قطعنامه‌ی 598 به روایت مقام معظم رهبری

پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، گزیده ای از بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در مورد قطعنامه ی 598 به مناسبت سالگرد پذیرش آن را بازنشر کرد.
کد خبر: ۹۱۶۲۱
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۷ - 16July 2016

قطعنامه‌ی 598 به روایت مقام معظم رهبری

به گزارش گروه اخبار داخلی دفاع پرس، بیانات رهبر انقلاب به شرح زیر است:

*کاسه ی شهد و شیرینی به جای کاسه ی زهر...

هر کسی در این ایام، اظهارات مخالفان ما را در دنیا گوش کرده یا خوانده باشد، می فهمد که دشمنان نظام ما، چه طور از عزت امروز جمهوری اسلامی، از ته دل ناراحتند. پیروزی ملت ایران، به کام اینها تلخ آمد. خدای متعال، همه ی کارها را با حساب انجام می دهد. یک روز بنده ی صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ چیز را برای خودش نمی خواست و همه ی کارها را برای خدا می کرد و همه چیز را برای او می خواست، در قضیه ی قطعنامه گفت: کاسه ی زهر را نوشیدم. این تلخی را او تحمل کرد؛ ولی خدای متعال به آن بنده ی صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه ی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکاری، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمة فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده ی اوست.

سخنرانی در دیدار با گروه کثیری از آزادگان و اقشار مختلف مردم، در اولین روز از هفته ی وحدت 11/07/1369

* خصوصیت ملی مردم ایران

ما در جنگ فهمیدیم که ملت ما یک فرصت فوق العاده دارد؛ یک فرصت ملی و آن این است که مردم احساس مسؤولیت دارند. مردم ایران این گونه اند. شاید همه ی مردم دنیا این طور نباشند. بعد از قضیه ی قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می کرد و می خواست از موقعیت سوء استفاده کند، ناگهان شما دیدید آن چنان جبهه ها پر شد که در طول جنگ، کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت. بعد از قطعنامه، این گونه شد. قطعنامه را که قبول کردیم، عراق حمله کرد. مردم دیدند دشمن نارو می زند و فرصت طلبی می کند. ناگهان، همه احساس مسؤولیت کردند. نگفتند: «دیگر کار از کار گذشته است. می خواستند قبول نکنند! چرا امام قبول کرد؟!» می توانستند این گونه بگویند؛ اما نگفتند. این، یک خصوصیت ملی است و ما این را در جنگ می فهمیم؛ کمااین که در انقلاب می فهمیم و در دیگر قضایای بزرگ می فهمیم. هیچ صحنه ای مثل صحنه ی جنگ، برای گزارش خصوصیات یک ملت و همه ی چیزهایی که در گزاره ی تاریخی مورد نظر است، مناسب نیست.

بیانات در دیدار مسؤولان برگزارکننده «هفته ی دفاع مقدس»

29/06/1372

*پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود

قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی کِشد و نمی تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می کرد. وانگهی؛ اگر همه ی دنیا در امر جنگ دخالت می کردند، امام رضوان اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمی گشت! آن، یک مسأله ی داخلی بود؛ مسأله ی دیگری بود.

در تمام عمر ده ساله ی حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینیِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه ی حسینی.

جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می بُرد، اشک می ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه ی دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمی شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کاری کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمی شود خارج کرد؛ تهدید نمی شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهای عملی هم نمی شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند.

بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینی(ره)

14/03/1375

* خانواده های شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی برای استمرار جهاد ملت ایران بودند
حتما خوانده اید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبهه ها، چه کشیدند! قرآن می گوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الا فرارا»؛ به آنان می گویی عازم جبهه ی نبرد شوید، اما هر کدامشان بهانه ای می آورند. می گویند: «خانه مان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد می شود.» نفس پیغمبر بود، اما نمی توانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجددا عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. می خواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی بودند برای این که جهاد استمرار پیدا کند؛ برای این که ملت شکست نخورد؛ برای این که انقلاب در قمار جهانی نبازد و در این مقابله ی جهانی نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.

بیانات در دیدار با خانواده های شهدای مشهد

25/01/1371

*دلیل رد قطعنامه ی اول

جنگ را چه کسی به وجود آورد؟ نمی شود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه ی قراین از اول کار نشان می داد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامی کردند؛ از لحاظ تبلیغاتی به او کمک کردند و شورای امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با این که جنگ به این اهمیت در این نقطه ی حساس واقع شده بود، اما روزهایی گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ عکس العملی نشان نداد؛ این عادی نیست. در حمله ی عراق به کویت، بعد از چند ساعت شورای امنیت موضعگیری کرد؛ اما در حمله ی عراق به ایران، تا وقتی که تانکهای عراقی پیشروی می کردند، شورای امنیت ساکت و تماشاچی نشست؛ بعد از آن که هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شورای امنیت یک کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش بس کنید! یعنی درحقیقت، تثبیت عراق در اراضی اشغالی ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه را رد کردیم.

خطبه های نماز جمعه ی تهران


05/07/1370

* تکلیف و مصلحت اسلام این است

می بینید آنچه که امام می کند در دلها جا باز می کند این مردمی که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتی که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتش بس، ملاحظه نکرد که حالا من هفته ی قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چی گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کی چه خواهد گفت برای امام مطرح نیست و چون برای خدا کار می کند خدا هم برای او همه ی مقدمات را فراهم می آورد، «من کان لله کان الله له» دلهای مردم مجذوب سخن امام می شود همان مردمی که تا دیروز شعار می دادند به جنگ جنگ آنچنان صداقت و صراحت و خلوص امام در دلهای آنها کارگر می شود که آنها بر می گردند راهپیمایی می کنند شعار می دهند که نخیر امروز باید آتش بس باشد؛ این نشانه ی خلوص است.

بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران


11/01/1368

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار