرح مانور و زمین منطقه دارا بودند بتوان به بهترین وجه ممکن استفاده نمود.

 

پس از گسترش سازمان رزم سپاه در آبان ماه 1361 و تبدیل تیپ 27 به لشکر، سید محمدرضا دستواره به سمت فرماندهی تیپ 2 ابوذر از لشکر 27 منصوب شد.

او پس از شهادت حاج عباس کریمی فرمانده لشکر حضرت رسول (ص) در عملیات بدر، تا تابستان 1364 و انتصاب حاج محمد کوثری به فرماندهی لشکر حضرت رسول (ص) سرپرستی لشکر را بر عهده گرفت؛ از تابستان 1364 به مدت یک سال تا سیزدهم تیرماه 1365 در سمت جانشینی حاج محمد کوثری به انجام خدمت برای اسلام و انقلاب همت گماشت.

حاج سید محمدرضا دستواره با آنکه قائم مقام لشکر بود، با دقت تمام بر جزئیترین قسمتهای لشکر نظارت می کرد و حتی گاهی خودش پشت لودر می نشست و خاکریز می زد؛ نیروهای لشکر در زیر شدیدترین آتش دشمن در عملیات والفجر هشت و در آن نبرد سنگین و نفسگیر در موقعیت پایگاههای سه گانه ی موشکی ارتش بعثی عراق، بر روی جاده ی فاو-أم القصر و سه راهی کارخانه ی نمک می دیدند که نفر دوم لشکر اسلحه دست گرفته و دوشادوش آنان در خط مقدم با دشمن بعثی می جنگید و به رزمندگان اسلام روحیه می داد.

حاج سید محمدرضا دستواره قائم مقام لشکر 27 حضرت رسول (ص) در عملیات کربلای یک در منطقه ی عمومی مهران، در روز جمعه سیزدهم تیرماه 1365 به آرزوی دیرین خویش (شهادت در راه معبود ازلی و ابدی) رسید.

یاد و خاطره ی این بزرگمرد سپاه سر افراز اسلام گرامی و راهش همواره پر ره رو باد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار