پسر شهید چفیه‌اش را از «آقا» گرفت تا لباس رزمش کامل شود

مرور زندگی شهدای مدافع حرم علاوه بر اینکه ما با سلوک این شهدا آشنا می‌کند بهترین نمونه برای اصلاح سبک زندگی هم هست.
کد خبر: ۹۶۴۸۶
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۸ - 17August 2016

پسر شهید چفیه‌اش را از «آقا» گرفت تا لباس رزمش کامل شود

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، برای کسانی که سالهای دفاع مقدس را درک نکردهاند و در تشییع شهدای جنگ تحمیلی شرکت نکردهاند، خواندن زندگی شهدای مدافع حرم فرصت مغتنمی است. بهخصوص آنکه این شهدا اغلب متعلق به دهه 70 هستند. یعنی آنها هم در سالهای دفاع مقدس حضور نداشتند و آرزوها و دغدغههای مشترکی با همنسلان خود دارند.

مطالعه این آثار برای آنانی که جبهه و جنگ را تجربه کردهاند لازم و ضروری است. شرح رشادتها و نحوه شهادت این عزیزان خاطره فراموش شده دفاع مقدس را تداعی میکند.

انتشارات «روایت فتح» در ادامه فعالیتهای خود اقدام به انتشار مجموعه «مدافعان حرم» کرده؛ که تا کنون سه عنوان از این مجموعه منتشر شده است.

«مدافعان حرم1؛ دیدار پس از غروب» ویژه شهید «مهدی نوروزی» اولین کتاب از این مجموعه است که توسط «منصور قنادیان» به نگارش درآمده است. این کتاب در 88 صفحه مصور از زبان همسر شهید روایت میشود. کتاب شامل خاطرات «مریم عظیمی» قبل از ازواج با «مهدی نوروزی» و زندگی کوتاهش با این شهید مدافع حرم است.

کتاب به زندگی عاشقانهای میپردازد که کمتر در مورد شهدا گفته شده است و برای همین میتواند الگویی برای سبک زندگی اسلامی ایرانی باشد.

قسمتی از متن کتاب

«بعد از تعطیلات 94 از دفتر رهبری تماس گرفتند و خبر دیدار را دادند. پنجم خرداد بود. چهار ماهی از شهادت آقا مهدی میگذشت. هنوز با جای خالی آقا مهدی کنار نیامده بودم. جایش خیلی خالی بود. ولی با خبر این دیدار ته دلم آرام شد. دوست داشتم محمد هادی لباسی بپوشد که نشان دهد از بچگی لبیکگویان خدمت آقا میرود. از طرفی هم آقا مهدی همیشه دعا میکرد محمدهادی سرباز ولایت باشد. پس لباس رزم بهترین لباس بود.

شب قبل از دیدار محمدهادی را غسل شهادت دادم. روز دیدار که پنج، شش خانواده شهید میشدیم که در اتاقی منتظر رهبر بودیم. حضرت آقا که وارد اتاق شدند، اول از همه با ما مواجه شدند. بعد از نماز ظهر و عصر پنج دقیقهای از منزلت شهدای مدافع حرم صحبت کردند و خانوادهها یکی یکی بلند میشدند و خدمت آقا میرفتند. نوبت ما که رسید بلند و شمرده اسم من را گفتند. بلند شدم و با محمدهادی جلو رفتم. اول قرآن را ازشان گرفتم و بعد محمد هادی را بردم جلوتر و گفتم:

آقا جان! غسل شهادتش دادهام. لباس رزم هم پوشیده و آمده تا چفیه شما را هم بگیرد.

حضرت آقا خنده صداداری کردند و دستی به سر محمدهادی کشیدند و نوازشش کردند و چفیهشان را دادند.

بعد گفتم: این دیدار شما به تمام دلتنگیهای این چهار ماهه میارزید.

واقعا تنها چیزی که بعد از شهادت آقا مهدی برایم ارزش داشت، همین دیدار بود.»

«مدافعان حرم1؛ دیدار پس از غروب» نوشته «منصوره قنادیان» در 88 صفحه مصور توط انتشارات «روایت فتح» در 1100 نسخه منتشر شده است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار