بریده‌ای از یک کتاب؛

کودک شش ماهه‌ای که با خمپاره‌ای سه شعبه سیراب شده بود

«پیمان رحمان بمان» روایت ساده و مختصری از زندگی «رحمان شاکری زاده» است؛ که علاوه بر شناخت شهید می‌تواند جایی که ایستاده‌ایم را هم مشخص کند؛ تا بدانیم فاصله ما با شهدا چقدر است.
کد خبر: ۹۵۹۷۲
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۵ - 14August 2016

کودک شش ماهه‌ای که با خمپاره‌ای سه شعبه سیراب شده بود

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، کتاب «پیمان رحمان بمان» شامل زندگینامه شهید «رحمان شاکریزاده» است؛ که در جزیره مجنون به شهادت رسید. در ادامه سه داستان از این کتاب تقدیم علاقهمندان میشود.

زیر قرآن

یگان آمادهی حرکت به سمت منطقهی ابوغریب بود. اتوبوسها یکی یکی پر میشدند. هرکس میخواست سوار اتوبوس شود از زیر قرآنی که روحانی گردان، در دست داشت رد میشود و سوار میشود. من و رحمان آخر از همه سوار اتوبوس شدیم. هنگام سوار شدن ما، روحانی رفته بود و ما نتوانستیم از زیر قرآن رد شویم. بعد از سوار شدن، رحمان گفت: اینجوری نمیشه. پیاده شو. یادمون رفت قرآن رو زیارت کنیم.

اتوبوس پر شده بود و میخواست حرکت کند. ما پیاده شدیم و به راننده گفتیم الان برمیگردیم. دنبال روحانی قرآن بهدست میگشتیم. بعد از مدتی پیدایش کردیم و قرآن را بوسیدیم. به سمت اتوبوسمان در حال حرکت بودیم که دیدیم دو نفر به جای ما سوار آن اتوبوس شدند و اتوبوس حرکت کرد. ما مجبور شدیم با اتوبوس بعدی حرکت کنیم.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار